گره کنار کشیدن آملی لاریجانی را باید در این عبارت از وی جست: «هیچ گاه تصمیمات شورا را تا این حد غیر قابل دفاع نیافتهام؛ چه در تأیید صلاحیتها و چه در عدم احراز صلاحیتها.»
اینکه رویۀ شورای نگهبان در بررسی صلاحیتهای پنج شش نامزد مطرحِ ردصلاحیتشده چه بوده و بر اساس چه بناهایی بوده است، میتواند گره از دلایل اساسی کنارهگیریاش و ناامیدیاش از اصلاح شورای نگهبان، باز کند.
به طور طبیعی و بر اساس رویههای پیشین، شورای نگهبان خود را پاسخگو نمیداند. آنچه که به عنوان محرمانگی و مصلحت، غیرشفاف میماند و بعید است هیچگاه بیان شود. آملی لاریجانی اما میتوانست به جای کنار کشیدن، سیاستورزی کند و باب اصلاحِ هرچه که خود برداشت داشته را باز نگه دارد. هر چه، نخواست و نتوانست.
آنچه را که حتی رهبری درباره عملکرد شورا، با مُهرِ عدم موافقت توصیف شد، میشد با سیاستورزی هوشمندانه ایشان، به مسیری برای تکمیل، اصلاح و پیشروی نظام بدل کرد. حالا اما بنبست فهمیده شده است و خود را، بیهیچ تلاشی جمعی، به گوشهای رانده است. هزینهای که نباید بار خود و نظام میکرد.
میشود با آملی لاریجانی مخالف بود، میشود عملکردش در قوه قضائیه را زیر سوال برد، میشود حضورش در سطوح جدی حاکمیت را اشتباه تلقی کرد، اما روایتهایی که کنارهکشیدنش را سادهسازی میکنند و محصورِ در روابط فامیلی میخوانند، از آنِ محافلیست که خود متهمِ تقویت چنین بازی دوسر باختی هستند. محافلی که افق نگاهشان بسیار محدود و کوتاه است.
آملی لاریجانی نمیبایست کناره میکشید. سیاستورزی نمیدانست و دچار اشتباهات فاحشی در روند حضورش در سطوح جدی حاکمیت شد. میتوانست با تغییراتی، خادم نظام در همین ساختار باشد و سطحِ نازلِ کنش، یعنی کنار کشیدن را، انتخاب نکند. به هر حال، جایی باید پاسخگویی فرصتی که سوزاند باشد.
غمانگیز آنکه، آنهایی که چنین صحنه را طرحریزی کردند و از هیچ حملهای دریغ نکردند، فرصت را به تهدید بدل کردند و با ساخت و پاخت، مسیری هموار را بدل به فضایی برای زمین زدن ایاشن کردند؛ محافلی که منفعت دستۀ سیاسی خود را به منفعت نظام و انقلاب ترجیح دادند؛ آنهایی که همچنان هستند و صحنهگردانی میکنند.
نظری بدهید