یک:

یک لینک به دست می‌آوری و می‌روی توی یوتیوب ِ فیل‌تر شده و می‌بینی یک آخوندی دارد حرف می‌زند. بعد می‌فهمی که این آخوندی که دارد حرف می‌زند، از بد ِ اتفاق، امام جمعه‌ی علمی‌ترین شهر ِ جهان ِ تشیع هم هست.

بعد می‌نشینی و فیلم کوتاه چند دقیقه‌ای‌ئی را می‌بینی که این آخوند دارد حرف می‌زند. جمع مسجد یا یک هم‌چو چیزی‌ست و به نظر مجلس درس و محفل خصوصی هم نمی‌آید. شروع می‌کند با همان لحن‌های آخوندی در مورد یک اتفاق صحبت می‌کند.

نحوه‌ی تولد ِ مقام ِ معظم رهبری؛ که راوی نقل می‌کند که وقتی رهبری داشت به دنیا می‌آمد و هنگام جدا شدن از بدن مادرش یک «یاعلی» گفت و قابله هم، بدون ترس و تعجب یک «علی نگه‌دارت باشد» می‌گوید و غیره.

دو:

اصل‌ش، این‌که این اتفاق نیفتاده یا افتاده مهم نیست. مهم این است که این را دارند تعریف می‌کنند و قبول‌ش کرده‌اند. مثل شایعه، که مهم نیست واقعیت داشته باشد و یا نه و مهم‌تر این است که شایعه، واقعیت‌نما باشد. بعد آن هم در یک هم‌چو مجلسی و با آن لحن و بیان که آدم خیال می‌کند این آقا دارد مشکلات اسلام را حل می‌کند و با آن بالا بردن صدا و تشویق مرد به تکبیر گفتن.

راست‌ش خیلی صبر کردم که ببینم این جناب ِ آخوند، چه جوابیه‌ای به پخش این صحبت‌ها می‌دهند که بالاخره داد. وقتی داشتم همان ویدئوی ِ کذایی را می‌دیدم، راست‌ش به شعور و عقل و بصیرت و از این مزخرفات ِ این آدم شک کردم. اما فقط «شک» کردم. بعد که جوابیه را خواندم، شک برطرف شد الحمدلله و به یقین بدل شد.

خودتان جواب را بخوانید:

«اینجانب چندماه پیش در یک جمع محدود سخنرانی داشتم، متاسفانه بخشی از آن که صرفا نقل قول بود روی برخی سایت ها رفت و موجب نگرانی عده ای شد. بدون شک رهبر معظم انقلاب از چنان کمالات و اوصاف بلندی برخوردارند که هرگز نباید برای توصیف ایشان به چنین نقل قول هایی روی آورد. در هر صورت از حساسیت منطقی و هوشمندی همه عزیزان کمال تشکر را دارم»

یعنی زحمت یک معذرت‌خواهی هم نکشیده‌ است. از حساسیت‌ها تشکر کرده است!

این در حالی‌ست که به ظاهر در همان سخن‌رانی نیز یک چیزی با این مضمون گفته‌اند که به کسی اقتدا کنید که وقت تولد یا علی گفته و الخ.

خاک بر سر ِ هابیل با این حرف‌هایی که یک امام‌جمعه می‌زند و دم از سایت‌های خبری اصول‌گرا بر نمی‌آید. برخورد با این آدم که پیش‌کش.

سه:

یک سری به یوتیوب بزنید و وب‌گردی می‌بینید که این مزخرفات، بدل شده است به دست‌‌‌آویزی برای این‌که کلی متن و مینی‌مال و کلیپ بسازند و توهین کنند به رهبری. بعد این آخوند، تنها از حساسیت‌های ملت تشکر کرده است. خجالت آور است.

چهار:

نه فقط این آخوند، که الحمدلله آدم‌های به ظاهر عالم‌تری هم هستند که تیشه به ریشه‌ی اسلام زدن‌شان سرعت گرفته است. یکی‌اش هم همین شاگرد ارشد آیت الله بهاء الدینی، آقای امجد.

لینک‌ها و تیترهایی که سایت‌های جنب‌و‌جوش جلبکی از ایشان زده‌اند را ملاحظه بفرمائید:

