دیدم دوستانی پوسترهای صداقت آمریکایی را مقایسه کردهاند با پوسترهای ضد ایرانی که در آمریکا و پیش از سفر احمدینژاد به نیویورک نصب شده بود. در پوسترهای ضد ایرانی، امید به قوهی «تقلید» مردم و به جهل مردم بسته شده است و نوع خاصی از تبلیغات، که بر پایهی «عدم بصیرت» پایه گذارده شده است، مایهی تغییر گرایشها. در جوامعی چون آمریکا، حکومت به جای اینکه سعی در افزایش قدرت تحلیل و در تعبیری افزایش بصیرت داشته باشد، سعی میکند مردم به وسیلهی تبلیغات در تخدیر و بیاطلاعی قرار بگیرند.
این در حالیست که انقلاب اسلامی آمده است تا مردم در امور مختلف بصیرت پیدا کنند و صاحب تحلیل باشند و به بیانی جزء «خواص» باشند. ما نیازمند مردمی هستیم که در امور سیاسی و فرهنگی صاحب اجتهاد باشند. انقلاب اسلامی برای پرورش «مقلد» نیامده است و اصولا انقلاب اسلامی با مقلدین نیز حفظ نمیشود. چه که مقلدهای سیاسی ممکن است تحت تاثیر رسانه و تبلیغات، از امر دیگری پیروی کنند.. و چون بنا نیست مقلدپروری شود، هر چه رسانه و تبلیغات در غرب انجام داده است نیز نباید «مبنای» عمل جمهوری اسلامی قرار گیرد. (اینکه «راننده تاکسیها» وارد بحثهای سیاسی میشوند، برای آن است که خود را «مُحق» و «موثر» میدانند و نه صرفا دردودل و غرغر. و کسی خود را محق و موثر میداند که صاحب تحلیل باشد. حال تحلیلی اشتباه و یا درست.)
جدای از این، وقتی مجموعهای ذیل حاکمیت(چه آشکار و چه پنهان)، ساماندهی یک اتفاق را که مردمی بوده و باید مردمی باشد، بر دوش بکشد، مردم را تنبل میکند. چنان که راهپیماییهای خودجوش ِ مردمی، اکنون به هندل دستگاههای حکومتی محتاج شده است. در حالی که مردمی که نه در شعار که در عمل، خود حافظ انقلاب اسلامی بودند بارها و بارها اثبات کردهاند که به اقتضا و در مواردی که نیاز بوده است، خود اتفاقها را سامان دادهاند.
اگر ما مردم را مقلد و فعال میخواهیم، نبایست دست به کارهایی بزنیم که از ترس ِ «عدم ورود جدی مردم» شکل گرفته باشد. نباید از اشتباه ِ مردم در تشخیصها ترسید. نباید با توجیه اینکه اگر ما مردم را هول ندهیم، کار انقلاب زمین میماند، مسیری را بپیمائیم که عملا زیر پای انقلاب را شل میکند. ما در برههی حساس کنونی نیستیم که مجبور باشیم به همین بهانه، و به خاطر ضعفمان در عرضهی منطق انقلاب و عرضهی عاقلانه بودن حرکتهای انقلابی، به هندل کردن کارهایی که باید با همت مردمی انجام شود بپردازد.
نظری بدهید