مثلا می‌شود در مورد عید نوشت؛ در مورد این‌که ماهی‌های قرمز را نخرید برای عید؛ یا مثلا در مورد این‌که خانه‌تکانی مردها را خیلی خسته می‌کند؛ یا این‌که جبهه‌ی پایداری بیش‌تر رای آورده است یا جبهه‌ی متحد. و حتا «علم بهتر است یا ثروت؟» اما این همه آیا پاسخ‌گویی به وظیفه‌ای‌ست که بر دوش داریم؟

آیا ما وظیفه نداریم در برابر ِ فروش ِ شخصی‌ترین اطلاعات‌مان توسط ِ مخابرات معترض باشیم؟(+) آیا این حریم ِ شخصی‌ئی که از جانب مخابرات بی‌هیچ مخاطره در حال فروش است، عادلانه است و مصداقی بر ظالم بودن نیست؟ مگر چه باید انجام دهند تا اسم ِ ظلم را بر کارشان بگذاریم؟

آیا ما وظیفه نداریم تا در پی ِ فیلترینگ ِ سایت‌های مختلف از مسیری غیرقانونی معترض باشیم؟ آیا به صرف ِ نگارش ِ یک مطلب و یا در قاعده‌ی نازل‌ش، یک پست در یک شبکه‌ی اجتماعی، ما وظیفه‌ای که بر دوش داریم را انجام داده‌ایم؟ آیا مهم نیست که درب ِ آزاداندیشی و رهایی از مسیرهای جریان‌های متنفذ ِ سیاسی، به بهانه‌ی امنیت ِ ملی و به بهانه‌ی توهین به رئیس ِ فلان قوه، تخته شود؟

آیا ما وظیفه نداریم در برابر ِ حرکت ِ کاسب‌کارانه‌ی بانک تجارت در درآمدزایی نامشروعی که آبروی و اعتماد نظام را دچار چالش می‌کند کاری کنیم؟(+، +) آیا این دزدی ِ آشکار نیست و باید حتما سه هزار میلیارد ریال باشد تا کسی بنجنبد؟

آیا ما به روند ِ تعطیل ِ کردن ِ سرویس‌های گوگل بدون ِ اطلاع قبلی و به روند ِ کاهش ِ اسفناک ِ سرعت ِ اینترنت نباید واکنشی ِ در حد ِ تاثیر ِ نامطلوب ِ این روند داشته باشیم و یا صرف ِ غرغر کردن و نق زدن کاری از پیش خواهد برد؟ آیا مسئولین نباید در برابر ِ مردم پاسخ‌گو باشند یا ماجرای ِ «پاسخ‌گویی مسئولین»، مثل یک لطیفه‌ی تکراری‌ست؟ آیا به صرف ِ بیان ِ حرف‌هایی چون  «مسئولین باید در برابر ما پاسخ‌گو باشند»، مسئولین پاسخ‌گو خواهند شد و یا نیاز به قوه‌ی قهریه‌ای جدی‌تر است که ایشان را وادار به پاسخ‌گویی کند؟

آیا تعطیلی ِ یک نشریه(هابیل؛ به بهانه‌ی نشر یک مطلب)، که رگ ِ بی‌غیریتی ِ بسیاری را به جوش نیاورد، هزینه‌ای نباید برای کسانی داشته باشد که رفتارشان دور از شأن جمهوری اسلامی و دور از آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ست؟ آیا به صرف ِ این‌که یک نشریه، آزاداندیش‌، به تولید ِ مطلب و بررسی و واکاوی اندیشه‌ها با هزینه‌هایی به دور از حکومت دارد، نمی‌تواند دلیلی بر این باشد که باید حامی ِ آن بود؟ آیا به صرف تاسف خوردن، این نشریه باز می‌شود؟ آیا نشستگان ِ بر مسند ِ قدرت، شیفتگان ِ خدمت را آزاد می‌کنند؟

آیا بستن ِ‌دهان ِ جنبش ِ‌دانش‌جویی ـ و از آن طرف، در فضای حوزوی که متاسفانه یا خوش‌بختانه بدل به «جنبش» نشده است ـ و امنیتی کردن ِ فضای دانش‌گاه، اگر چه شاید و فقط شاید در کوتاه مدت(یعنی یک روز و یک هفته‌ و یک ماه و یک‌ سال) جمهوری اسلامی را مسلط بر فضا کند، اما در دراز مدت، حیات ِ جمهوری اسلامی را که به واقع در دستان دانش‌پژوهان است، به مخاطره می‌اندازد. دانش‌جویی تریبت می‌شود(و شاید بی‌تربیت می‌شود) که در مسیر دانش‌جویی خویش، هیچ‌گاه دغدغه‌هایش بدل به حرکت نشده و هیجانات آرمان‌خواهانه‌اش، در مقام عمل، بلد به قوه‌ی قهریه نشده و تمرین نکرده است. آیا پر و بال ندادن به بدنه‌ی دانش‌جویی، جز ظلم به انقلاب اسلامی‌ست؟

آیا می‌دانید که این همه سایت و روزنامه و مجله، به کدام‌یک از ارکان قدرت متصل‌اند و دلیل ِ موفقیت‌شان در کسب ِ بازدید چیست؟ تقریبا هیچ سایت خبری ِ جدی‌ئی نیست که وابستگی ِ جدی به یک نهاد ِ قدرت و یا ثروت نداشته باشد. آیا این وابستگی‌ها برای همه‌مان به امری عادی بلد شده است؟

این عبارت‌های مسخره‌ی تکراری را بخوانید:

«آیا دش‌من(ضد ِ‌ من)، تنها در بیرون از مرزها و در میان ِ‌کسانی‌ست که برای کیش و آیین ِ ما احترام قائل نیستند و یا کسانی نیز می‌توانند دش‌من باشند و جاهلانه، آن کنند که دش‌من نتواند. آیا حرکت‌های دل‌سردکننده‌ی یک به اصطلاح مسئول، نمی‌توانند چونان پتک بر سر ِ جریان‌هایی که وابستگی‌هایی به جریان‌های سیاسی و اقتصادی غول‌پیکر ندارند، آوار شود؟»

می‌بینید چقدر مسخره و تکراری شده‌اند؟ می‌بینید که اگر چه بسیاری‌مان، این عبارت‌ها را درست می‌دانیم، اما هیچ هیجانی در ما ایجاد نمی‌کنند؟

همرسانی: