دیروز که با مجید تأملات صحبت میکردیم، شاید یک ساعتی درد و دل کردیم. بحث هم همین مبحث ِ دامنهدار و کشدار ِ فیلترینگ بود. نه فقط فیلترینگ، که از اوضاع وب و فضای مجازی و یک سری ملیجکبازیها و دلقکبازیها. این یک مطلب را داشته باشید تا یک نکتهای هم در حاشیه بگویم.
………………………………………
امروز دیدم که هادی سجادیپور در یکی از شبکههای اجتماعی مطلب پیشین بنده را حمل بر دفاع از فحشهای دانشطلب خوانده و با پیشفرضهای ذهنیاش اینچنین نوشته است که:
سوال: چرا به عقیده بعضی دوستان فش دادن های دانشطلب خوب است و فش دادن های حسین قدیانی بد است؟ ۱۸ نمره
بعد گزینه هم داده است که از بین آن جوابها انتخاب شود. گزینهها از این قرار است:
یک: چون رفیق آنهاست
دو: چون هم دانشگاهی آنها بوده
و بعد خیزران هم اضافه کرده است که:
سه: دیدار حضوری دانشطلب و چشم تو چشم شدن باهاش
و هادی سجادیپور حاشیه زده که:
چهار: شاید همینی باشه که تو میگی خیزران اما خیلی بده اینجوری؛ بعنی معیار حق و باطل میشه نفس آدمها
………………………………………
با مجید که داشتیم صحبت میکردیم، بحثمان همین بود. یعنی بحث ِ اینکه مسئلهی اصلی در این اتفاق چیست. یعنی ما باید چه کنیم. اصل و فرع چیست. همین پشت ِ تلفن هم هر چه از دهان ِ مبارکمان بر میآمد نثار بعض تعبیرها و ادبیات مجتبا دانشطلب کردیم و متفق القول بودیم که لحن و ادبیات، ادبیات مناسبی نبوده است. بعدش هم که جنابشان رفتند و یک پست نوشتند و گذاشتند در آن وبلاگ ِ حلقهی روحاللهیشان. در همین مطلب قبلی هم عرض کردم که بنای داوری ندارم در مورد لحن و ادبیات و تعابیری که دانشطلب استفاده کرده است، اگر چه با بخشهایی از محتوای حرفش و جان ِ مطلبش تا حد زیادی موافقم و به نظرم تحلیل ِ درستیست از اوضاع مجلس. مسئلهی اصلی در این اتفاق و در اتفاق مشابهی که در پی فیلتر شدن قدیانی افتاد هم اینی نبود و نیست که دوستان داغدارش هستند. این دو در کنار هم که قرار بگیرند باید بشود تشخیص داد اصلی و فرعی را. آنجا هم ابراز تاسف کردم که وبلاگها را، آن هم وبلاگهای بچه حزباللهیها را به همین سهولت فیلتر میکنند. آن هم بیقاعده و قانون. آن هم با آن نحوهی تند و تیز و آن مدل برخورد.
مسئلهی اصلی همین وضعیت فیلترینگ است. مسئلهی اصلی این است که به راحتی میشود انگ چسباند به یک وبلاگ و به سهولت آن همه زحمت را به باد داد. بیقاعدهی درست و درمان و بیتوجه به قانونهای نوشته شده حتا و بیتوجه به اینکه همین قانون گفته است باید کارگروهی شکل بگیرد و الخ. مسئله دقیقا همین نفهیمدنهای آقایان فیلترینگ است. مسئله همین فضاییست که ساختهاند. همین قانون را اجرا کردن هم ممکن است دست چند نفر دیگر بدهی جور دیگری عمل کنند. خیلی متفاوت از این تیپی که این حضرات آقایان دارند انجام میدهند. دوستانی نوشتهاند که اینگونه فیلترینگ بیش از آنکه به ضرر یک وبلاگنویس باشد به ضرر جمهوری اسلامی و به تمامه با این حرف موافقم. خب این نتیجهی نحوهی عملکرد عدهایست دیگر. فضایی که این فیلتر کردنها درست کرده است به حق به فیلتر شدن این آدمها میانجامد و آنگونه نیست که فیلتر کردنشان به حاشیه رفتنشان را در پی داشته باشد.
هرچه، به نظر نه قانون ِ نوشته شده، کارگزاران درستی دارد که اعمال بکنند، و نه حتا به فرض خوب فرض کردن خیلی چیزها، قانونها قانونهای خیلی درست و درمانیست.
پینوشت یک: همینجا هم از دوستان بزرگوارم آقای هادی سجادی پور و خیزران استدعا دارم که دعا کنند که بنده و دیگران دچار نفسپرستی نباشیم و کارها و قضاوتهایمان را از روی نفس انجام ندهیم و اخلاق اسلامی به جای توجه به نفس در ما زنده شود. ان شاء الله
پینوشت دو: سوال مهمتری هم که جای بحث دارد این است که آیا در ذهن بدنهی نیروهای انقلاب، غیرقانونی عمل کردن در همهی ابعادش اشتباه است؟ آیا مثلا تجمعهای بسیج و جنبش عدالتخواه و فلان گروه حزباللهی در دفاع از حق فلان کشور مظلوم که در جلوی سفارتخانهها و در بعض دانشگاهها و در بعض خیابانها و اینها انجام میشد و گاه به خشونت و سنگپراکنی و یک تعداد زیادی کارهای غیرقانونی میانجامید، مشکلدار است؟ آیا آن رفتارهای غیرقانونی، کارهای اشتباهی بودهاند یا نبودهاند؟ این سوال نیاز به بحث و بررسی و پاسخ دارد.
اینها را هم میتوانید بخوانید:
۲۴تیر: فیلتر بیجا؛ بیشتر ظلم به انقلاب است تا وبلاگنویس
خرچنگ زاده: برای خاله خرسکهای آن سوی خط
آیا نمایندگان مجلس خط قرمزند و در صورت نقد آنها فیلتر میشوند؟
درباره مساله اصلی یعنی مشکل فیلترینگ، پیش از من چندین مطلب نوشته ام. فیلترینگ بی قاعده یک مشکل جدی است. اما این چنین ناراحت شدن برای فیلتر شدن یک وبلاگ، بیشتر تبعیض جلوه می کند تا طرفداری از حق!
میثم رمضانعلی: نه این دفعه، بار اولیست که بنده نسبت به فیلتر شدن یک وبلاگ عکس العمل نشان دادهام و نه وبلاگ دانشطلب را یک وبلاگ معمولی میدانم، آن هم زمانی که دومین بار است که فیلتر میشود. نکته این است که پیشتر هم نوشتهام در مورد فیلتر شدن وبلاگهای دیگران و نظر مخالفم را ابراز کردهام. حال دوستان دوست دارند فرض کنند که این تبعیض است، خود دانند؛ اگرچه چنین نیست
برای خودت می بری و می دوزی؟ که دانشطلب فحش(؟) داده؟ و مثل فلانی است؟
همخوان شد با این نت:
دوستان و غیر دوستان! هر چیزی را ببخشم مقایسه با آن یارو را نمی بخشم، کلی و گتره ای هم حرف نزنید، بنده از هیچ کس اسم نیاورده ام، و به هیچ شخصی هم توهین نکرده ام، دقت های خودم را داشته ام و بعد از چند بار اصلاح مطلب را روی وبلاگ گذاشتم، پس اگر خیلی مسلمانید مواظب قضاوت هایتان باشید
ناراحتی امثال سجادپور از این است که بنده به رهبری انتقاد کرده ام، نه اینکه چرا راجع به نمایندگان تند حرف زده ام (علت اصلی فیلترینگ) امثال خیزران هم که خط و موضعش آشکار است، حرفهایش فاقد هر گونه اهمیت است، مثل حرفهای کسانی است که از فیلتر شدن دانشطلب خوشحالند و با فحش هایشان این خوشحالی را نشان می دهند
لذا دوستان لطف کنند این بحث ها را تمام کنند، بنده به عموفیلترچی هم هیچ اعتراضی ندارم، آنها اگر دست خودشان بود شاید اصلا فیلتر نمی کردند
وبلاگ ” خروش ملت” منتظر بازدید شماست. “۲۲مورد از اصلی و فرعی کردن مسائل از نگاه رهبر انقلاب و بی توجهی عمارنمایان!! ” مطلب جدید این وبلاگه. لطفا به رغم طولانی بودن با دقت و بدون تعصب بخوانید و نظر دهید. باید فضای منطقی و مستدل در نقد جریانات کشور فراهم شود. آینده از آن حزب اللهی ها است.
دانشطلب از وبلاگهای با محتوایی بود که در کنار واژگون و نقد فرهنگ بخوبی ایفای نقش می کرد. دست خالی از وبلاگش بیرون نمی رفتی. نقدهاش با استدلال بود. من نمیدونم این امامی کاشانی هم جدیدا جز مقدسات شده؟!!. به رییس جمهور مملکت توهین می کنند و قوه قضائیه هم دم نمیزنه. ضمنا دانشطلب اصلا قابل مقایسه نیست با مزخرفات حسین قدیانی بیسواد. یکی دوبار رفتم وبلاگش حالم بهم خورد. الکی بزرگش کردند
من پا را از این فراتر می گذارم و می گویم ادبیات دانشطلب زیادی هم مودبانه است والسلام . البته وبلاگ نوشتن کار جالبی نیست . از هر طرف که نگاه کنید غبن است .