آیت‌الله امجد: قبلاً با تیغ ریش می‌زدند الان با ریش تیغ می‌زنند

http://www.kaleme.com/1390/01/28/klm-55248/

ابراز همدردی آیت‌الله امجد با میرحسین موسوی

http://www.kaleme.com/1390/01/20/klm-54542/

آیت الله امجد: علما باید بلند گوی حق طلبی باشند، اما دستمان بسته است

http://www.rahesabz.net/story/31414/

آیت‌الله امجد: نقدهای آیت‌الله بهجت به وضعیت، کاملا مشخص بود

http://www.kaleme.com/1389/11/08/klm-45223/

آیت الله امجد: همه کارهایم را تعطیل کرده ام چون جوابی برای سوال ها ندارم

http://www.kaleme.com/1389/11/07/klm-45137/

آیت‌الله امجد: چطور می‌شود کسی عالم اسلامی باشد و بگوید این اسلام است؟

http://www.kaleme.com/1389/11/07/klm-45110/

آیت‌الله امجد: امام حسین تکه تکه شد برای احترام به مردم و حقوق انسان‌ها

http://www.kaleme.com/1389/11/04/klm-44816/

آیت‌الله امجد: نباید علی گو و معاویه خو باشیم / منبر و محراب، دلیل صداقت نیست

http://www.kaleme.com/1389/10/24/klm-43656/

فرق تو با شمر چیست؟

http://www.rahesabz.net/story/30348/

و

چند سال پیش، یعنی، بیست و چهارم شهریور ۱۳۸۵، دانشطلب در آن وب‌لاگ ِ مسدود شده‌ی مدرسه‌ی ما یک مطلبی نوشته بود که در ادامه‌ی مطلب می‌توانید بخوانیدش:

ماجراهای حاجی امجد ما

در این دنیا چیزهای عجیب و غریب زیادی وجود دارد و اگر بخواهند عجایب انسانی را در جایی لیست کنند…حاجی امجد ما حتما در صدر آن دیده خواهد شد. کسانی که حاجی امجد را می‌شناسند چند دسته‌اند: دسته اول مریدان و پامنبری‌ها هستند که در واقع نقش بازارگرم کن و مجلس شلوغ کنی حاجی را بر عهده دارند و اگر او در نوک قله قاف هم مجلسی بر پا کند و دل دلی خودش را راه بیاندازد اینها هم همانجا دیده خواهند شد که با عشق و علاقه شعرها و سرودهای حاجی امجد را زمزمه و تکرار می‌کنند و طوری به حرف‌های او گوش می‌دهند که انگار نعوذبالله نماینده پیامبر حرف می‌زند.

دسته دوم هم از پامنبری‌های حاجی هستند اما مرید او به حساب نمی‌آیند. اینها نقش سیاهی لشکر را در مجالس او برعهده دارند، گاهی هستند و گاهی هم نه. اینها به حاجی امجد ما اعتقاد راسخ ندارند اما او را به حسب ظاهر و بر اساس شنیده‌ها می‌پسندند و شاید برایشان خیلی هم فرق نکند که در مجلس حاجی باشند یا جای دیگری و پای منبر دیگری.

دسته سوم کسانی‌اند که نسبت به حاجی کاملا بی تفاوتند و اگر گاهی حس و حالی هم داشته باشند تیکه‌ها و ادا و اطوارهای او را دست‌آویز خنده و طنز هم قرار می‌دهند. این‌ها غالبا در مجالس حاجی مشاهده نمی‌شوند و اگر اتفاقا دیده شوند یا برای خنده است و یا اینکه آخر مجلس است و احتمالا بوی پذیرایی طمع‌شان را تحریک کرده که بیایند و دلی از عزا دربیاورند.

دسته چهارم قائدتا باید دشمنان و مخالفان حاجی امجد باشند اما چون حاجی بیچاره را از کودکی کسی رقمی به حساب نیاورده! او هم بدون دشمن باقی مانده. خیلی‌ها دلشان می‌خواهد که حداقل یکی دو دشمن حسابی داشته باشند که در اثر حرف‌های آن‌ها مردم کنجکاو شوند و دور و بر او جمع شوند تا ببینند که واقعا چه خبر است؟ اما حاجی ما از این نعمت محروم است و اگر ما با این نوشتن‌مان ناخواسته دسته چهارم را درست نکنیم، این پیرمرد بیچاره تا قیام قیامت هم بدون دشمن خواهد ماند …

حاجی امجد ما در مدرسه عالی زیاد پیدایش می‌شود و معمولا ماه رمضان‌ها چون مسئولین مدرسه حوصله دعوت کردن سخنران‌های حسابی و راه انداختن مجالس مفصل را ندارند، حاجی هم میدان را خالی می‌بیند و خودش افسار معرکه را به دست می‌گیرد. مجالس حاجی همیشه یک جور و کلیشه‌ای است و فرقی نمی‌کند که موضوعی برای سخنرانی او مشخص شده باشد یا نه! حاجی عادت دارد که حرف خودش را بزند. مجلسی که حاجی اداره کننده‌اش باشد و حتی مجلسی که او در آن حضور داشته باشد آبستن اتفاقات غیرمنتظره و عجیب و غریب است. مثلا یک وقت اگر وسط سخنرانی یک نفر دیدید که همه مجلس بلند شده‌اند و فقط شما و منبری بیچاره هستید که گیج مانده‌اید، بدانید که حاجی ما در مجلس حضور دارد و اتفاقا جلو پای یک تازه وارد بلند شده است. در یک مجلس دو ساعته ممکن است بیست سی بار! از این اتفاقات بیافتد و مسبب همه آن‌ها هم حاجی ما باشد.

اتفاقات دیگری هم ممکن است بیافتد، مثلا احتمال دارد حاجی وسط منبر یک روحانی شروع کند به صحبت کردن و موعظه کردن خودش یا مثلا بین مداحی یک نفر میکروفون را از دست مداح بیچاره بقاپد و خودش شروع کند به خواندن. شعرهای حاجی هم مثل همه مداح‌ها و روضه‌خوان‌ها نیست. حاجی خودش صاحب سبک است! سبک شعرهای تکراری او بیش‌تر به سرودهای پیش دبستانی شباهت دارد و از نظر معنایی هم فراتر از آنها نمی‌رود. جالب است که این شعرهای تکراری و بعضا خنده دار ـ مخصوصا با آن حرکات و اطواری که حاجی وسط مجلس درمی آورد ـ برای مریدان حاجی یعنی دسته اول، چنان مقدس و ملکوتی است که شما جرات نمی کنید راجع به بی مزه بودن آن‌ها و نامناسب بودنشان با فضای مجالس مذهبی کلمه‌ای بگویید.

مریدان حاجی چنان به او اعتقاد دارند که در نظر گرفتن حاجی امجد بدون حضور آنها کلی از خنده دار بودن ماجرا را کم می کند. مریدان حاجی معتقدند! که او آنقدر با سواد و فهیم تشریف دارد که برای جذب جوان‌های بیچاره منحرف است که شکل مجالس‌اش با دیگران فرق می‌کند. ناگفته نماند که حاجی با سبک و سیاق معمولی منبرها و حتی هیئات مذهبی کاملا مخالف است و فقط روش خودش را قبول دارد اما هیچگاه شنیده نشده که کسی با آمدن به مجلس حاجی دچار تحول شود ولی جوان‌های ژیگولی‌ای دیده شده‌اند که یکی دو جلسه‌ای در مجلس او بوده‌اند و بعد هم رفته‌اند دنبال زندگی خودشان.

حاجی امجد در مدرسه عالی علی الظاهر حضور و پایگاه چندان قوی‌ای ندارد چون هم آقای امامی کاشانی از او چندان خوشش نمی‌آید و هم اینکه اساتید مدرسه علی‌رغم حفظ ظاهر، بیشتر از دسته سوم و گاهی دسته دوم هستند و خلاصه بود و نبود حاجی امجد چندان برایشان فرقی نمی‌کند، آنها به فکر چیزهای دیگری هستند. مریدان حاجی از این ماجرا خیلی ناراحتند که به حاجی بی توجهی می‌شود و خیل شاکی‌اند که مثلا چرا آقای امامی هیچوقت به حاجی امجد، آیت الله امجد! نمی‌گوید. تا چند سال پیش شنیده بودیم که حاجی امجد فقط به خاطر حضور هر از چند گاهی‌اش در مدرسه به عنوان مدرس اخلاق! ماهیانه سیصد هزار تومان دریافت می‌کند اما العهده علی الراوی … گذشته از این بسیار دیده شده که حاجی با ماشین‌های مدل بالا به این طرف و آن طرف می‌رود، معمولا پژو ۲۰۶، گاهی پژو ۴۰۵ و گاهی هم البته ممکن است بی احتیاطی کند و پیکان هم سوار شود. منزل حاجی ما هم در خیابان احمد قصیر که از محلات فقیر نشین! شهر ماست قرار دارد و البته این منزل مال خودش نیست و گویا از آن املاک مصادره‌ای است که آقای خامنه‌ای در اختیار ایشان قرار داده و ایشان هم با اخلاص قبول کرده‌اند.

سلک سیاسی حاجی هم از آن فاکتورهایی است که باعث صعود او در لیست عجایب انسانی می‌شود. حاجی ما ـ البته بیشتر تحت تاثیر پسرش ـ از طرفدارهای سرسخت هاشمی رفسنجانی است و این البته باید به خاطر مرام خاکی و مردمی حاجی ما باشد! حاجی در انتخابات نهم حمایت رسمی! خودش را از هاشمی اعلام کرد و معتقد بود که اگر آقای هاشمی رأی نیاورد، به معنی پیروزی ضد انقلاب و از دست رفتن دستاوردهای آن است. البته هیچگاه معلوم نشد که چه استدلالی در پشت این قضیه وجود دارد. به هر حال حاجی امجد از منتقدین سرسخت احمدی نژاد هم هست و شنیده شده که وقتی احمدی نژاد از استقرار در کاخ سعد آباد امتناع کرد و دفتر ریاست جمهوری را به خیابان پاستور برگرداند حاجی گفته بود: «چرا اینکار را کرده؟ مگر آنجا را برای کی ساخته‌اند؟ آنجا برای اینست که رئیس جمهور آنجا باشد …» البته این هم صد در صد به خاطر مرام مردمی حاجی امجد است و نه چیز دیگر.

پی‌نوشت تکمیلی:

خداوند به کسی چک سفید امضا نداده است

همرسانی: