مجلهی هابیل تعطیل میشود، آب از آب تکان نمیخورد؛ سیستم وبلاگدهی ِ «…» فیلتر میشود، آب از آب تکان نمیخورد؛ وبلاگ ِ «…» مسدود میشود، آب از آب تکان نمیخورد؛ تریبون مستضعفین فیلتر میشود، آب از آب تکان نمیخورد؛ حتاتر برای مسدود شدن اینها یه خط هم نمینویسیم و اعتراض نمیکنیم، بل خدای نکرده، «جمهوری» آسیب نبیند و یا «جمهوری» به این بهانه به ما آسیب نرساند. مثلا مسدود شدن ِ مجلهی هابیل، آه از نهاد ِ کدام سایتهای ِ خبری برآورد؟ از این همه سایت ِ منتسب به آقایان ِ اعیان ِ ثابتهی سیاست، کدامیک انقلابیوار، دم بر آورد و معترض شد؟ کدامیک، موضوع را مهم فرض گرفت و پیگیری کرد؟
که، محسن حسام مظاهری(سردبیر مجلهی هابیل)، باید در مطلب ِ مختصرش برای محمدصالح مفتاح(مدیر مسئول تریبون مستضعفین) اینگونه بنویسد که: «تلفنتان را نداشتم که تماس بگیرم و مشغلههای این روزها هم مجالی نداد تا زودتر از لطف و معرفتی که در ماجرای توقیف هابیل نشان دادید تشکر کنم. آن هم در شرایطی که بسیاری از دوستان یا لااقل کسانی که ما ظن دوستی شان را داشتیم و داریم، سکوت کردند و کوچکترین عکس العملی نشان ندادند و با اینکه میدانستند ظلمی روا شده اما منفعت و مصلحت زمانه را در بی تفاوتی دیدند. سایت شما و دوستانتان تنها رسانه ای بود که خودجوش و با دغدغه انقلابی به انعکاس این ماجرا پرداخت.» و این نوشته یعنی وا اسفا.
یا مثلا برای تعطیلی سایتهای خبری ِ ۵۹۸ و صراطنیوز و بیباک، کدامیک از ارکان ِ رسانهای جریان ِ «انقلاب» اسلامی(که به زعم ِ بنده، دیگر بدل به ارکان ِ رسانهای «جمهوری» اسلامی شدهاند) دم بر آوردند و در برابر این تصمیم، مقاومتی هر چند ظاهری نشان دادند؟ یا اگر دادند این حرکتهاشان چرا در ذهن ِ بسیاری مانا نبود و ثبت نشده است؟(برای برادر و یا خواهر ِ محترمی که دنبال بهانه برای فیلتر کردنِ این وبلاگ میگردد، باید عرض دارم که مقاومت، یعنی ابراز مخالف در چهارچوبهای قانونی)
برای تریبون مستضعفین نیز همین منوال. چرا مثلا نباید سایتهای خبری ِ جبهههای متعدد ِ اصولگرایی( که فکر میکنم از اصولشان یکی دفاع از حق باشد[حالا بیا و بگو از حق تفسیرهای مختلفی هست و تا تو حق را چه پنداری و آنها چه پندارند و از این بحثهای دست ِ چندم])، حتا از کار کردن ِ خبر ِ فیلتر شدنش نیز اجتناب کنند؟ به واقع چه چیز ایشان را از درج ِ یک خبر درست و درمان منع کرده است؟
جایزهی بهترین عکس العمل را به نظرم اما باید به سایت اوباما دات آیآر بدهیم که در مطلبی مفصل، به خبررسانی ِ فیلتر شدن ِ تریبون ِ مستضعفین پرداخت.
حتا دستهای دستبند زدهی میثم نیلی ِ رجا نیز، باد ِ بسیاری را کم نکرد که از بالا به پایین بیایند و حرفی بزنند. که حرف زدن نه به معنای ِ رفتارهای ِ بیقانون که دقیقا حرف زدن و مقاومت در چهارچوبهایی که قانون دست ِ مردم را در اعتراض باز گذاشته است.
این میشود که مثلا برای ِ مجلهی هابیل، باید یک وبلاگنویس ابتدا مطلبی را بنویسد و شاید و بلند بخوانید این عبارت را که شاید و شاید، یک سایت ِ خبری آن را بازنشر کند و بس. دنیای ِ خوشگلیست ها.
بیغیرت شدهایم آقا؛ خود از خودی حمایت نمیکنیم و پشتیبانش نیستیم؛ حال یا چون حسودیمان میشود که در فلان اتفاق، ما را بازی نداده است و یا چون نانی برایمان ندارد دفاع از او و یا …. چه چیز ِ دیگری مانعمان میشود؟
خوب گفته است وحید جلیلی که: «مهمترین اولویت مجلس نهم دفاع از «آزادی بیان»، آمرین به معروف و ناهیان از منکر و نیروهای حزباللهی، بخصوص در حوزه رسانه در برابر مسئولان متکبری است که نظام را ملک پدری خود میدانند. مجلس شورای اسلامی باید قوانینی را وضع کند که جلوی اینگونه تُرکتازیهای یک عده به اصطلاح “مسئولان بی مسئولیت و پرافاده” را در خفه کردن بچه حزباللهیها که این روزها برخی نمونههایی از آن را هم متاسفانه شاهد هستیم، بگیرد.(وحید جلیلی در مصاحبه با نسیم آنلاین)»
و حدس این است که سالهای ِ پیش ِ رو، سالهای ِ گذر ِ مفهومی از جنبش ِ عدالتخواهی به جنبش ِ آزادیخواهیست. به دلایل ِ خوشگلی نیز لازم به ذکر است که: «در چهارچوب ِ قانون ِ اساسی ِ انقلاب ِ اسلامی»
چند مطلب مرتبط:(این بخش به مرور تکمیل میشود)
جنبش وبلاگی مطالبهی حقوق فعالان سایبری
اشتباه نکردیم، پس عذرخواهی نمی کنیم
پینوشت: در هفتهی پیش و این هفته، با چندی از دوستان، دو دیدار داشتیم با خانوادههای شهید رضایینژاد و شهید علیمحمدی. پیشتر و در سال ِ گذشته هم دیدارهایی داشتیم با خانوادههای کشتهها و شهدای ِ فتنهی هشتاد و هشت که در وبلاگ یک مطلب در بارهاش نوشته بودم.
ممنون. خوب نوشته بودید اما در حاشیهی نوشتهتان سؤالی میپرسم که امیدوارم پاسخ دهید:
این آزادی بیان که میگویید فقط برای «بچه حزباللهیها» خوب و لازم است یا برای همه؟
غرض این است که ما هم در این ممکلت آدمهایی هستیم و زندگی میکنیم(هر چند حکومت به طور کلی بودنمان را به رسمیت نمیشناسد) اما «بچه حزباللهی» نیستیم. گیرم که با بسیاری از سلیقهها و فعالیتهای جمهوری (حکومت) اسلامی مخالفیم، با خود شما و دیدگاههایتان هم در کمال احترام مخالفیم، اما وجود داریم.
آیا به نظر شما ما هم اصولن آدمیم؟ آیا لازم است ما هم کمی آزادی بیان داشته باشیم یا این مقوله در حد همان «بچه حزباللهیها» کافی است؟
میثم رمضانعلی: من خاطرم نمیآد تفکیکی قائل شده باشم جایی بین آزادی بیان برای مخالفها و موافقها
اجرکم عندالله
مطلب سایت اوباما را دوباره ببینید.
نوعی اعتراض خاموش کرده بودند. صفحه سفید خبر خودش کلی حرف زده. کلمات کلیدیش هم جالب بود.
سلام هابیل
عرض کنم که این لینک یکی مانده به آخر یعنی
(تریبون مستکبرین!) را اصلاح کنید،
قبل از آدرس وبلاگ دو بار پروتکل http خورده و لهذا بازنمیشه
موفق باشید
نه موسوی ادم بدی بود و نه کروبی .. روزی که انها به کشتن بیگناهان دیگر در دهه ۶۰ معترض نشدند باید میدانستند که جبر و زور به سنت الهی گریبان خودشان را میگیرد .. و الان هم شماها بدانید که روزی گریبان شماها را میگیرد چون به زندان بیدلیل موسوی و کروبی بی اعتنایی کردید …… یکی بعد از دیگری در دام همدیگر گرفتار می ایید .. پس بیخود از جبر حمایت نکنید و به ایران و ایرانی با ریشتان خیانت نکنید .
جناب SS شما به دروغ ها و فتنه انگیزی های موسوی و کروبی اعتراض که نکردید هیچ، با این رفتار از آنها دفاع می کنید. بدیهی است که دامن این طرفداری از ظلم و تجاوزگری این دو شخص شما را خواهد گرفت.
این که سخن از کشتن بیگناهان در دهۀ ۶۰ می زنید هم ما خود قربانی این کشتن ها بودیم و اگر بیگناهی کشته شد، آنطور که شما از فریبکاری های موسوی و کروبی حمایت می کنید، ما لا اقل حمایت نکردیم.
حداقل یک تجدید نظری در رفتار مزورانۀ خود بکنید بعدا جانب حق بایسیتید.
سلام !
نوع نگاهاتن زیبا بود ، نگارشش زیبا تر و دغده هایتان قابل ستایش !
این یعنی می دانید که چه حرفی را کی ، با کدام بیان و از کدام زاویه نگاه کنید …
خدا خیرتان دهد !
http://goldencity.blogfa.com/post-219.aspx
http://www.vajgoon.com/post/298/12-%D8%A7%D8%B3%D9%81%D9%86%D8%AF-%D8%8C-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%B6%D8%B9%D9%81%DB%8C%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C