برخورد با وبلاگنویسان، گاه برخورد با وبلاگنویسی تعبیر میشود و بازنماییاش، بدل به جریانواره میشود. و گاه که تعبیر نه، عین ِ برخورد با وبلاگنویسیست. در این فرض، قاضی ِ دادگاه، و فراتر و مهمتر از از او، قاضی القضات و ید ِ باسط الاختیارش، دادستان است که باید تشخیص دهد به بصیرت که با برخورد، پاشنهی چه چیزی را میزند؟ که برخورد با وبلاگنویس ِ خاطی، که واجب است و بر اساس قانون، روح ِ حرکت انقلاب اسلامی را، که قانونساز است، مخدوش نکند. گاه فرض این میشود که «سیستم» و «جریان» ی میخواهد با وبلاگنویسی برخورد کند، و نمیداند که اگر چه دارد با قوانین جمهوری، اما در زمینی غیر از زمین ِ انقلاب بازی میکند. که خطای کم، ممکن است با برخورد ِ نا به جا، در آینده زمینه را برای حذف انقلابیون فراهم کند و بازی را به نفع ِ زمین ِ ضدانقلاب، تغییر دهد.
وبلاگ، رسانهی ارادهی مردمی است. ارادههایی که دسترسی به تریبونی حداقلی برای بیان حرفهایشان پیدا کردهاند و نمیتوانند مثل باندهای ِ ثروت و قدرت، چه جمهوریخواه، چه انقلابی ِ مرتزق از جمهوری، برای خود رسانههایی داشته باشند که ماهانه، دهها میلیون تومان هزینه دارد.
در فرض ِ برخی، جمهوری با انقلاب یکی فرض میشود و «قرار ِ جمهوری» و گاه همان «قدرت ِ جمهوری»، جز با رسانههایی که از سیستم ِ جمهوری، چه نفت و چه مالیات ارتزاق میکنند تأمین نمیشود. رسانههای جمهوریخواهها، که انقلاب اسلامی را تقلیل به جمهوری اسلامی میدهند و افقی فراتر در پس ذهنشان نیست، جز به مدد نفت و مالیات، بر چه چیز دیگری استوار ایستادهاند؟ از رسانههای اطلاعرسان ِ فعلی، کدام پایگاه خبری تحلیلی را میشناسید که با پول ِ انقلابی ـ که در ذات با پول ِ جمهوری متفاوت است ـ ادامهی حیات داشته باشد؟
«حیات انقلاب» جز با انقلابیون تضمین نمیشود و در این میانه، پولهای جمهوری نمیتواند، پاسدار انقلاب باشد. پولهای شخصی و شرعی در انقلاب، معادلی برای ِ پول ِ نفت است در جمهوری. خمس و زکات نیز، مالیات ِ شرعی و مالیات ِ اسلامی نیست که هزینهی «رسانههای تقلیل ِ انقلاب به جمهوری» باشد. وبلاگ، این ویژگی را دارد که رسانهایست که برای بقایش نیاز ندارد تا زیر بار ِ حرف کسی برود که در فرض ِ ذهناش، ید ِ جمهوری، به ارادهی قلب ِ انقلاب نمیچرخد. برای همین نیاز به پول ندارد و در این میانه، اراده بر قدرت چیره است.
وبلاگ، رسانهی فردی نیست. رسانهی افراد نیز نیست. «نیست» را هم تعبیر کنیم به «نباید باشد» جای دوری نرفتهایم. برای همین است که برای برخورد با خطا، قاضی نه فقط باید قانون را، که تاثیر ِ هماکنونی ِ اجرای قانون و روش اجرای قانون را نیز در نظر داشته باشد. که اگر مهم نبود، شاید میرحسین موسوی نه در حصر که در قبر بود و به جای مرحوم، معدوم پیشنوشت ِ نامش بود. برای همین است که زمانه و زمینهی اجرا، روح ِ قانون را بیشتر میتواند پاسبانی کند و این جز به بصیرت ممکن نیست.
وبلاگنویسی، نوشتن به افق ِ پایتخت نیست. نگاشتن و انگاشتن در افقی فراتر است. وبلاگنویس، نه پاسبان ِ جمهوری، که پاسدار ِ انقلاب است. پاسدار ِ انقلاب، حساسیتاش، نه فقط بر وفق ِ قانونی عمل کردن، که بر زمانه و زمینهی قانونی توجه کردن است. یعنی تضمین ِ «حیات انقلاب» در ازای سختی در «قرار ِ جمهوری».
