مطالب بیشتر
تریبون مستضعفین – خیلی وقت نیست که مدرسهی عالی شهید مطهری بدل شده است به دانشگاه شهید مطهری. اتفاقی که نه عقل لزوم ِ آن را تایید میکرد و نه منطبق بر آرمانهایی بود که منجر به شکلگیریِ نهادی با عنوان مدرسهی عالی شهید مطهری شده بود. از آن زمانه تا کنون چیزی نمیگذرد. تا اکنونی که طراح اصلی ِ تبدیل ِ «مدرسهی عالی» به «دانشگاه» به اتهاماتی جدی، در گیر و دار ِ پروندهی قضایی ِ خویش است و در هالهی استعفا، از مدرسهی عالی رسما اخراج شده است. تبدیل ِ مدرسهی عالی به دانشگاه، تبدیل ِ سادهی یک…
قبل از خواندن این مطلب شاید بد نباشد این پست را بخوانید: حزباللهیها، یک جلسهی دوستانهی سه چهار پنج نفره را کجا میتوانند برگزار کنند؟ *** از خیلی پیشتر، شاید از هشتاد سه، بسیاری از کافههای تهران را میرفتم. کافهگردی جزء یکی از موضوعاتی بود که مدتها درگیرش بودم. بارها و بارها نیز در گفت و گوهایی با دوستان، اهمیت توجه به آنها را بیان میداشتم. کافه گودو، کافه سپیده و سیاه، کافه گرامافون، کافه هنر، کافه پارک هنرمندان و … از کافههایی بود که بارها و بارها به آنها سر میزدم. فضای کافههای تهران به نحوی عجیب از دو…
در قبایل عرب همواره جنگ بود، اما مکه «زمین حرام» بود و چهار ماه رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم، «زمان حرام»؛ یعنی که در آن جنگ حرام است. دو قبیله که با هم میجنگیدند، تا وارد ماه حرام میشدند، جنگ را موقتا تعطیل میکردند، اما برای آنکه اعلام کنند که: «در حال جنگند و این آرامش از سازش نیست، ماه حرام رسیده است و چون بگذرد، جنگ ادامه خواهد یافت»، سنت بود که بر قبهی خیمهی فرمانده قبیله، پرچم سرخی بر میافراشتند تا دوستان، دشمنان و مردم، همه بدانند که: «جنگ پایان نیافته است». آنها که به کربلا…
ما سفارت ِ هیچ کشوری را تسخیر نکردیم در هفتهای هم که گذشت ما سعی کردیم تکهای از خاک استعمار و استثمار و استحمار را بگیریم که نقل ِ قول ِ نیرویهای تا دندان مجهز ِ انتظامی نگذاشت اگرچه بچهها پرچم ِ حسین بن علی را بالا بردند در ازای ِ آن مهرهایی که شیخ ِ شهید صد سال پیش مجبور شد خرد کند و بچهها از آن خرابه تاریخ را بیرون کشیدند دیگهای پلوخوری مشروطه را کتابهای کسروی را عکس ِ دادگاه نظامی ِ نواب را عکس یادگاری ِ خانم الف با عمه الیزابت و بچهها بنا گذاشتند که…
من از آقای خامنهای معذرت میخواهم که مثل ِ خیلیها نیستیم که میتوانند و توانایی ِ آن را دارند که قباحتهای انگلیس را به صورت ِ روزمرَه ببینند. من از حضرت ِ آقا معذرت میخواهم که محاسباتمان مثل ِ خیلیها نیست که میگفتند حکم ِ اعدام ِ سلمان رشدی مرتد باعث ِ ضربهی اقتصادی ِ شدیدی به ایران میشود. من از حضرت ِ آقا معذرت میخواهم که امنیت ِ ملیمان را همچون دانشجویان ِ سیزده ِ آبان ِ اوائل انقلاب به خطر انداختیم. من از حضرت ِ آقا معذرت میخواهم که هیچ احترام و حرمتی برای نمایندگان ِ انگلیس قائل…
ما گاه میشود که بسیاری میخوانیم و بسیار میشنویم. پای ِ منبر و پای ِ حرف ِ کسی و سخنرانی ِ عالمی مینشینیم و حرفهایش را میشنویم. روزنامه و مجله و فصلنامههای مختلف را ورق میزنیم و میخوانیم. کتابهای غیر درسی و درسی را مطالعه میکنیم. روزها، پای ِ اینترنت، از مطلبهای وبلاگها و وبسایتها استفاده میکنیم و در جریان قرار میگیریم. اما به واقع اینکه چه چیزی را کسب میکنیم، مسئلهایست مهم. فرض میگیریم که در هنگام شنیدن و خواندن، به واقع حواسمان به متن و گفتههاست و متن، راهیست برای رسیدن ِ به معنا. از این گذر است…
ما را به خیر ِ مسئولین امیدی نبوده و نیست. این را دیگر خیلیها سالهاست متوجه شدهاند که فرهنگ، نه از مجاری ِ دولتی و حکومتی که از مسیرهای دیگری باید پیگیری شود. ما در این میان، در اقلیت هستیم. به دلیل دورهی طولانی مدت تسلط ِ سکولارها و زاویهدارها با انقلاب اسلامی بر مسندهای اداری و سیستمهای فشل ـ چه در دورهی شانزده سالهی هاشمی و خاتمی و چه در دورهی هشت سالهی احمدینژاد ـ ، روح حاکم بر این ادارهها و سازمانها و نهادها، به روحی سکولار و زاویهدار با انقلاب اسلامی بدل شده است. نهادهای انقلابی ما…
«تعدادی بلدرچین در مزرعهای زندگی میکردند. گندمها رسیده بود و میبایست آنها را درو کرد. بلدرچینها به همدیگر گفتند که تا وقتی گندمها درو نشده است، در اینجا میمانیم و با شروع درو به جای دیگری کوچ میکنیم. مزرعهدار پیر به اهالی روستا گفت که هنگام درو فرا رسیده است، بیایید گندمها را درو کنیم. چند روزی گذشت و خبری نشد. سپس مزرعهدار پیر به اقوام و خویشان خود پیغام داد که هنگام درو فرا رسیده است، بیایید تا گندمها را درو کنیم. دوباره چند روزی گذشت و کسی نیامد. مزرعهدار پیر که این وضع را دید، پسرانش را جمع…
من و شما گاه زندگیمان در نت تعریف میشود. صبح هنوز از جایمان بلند نشده، مینشینیم پای سیستم و ایمیل و گودر و فرفر و غیره و بعد تازه میرویم آبی بزنیم به صورتمان و دستی بکشیم به موها. این است که اینترنت نه بخشی از زندگی ما، که همراه ِ زندگی ماست و گاهی اصل زندگیمان. این هم، نه خوب است و نه بد. بگذریم. اینچنین گاه برای زندگی مسئلههایی پیدا میشود که نیاز به کشف و پیدا کردن راهی برای حلشان است. چند مورد را با هم مرور میکنیم. یک: رابطه با نامحرم یکی از موارد مهم در…
ما با بسیاری از مفاهیم فاصله گرفتهایم. حافظی که به ما معرفی میشود، دیگر لسان الغیب نیست؛ انسانی که به ما مینمایانند، جایگاه ِ خلیفه اللهی را نمیتواند؛ دنیای کنونی ، دنیای قلب حقیقتها و نمایش واقعیتنماهای قلابیست. در جامعهی کنونی، خانواده تبدیل به واقعیتی بدلی شده است که با آنچه که پیشترها از آن به ذهنها متبادر میشد فاصله دارد؛ این بدین معنی نیست که بایست بازگشت و همانچه را که بوده با همهی قواعدش احیا کنیم، اما به معنای آن است که برای ِ دوری از این واقعیت بدلی، نیاز داریم که به آنچه بوده است نزدیک شده…
سومین بار، دانشطلب فیلتر شد و در این میانه، آنچه که بازنمایی میشود(در اهمیت بازنمایی) چیست؟ رسانه چه چیزی را بازنمایی میکند و برای مخاطب چه برداشتی را بر جای میگذارد؟ این جمله را دیروز بارها میشد دید: «وبلاگ مجتبی دانشطلب٬ بلاگر حزباللهی به خاطر انتقاد از [سید] علی خامنهای بدلیل طرح ایده تغییر نظام ریاستی به پارلمانی فیلتر و از دسترس خارج شد». به واقع آیا این چنین ترسیم میشود که یک وبلاگر، به صرف انتقاد از رهبری، وبلاگش نه تنها فیلتر میشود که از دسترس نیز خارج میشود؟ آیا جامعه از این اتفاق چنین برداشتی را دارد؟ به…
مجتبی دانشطلب در نوشته پیشین گفته شد: «شاید همانقدر که ضعف ممیزی باعث لحن حق به جانب شجاعی شده به همان میزان هم شجاعی باید از پرت بودن اعضای ممیزی برای سبک سنگین کردن آثار خودش متشکر باشد. به عنوان نمونه شجاعی کتاب «دمکراسی یا دمقراضه» را سال ۸۷ یکسال قبل از انتخابات تحت عنوان «متون فاخر» چاپ کرده و چاپ پنجم و ششم آن هم در فاصله نزدیک به انتخابات هر کدام با شمارگان بیست هزارتایی روانه بازار شده است. بدون هیچ شکی اگر ممیزی وزارت ارشاد در سطحی بود که بتواند بیانیههای سیاسی را که در قالب محصولات…
مجتبی دانشطلب تنشهای انتخابات پرهیاهوی سال ۸۸ محمل سیاسی شدن بسیاری از کسانی بود که پیش از آن مستقیما دستی در سیاست نداشتند، هنرپیشگان و خوانندگان و شاعران و داستان نویسان و دیگرانی بودند که دست به حرکات و موضع گیریهای انتخاباتی زدند و حتی اظهارنظرهای تند سیاسی هم از آنها دیده و شنیده شد. به غیر از مواردی مثل محمدرضا شجریان، محمد نوری زاد، عبدالجبار کاکایی و عناصر کم اهمیت تری مانند بهاره رهنما و محمد حسینی و…، یکی از کسانی که دخالت عینی او در رقابت سیاسی باعث تعجب بسیاری از مخاطبانش شد سیدمهدی شجاعی بود. او که…
یک: فعالیت در حوزههای فرهنگی و اجتماعی، اگر با نگاه جهانشمول همراه نباشد، راه به جایی نخواهند برد. یعنی ترسیم ِ فعالیت در حوزههای مختلف انسانی و اجتماعی، بدون در نظر گرفتن جهانشمولی آن و درک آن توسط افرادی با ملیتهای گوناگون، ترسیمی ناقص است و باعث خواهد شد تا آن نگاه، مسیر را حتی در ابعاد داخلی نیز به درستی نپیماید. تاکید بر ادبیات جهانشمول با نگاه به فطرت بشری، راهکاریست که میتواند نه تنها در عرصهی بین الملل، که در داخل نیز موثر افتد. چنان که ادبیات امام خمینی رحمه الله که همگون ِ با همین قاعده بود،…
مناظره نبود. یعنی آنچه که دیشب از تلویزیون دیدیم، یک مناظره نبود. به حتم، یک رو به روی هم نشستن و حرف زدن نوبت به نوبت را نمیشود گفت مناظره. حتا گفتوگوی علمی نیز نمیتواند نامی بر آنچه باشد که دیشب و هفتهی پیش از تلویزیون پخش شد. مناظرهی میان حجت الاسلام غرویان و مهدی نصیری، یک اتفاق خوب میتوانست باشد. برای جامعهی اندیشهورزی که قولها و حرفها را نه در یک گفتوگوی دو طرفه که تنها از تریبونهایی یکسویه پیگیری کردهاند. اما این دو برنامه، آنقدر توانایی نداشت تا به این مهم درست و تمام بپردازد. هرچه، برنامهی دیشب،…
سال هشتاد و هشت و روزهای اولیهی پس از انتخابات که تهران آبستن اتفاقات بود و در بعضی از خیابانها نیز درگیریها شروع شده بود، تلویزیون، مملکت را گل و بلبل نشان میداد. دریغ از پخش خبر و یا گزارش از این اتفاقات. تنها کاری که بعد از جند روز تلویزیون انجام داد، شرکت کنندگان در آشوبها را در قالب معدودی آشوبطلب جلوه داد. «بایکوت» راهبرد تلویزیون بود. راهبردی که به طور مشخص با شکست مواجه شد و اعتماد بسیاری را به تلویزیون از بین برد و باعث شد، شبکههای خبری معاند، رسانههای بهتری برای پیگیری اخبار اتفاقات جلوه کنند….
اکنون زمان برگزاری دادگاه است. برگزاری دادگاهی که در آن کسانی که چهار سال پیش بزرگترین ظلم را در حق نظام کردند محاکمه شوند. اکنون زمان برگزاری نمایندهی کسانیست که به همین دولت و به همین مدیران برگزاری انتخابات و به همین نظام رأیگیری تهمت ِ تقلب، آن هم تقلب ِ ۱۱ میلیونی زدند و امروز طرفدرانش به همین دولت و به همین مدیران برگزاری انتخابات و به همین نظام رأیگیری چون نامزدشان رأی آورده است هیچ شبههای وارد نمیدانند. میرحسین و کروبی را آزاد کنید و به محکمه بسپاریدشان تا حال که همین حکومت با همین نظام رأیگیری بار…
یک: دادستان تهران در مورد تشویق حاجمنصور به کشتن مشائی، بیان کرده است که شخصی که در مورد او صحبت شده است میتواند اعلام جرم کند. یعنی مشائی بیاید و علیه حاج منصور شکایت کند. خیلی شاد هستند بعضیها. این در حالیست که حاجمنصور ارضی بارها و بارهاست و سالها و سالهاست با ادبیات بازداشتگاهی، دیگران را با القاب خر و یهودی و زنازاده و …. خطاب کرده است و کک ِ دادستان هم نگزیده است. همان دادستانی که هنوز آفتاب شنبهی پیش ننشسته بود و چند ساعتی از انتشار خاتون نگذشته بود، خبر خاتون را شنیده بود و متوجه…
خیلی دیدهام و خیلی شنیدهام و خیلی گاه با ادبیات انقلابی خواستهاند که وبلاگنویس حزباللهی مالهکشی کند. مالهکشی یعنی بخواهی اشتباهی را که بخشی از جمهوری مرتکب شده است و برای جمهوری و مردم و غیره هزینه داشته است را توجیه کنی و رویش خط بکشی. مثلا با لالمانی گرفتن، مثلاتر با اینکه این اشتباه یک نفر بوده است و با اینکه هنوز جمهوری حرکت مثبتی برای حل آن نکرده است باز نباید به پای نظام گذاشته شود و قس علی هذا. مالهکشی یعنی «هر طور که شده» از نظام و کارهایش دفاع کنی. چه که مثلا دو هفتهی پیش…
بازی ِ مسخرهی تمسخر اصغر فرهادی و به همان اندازه، بازی ِ مسخرهی حلوا حلوا کردنش، از همان زمان آغاز شد که انتظارش میرفت. وا ماندم که این همه از چیست؟ این همه هول برداشتنها از اینکه یک نفر رفته است و جایزهای گرفته است برای چیست؟ چرا این همه سر و صدا. نه اینکه مثلا برای این جایزه اهمیت قائل نباشم که اینطور نیست. بلکه نحوهی تشویق و تاییدها در بسیاری از موارد معطوف به خود جایزه نبود. دعواها و بحثها، خالهزنکی بودند. بحثهای مسخرهی دست دادن ِ محرم و نامحرم که انگار از اصغر فرهادی چه انتظاری غیر…
نحوهی برخورد نامناسب با نوشتهها و وبنوشتهها، خیلی وقت است دامن ِ وبلاگستان را گرفته است و گیر داده به حلقومهایی که رسانهای جز یک وبلاگ ِ زپرتی ندارند. آیا ما همهمان، حسین قدیانی هستیم؟ آیا لازم است همه حسین قدیانی باشیم؟ مگر حسین قدیانی چیست یا کیست که باید همه، حسین قدیانی باشند؟ مقدمه قدیانی، پس از حماسهی نهم دیماه هشتاد و هشت و پس از فروکش کردن فتنهی انتخابات، مطالبش را در قالب ِ وبلاگ منتشر کرد. یعنی زمانی که بصیرت عمومی افزایش یافته بود و فتنه، تا حدود زیادی دفع شده بود. پس از حضور چشمگیر امت…
من نمیدانم چرا باید درخواست شود که مفاد یک مذاکره، که برایش خون ریخته شده است و بدل به یک امر هویتی شده است، مخفی و محرمانه باشد. تیم ایرانی از چه چیزی هراس دارد و مگر چه دارد تقدیم غرب میکند که باید اصرار داشته باشد که مفادی که در بستهی پیشنهادیاش است محرمانه باقی بماند. صداها و خبرها و حرفهایی که در فضای رسانهای رد و بدل میشود حاکی از آن نیست که بیش از این میشود به ظریف و تیم مذاکره کنندهی هستهای اعتماد داشت و اگر حتی اعتماد داشت، نمیتوان چشمها را بست و همه چیز…
ـ گند زدهاند. حالا من مینویسم گند. وگرنه وضع خرابتر از اینهاست و شما به جای «گند زدهاند»، هر عبارت ِ سخیفتری میتوانید به کار ببرید. و هر چه این عبارت سنگینتر باشد، به حقیقت ِ کاری که اینها کردهاند، نزدیکتر. ـ آن مغزی که همچه چیزی را پیشنهاد داده را به نظرم باید بیاورند بیست و سی، تا ملت با این همه هوش ِ سرشار آشنا بشود. همه را هم ردیف کرده برای این مراسم. از نیروهای نظامی و امنیتی و غیره گرفته تا وزیر و وکیل و آخوند و غیره. همه هم مثل ِ ماست ِ نماسیده، در…