باندهای قدرت سال‌هاست تلاش می‌کنند وضعیت سیاسی کشور را به یک دو قطبی مطلق محدود کنند و از همین مسیر، منفعت خود را تثبیت کنند:
‏راست – چپ، اصلاح‌طلب – اصول‌گرا.
‏این در حالی‌ست که از اوائل دهۀ ٩٠، جریان‌های دیگری در حال شکل گرفتن بودند – و گاه به قدرت رسیدند – که به جهت نظری، سویه‌های گفتمانی و روش‌های عمل‌گرایانه‌شان تفاوت‌هایی جدی با محافظه‌کاران داشتند و از نگاه‌های‌شان بوی انقلابی‌گری به مشام می‌رسید.
‏دست و پا زدن‌های جریان محافظه‌کار در این حدود ١٨ سال همیشه برای آن بوده تا این دو قطبی را با عنوان و بهانه‌ی «وحدت» حفظ کنند و جریان‌هایی را که اصولا با آن‌ها تفاوت‌های جدی دارند، با برچسب «ضد وحدت» به گوشه‌ی رینگ ببرد.
‏خطای راهبردی جریان‌های جدید اما این است که می‌توانستند در این دوره از ابتدا زیر بار وحدتی که اصولا وجود خارجی ندارد نرفته و مسیر خود را مستقلا پیش بگیرند.
‏آن هم در شرایطی که بایکوت رسانه‌ای فعالیت‌ها و سخنان این جریان‌های با برچسب‌زنی‌های مداوم، روال همیشگی رسانه‌ها و شخصیت‌های محافظه‌کار در نسبت با این جریان‌های نو بوده است.
در هر حال، مسیری که به نظر می‌رسد در انتخابات فعلی، کارکرد کم‌تری داشته و محافظه‌کاری در ضعیف‌ترین وضعیت خود در دو دهه‌ی گذشته قرار دارد.

 

همرسانی: