فضای مجازی، چشمهایش را برای مدتی از دست داد؛ مجید بذرافکن، برای نود و یک روز میزبان زندانهای ِ جمهوریست. محکومیت ما در دادگاههای جمهوری مصیبت نیست؛ اما دادگاه انقلاب، که باید محرم حرفهای سرباز انقلاب باشد و خود میداند که جمهوری، گاه تاب شوق و شعور انقلابی سربازانش را ندارد، میتواند مصیبت تلقی شود؛ البت دادگاه انقلاب بودن، به اسم نیست و تا وقتی دادگاه ِانقلاب، قلب معنایی نمیشود که سربازان ِ انقلاب، پای ِ انقلاب بایستند. ما سربازان انقلاب هستیم، نه نیروهای جمهوری و وظیفهی ما آن است که حیات طیبهی انقلاب را تامین کنیم تا زندگی ِ…
اتفاقهایی افتاده است که همه قانونی بوده است. یعنی شکل ِ قانونی داشته است. اینکه فلان شخص در وبلاگش و سایتش و جایی انتقادی مطرح کرده است و به مذاق مثلا دادستانی خوش نیامده و آن را غیرقانونی و خلاف مصلحت و غیره و غیره و طرف را خواستهاند بیاید دادگاه و برایش پرونده درست کردهاند و دادگاهیاش کردهاند و سوء سابقه برایش رد کردهاند و شده است مجرم. نه به همین راحتی، اما به همین راحتی! پیشتر هم در مطلب و مطلبهایی نوشته بودم که این رفتار، درست نیست. این رفتار اگر چه صورتی قانونی داشته باشد و دارد،…
فکر میکنم سال هشتاد و هفت بود و مراسم ِ سالمرگ ِ فردید در بنبست ِ مهربان ِ صبای ِ جنوبی. استاد داوری اردکانی صحبتی داشت و آنچه که برایم از آن سخنرانی مانده است دو نکته بود. یکی اینکه برای ِ بارهای ِ بار تصریح کردند که «فردیدی نیستم» و دیگری اینکه «خیلیها میگویند فردید مهم نیست و هیچ اهمیتی ندارد و اگر واقعا اهمیت ندارد، به او و حرفهایش نپردازند.»(مضمون صحبتها) مهر ِ همان سال بود که کانون اندیشه جوان همایشی برگزار کرد در سلسله همایشهایش در بارهی شخصیتها، در بارهی سیداحمدفردید. دکتر محمدرجبی، یکی از سخنرانان بود که…
من امیرحسین ثابتی را خیلی نمیشناسم. یعنی رفاقت نداریم با هم که شده باشد گپی بزنیم و چیزی بخوریم و چرخی بزنیم. سه بار هم بیشتر ندیدمش، اگرچه بارها خواندهامش. پیشتر نیز خبر داشتم که امیرحسین، پروندهای دارد. اما در جریان نبودم و ناچار با مهدی خانعلیزادهی فیلترشده صحبت کردم و موارد پروندهاش را «توهین به رئیس مجلس»، «تشویش افکار عمومی علیه نمایندگان مجلس»، «انتشار اسناد حکومتی» و «جاسبیگرا نامیدن لاریجانی» گفت. من نمیدانم چه خبر شده است و چه باید کرد. اما فکر میکنم برخوردهای با اشخاص به نحوی شده است که وزنها رعایت نمیشود. پیشتر در بارهی رفتارهای…
راستش دو هفتهای بود میخواستم در بارهی این موضوع بنویسم. اما هر چه کردم، دیدم نه حوصلهی بحثهای تکراری را دارم و نه آنقدر وقت که بخواهم در مورد موضوعی که صدها بار بیان شده است، چیزی بنویسم. اما نوشتهی آهستان، نگذاشت. بارها در جلسات مباحثهی فلسفه اسلامی و جلسههای کوچک ِ عرفان نظری و فلسفهی غرب و همه و همه و همهای که گاه و بیگاه داشتیم، یکی از مهمترین مباحثمان در گیری میان عرفا و کلامیها و فلاسفه بود. و در این میان، چاره در بسیاری موارد، رد کردن بود؛ رد کردن به معنی بیخیال شدن. به معنی…
لطف کنید و اگر کامل گزارش ِ مجلس دیروز را نخواندهاید، لطف کنید و یک بار آن را از این لینک بخواند. به تیتر زدنهای فارس هم بیاعتنا باشید. *** به واقع مجلس دیروز نمایش داد که حرفها، بحثها، دغدغهها و همهی آنچه که داشت، فراتر از بحثهای رسانههای جنجالساز و آرامشستیز نیست. مجلس دیروز به نمایش گذارد که میتوان دغدغههای مجلسیها را در سایتهای مختلفِ زیر ِ پوشش نهادهای قدرت و ثروت خواند و باور داشت که عمیقتر و دقیقتر از آن نمیتوان چیز دیگری یافت. نمایش داد که شأنی که برای خود قائل است، خلاصهی در بحثهای ِ…
مثلا میشود در مورد عید نوشت؛ در مورد اینکه ماهیهای قرمز را نخرید برای عید؛ یا مثلا در مورد اینکه خانهتکانی مردها را خیلی خسته میکند؛ یا اینکه جبههی پایداری بیشتر رای آورده است یا جبههی متحد. و حتا «علم بهتر است یا ثروت؟» اما این همه آیا پاسخگویی به وظیفهایست که بر دوش داریم؟ آیا ما وظیفه نداریم در برابر ِ فروش ِ شخصیترین اطلاعاتمان توسط ِ مخابرات معترض باشیم؟(+) آیا این حریم ِ شخصیئی که از جانب مخابرات بیهیچ مخاطره در حال فروش است، عادلانه است و مصداقی بر ظالم بودن نیست؟ مگر چه باید انجام دهند تا…
مجلهی هابیل تعطیل میشود، آب از آب تکان نمیخورد؛ سیستم وبلاگدهی ِ «…» فیلتر میشود، آب از آب تکان نمیخورد؛ وبلاگ ِ «…» مسدود میشود، آب از آب تکان نمیخورد؛ تریبون مستضعفین فیلتر میشود، آب از آب تکان نمیخورد؛ حتاتر برای مسدود شدن اینها یه خط هم نمینویسیم و اعتراض نمیکنیم، بل خدای نکرده، «جمهوری» آسیب نبیند و یا «جمهوری» به این بهانه به ما آسیب نرساند. مثلا مسدود شدن ِ مجلهی هابیل، آه از نهاد ِ کدام سایتهای ِ خبری برآورد؟ از این همه سایت ِ منتسب به آقایان ِ اعیان ِ ثابتهی سیاست، کدامیک انقلابیوار، دم بر آورد…
بعد از این وقفه طولانی لازم است خدمت دوستان بزرگوار و رفقای عزیز و دلسوز سلام عرض کنم و آرزو کنم که همگی رو به راه باشند. اینجا بیشتر از زدن علامت «زندهام» و تقدیم چند نکته کوتاه مصدع نمیشوم: ۱ ـ هابیل میگفت بهتر است دوباره شروع به نوشتن کنم اما با آنچه گذشته است واقعا دستم به نوشتن نمیرود، فکر میکنم هنوز هم در وضعیتی نیستم که بتوانم به وبلاگنویسی برگردم. بعد از چند ماه تازه دیروز آخرین بازپرسی را از سر گذراندهام و تا اینجا فکر میکنم هر آنچه لازم بوده و نبوده را برای اثبات حسن…
ـ حسام مطهری نگاشته بود که احتمال دارد در انتخابات شرکت نکند و به حتم، دلیل ِ این شرکت نکردنش در انتخابات، دغدغهاش است برای تقویت انقلاب اسلامی؛ میشود خوشرقصی کرد و حتا نوشت برای تقویت جمهوری اسلامی. چه که این دو اگر چه در مقام تبیین جدا و منفک از یکدیگرند، اما پرچم و عَـلَم ِ انقلاب اسلامی به دست جمهوری اسلامیست(و ترسی در ماست که جمهوری اسلامی ِ کنونی، تاب ِ عَـلَمداری انقلاب اسلامی را نداشته باشد.) پرچم و علم ِ انقلاب در دست جمهوریست و مخالف ِ «عملکرد ِ جمهوری» نه مخالف جمهوری اسلامیست و نه مخالف…
داشتم فایلهای قدیمیام را نگاه میکردم. خوردم به یک متنی که آن وقتها برای سایت آبادگران جوان نوشته بودم و خاطرم نیست که آیا منتشر شد یا خیر. مطلب بدی نبود؛ اگر چه شاید ارتباط مستقیمی با فضای فعلی نداشته باشد، اما بیربط به فضای رسانهای فعلی نیز نیست. بازنشر بخشی از یادداشت شاید بد نباشد: بازارِ تیتر تیترهای یک روزنامه در خود خیلی چیزها را دارد و خیلی جهتگیریهای روزنامهجات را نمایان میسازد. برای مثال تیترهایی که مربوط به روزنامههای امروز کشور(۲۷/۲/۸۶) میباشند: اعتماد: رهبر انقلاب: دلایل مذاکره با آمریکا آفتاب یزد: رهبرانقلاب: گفت و گو با آمریکا فقط…
به نام خدا سلام آرمیتا سلام خواهرکم برای من نوشتن کار سختیست. همیشه سخت بوده است. سختتر میشود وقتی قرار است برای تو بنویسم. شاید اگر اینطور بنویسم بهتر باشد که: یک: آدمها دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند. زندگی خوب هم یعنی مثلا آدم در خانوادهای مهربان زندگی کند. پدر و مادر خوبی داشته باشد. فامیلهای خوبی داشته باشد. همسایهها و دوستان مهربانی داشته باشد. وقتی میرود مسجد، با آدمهای خیلی خوبی آشنا بشود. بتواند دستورهایی را که خدا به ما داده تا بتوانیم راحتتر زندگی کنیم، انجام بدهد. خود خدا گفته هر کسی که شکر نعمتهایی را که…
فرق نکرده است. همان گروهکهایی که اول انقلاب و زمانی نه چندان دور، من و ماها را امل و دگم و دهاتی و پاپتی میخواندند، اکنون هم هفت هزار تومنی و متحجر و بی سواد و غیره میخوانند. هنوز هم تمسخر کردن عادتشان است و هتاکی کردن، منششان. همان مسئولینی هم که فکر میکردند ادارهی کشور تجربه میخواهد و کراوات، اکنون هم فکر میکنند، باید پوپر قورت داده باشی و معنویت ِ سنت گرایی داشته باشی و مثلا تسامح و تساهل ِ گاندیوار که بشود در مسیر «توسعه» گام برداشت. هیچ فرق نکرده است. همان زمان که غرغر میکردند و…
ـ گند زدهاند. حالا من مینویسم گند. وگرنه وضع خرابتر از اینهاست و شما به جای «گند زدهاند»، هر عبارت ِ سخیفتری میتوانید به کار ببرید. و هر چه این عبارت سنگینتر باشد، به حقیقت ِ کاری که اینها کردهاند، نزدیکتر. ـ آن مغزی که همچه چیزی را پیشنهاد داده را به نظرم باید بیاورند بیست و سی، تا ملت با این همه هوش ِ سرشار آشنا بشود. همه را هم ردیف کرده برای این مراسم. از نیروهای نظامی و امنیتی و غیره گرفته تا وزیر و وکیل و آخوند و غیره. همه هم مثل ِ ماست ِ نماسیده، در…
تریبون مستضعفین – خیلی وقت نیست که مدرسهی عالی شهید مطهری بدل شده است به دانشگاه شهید مطهری. اتفاقی که نه عقل لزوم ِ آن را تایید میکرد و نه منطبق بر آرمانهایی بود که منجر به شکلگیریِ نهادی با عنوان مدرسهی عالی شهید مطهری شده بود. از آن زمانه تا کنون چیزی نمیگذرد. تا اکنونی که طراح اصلی ِ تبدیل ِ «مدرسهی عالی» به «دانشگاه» به اتهاماتی جدی، در گیر و دار ِ پروندهی قضایی ِ خویش است و در هالهی استعفا، از مدرسهی عالی رسما اخراج شده است. تبدیل ِ مدرسهی عالی به دانشگاه، تبدیل ِ سادهی یک…
موضوعات وبلاگ
- تأمّلات و تحمّلات (۱۳۰)
- رسانه و ارتباطات (۴۷)
- زنان و خانواده (۲۷)
- فرهنگ و جامعه (۴۷)