[بیپایان]
سلام
مطلب شما در لینکدین کار شد.
لطفا لینک باکس طلبگیِ لینکدین را در پیوندهای وبلاگتون قرار بدید و تبلیغ کنید.
لینکدین کاری به جز فرستادن بازدید برای وبلاگ طلبه ها ندارد.
سلام
نوشته اید: « وبلاگ، این ویژگی را دارد که رسانهایست که برای بقایش نیاز ندارد تا زیر بار ِ حرف کسی برود.» و قبل و بعدش به این پرداخته اید که وبلاگ، زیر بار «جمهوری» نمی رود. به این اعتبار اگر منظورتان از آن «کسی»، هر مفهومی باشد، باید «انقلاب» را هم در نظر بگیرید. در واقع اگر «زیر بار کسی رفتن» بد باشد، چه این کسی، جمهوری باشد و چه انقلاب، فرقی نمی کند. اما این طور که شما نوشته اید، گویی «انقلابی» بودن (به خودی خود) یک ارزش است برای وبلاگ، پس نمی توان آن حکم کلی اول کاری را صادر کرد.
اما اگر منظور از آوردن لفظ «کسی»، شخصی بودن جمهوری باشد (و به همین دلیل گفته باشید نباید زیر بار جمهوری رفت) باید مشخص کنید که چرا به نظرتان انقلاب، شخصی نیست.
در مورد پاراگراف یکی مانده به آخر هم حرف هایی دارم اما چون به موضوع اصلی یادداشت شما ربطی ندارد، فقط بخشی از حرف را بزنم: به نظرم این جور نوشتن (اعلان برائت از مخالفین حاکمیت!) ساختن یک جور «حاشیه ی امن» است. یعنی «ما با فلانی ها مخالفیم که خیلی خیلی آدم های بدی هستند، اما برخورد با وبلاگ نویسان هم درست نیست!» در حالی که به نظرم با وجود آن که شما به عنوان نویسنده ی این مطلب، مخالف هستید با کسی چون میرحسین و او را شایسته ی قتل می دانید علی الظاهر، جایگاهی ندارد که در مطلبی این چنینی به این مسئله بپردازید. چرا که حداقل برای من به عنوان یک مخاطب این حس ایجاد می شود که «هابیل» دارد برای خود حاشیه ی امن ایجاد می کند تا تیزی انتقادش را کم کند و بدین ترتیب خودش را از مهلکه ی نابودی کنار بکشد! که به نظرم روش غلطی است. امیدوارم منظورم را فهمانده باشم به درستی.
موفق باشید
ایول
آنونس مستند زیبای آخوند چینی شرکت کننده در سومین جشنواره مردمی فیلم عمار
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=8&lid=7544
اتفاقا من احساس میکنم برخورد با وبلاگنویسان دقیقا مثل برخورد با میر حسین است اما نه از حیث اغماض بلکه از این حیث که توقع از یک انقلابی به طور مثال فراتر از دیگری است پس اتهامش نیز فراتر است. البته آیا چقدر این مسأله در قضاوت جنبه ی شرعی دارد جای اشکال است… در هر صورت مطلب درستی است فقط اگر اصطلاحاتی را که استفاده کرده اید کمی روشن تر توضیح میدادید بهتر بود مانند تقابل جمهوری و انقلاب، و نیز تقابل جمهوری خواه ها با انقلابیون. شاید مفاهیم معلوم باشند ولی مصداق دور از ذهن است
سلام. عذر میخوام کامنت غیر مرتبط با پست درج می کنم.
واقعیتش چند وقت قبل تو سایت شما یک متن در مورد لایه های در طول هم از حجاب و عفاف و حیا و … خوندم. الان هرچی آرشیو رو زیر و رو کردم پیداش نکردم. یعنی آرشیو موضوعی تون تنها یک صفحه رو نشون میده و نمیشه برای دیدن مطالب قدیمی تر به صفحات قبل مراجعه کرد.
اگه زحمتی نیست لینک اون مطلب رو مرحمت کنید. تشکر