یعنی یک چیزهایی هست، صبر میخواهد. یک چیزهایی صبر ِ ایوب! چند وقتیست به بهانهای سری به خانوادههایی میزنیم که عزیزانشان را در اتفاقات ِ سال ِ فتنه از دست دادهاند. خانوادههایی مختلف که هر کدام نیز در محلههای مختلف ِ تهران و با فرهنگهای مختلف زندگی میکنند. گروهی که جمع شدهایم، هم از خواهران هستند و هم از برادران. میرویم دستمان را توی جیبمان میکنیم، شیرینی و گاه گل میخریم، کرایهی تاکسیمان را خودمان حساب میکنیم و میرویم در ِ خانهی آن خانواده را میزنیم و میرویم داخل. اسکنر و دوربین ِ فیلم برداری و سه پایه و میکروفون و عکس و غیره.
بر در و دیوار ِ خانه هم که نگاه کنی، میشود عکسی از کسی پیدا کنی که سال ِ پیش بوده است و اکنون نیست. تا جایمان را پیدا کنیم و سه پایهی دوربین را تنظیم کنیم و غیره، خانواده آمدهاند و رو به روی ما نشستهاند. روایت ِ بعضی از این دیدارها را میتوانید در تریبون (+ ، + ، + ، +) بخوانید. حرف ِ من چیز ِ دیگریست.
…………
حکایت ِ خانواده ی این رفتهها و کشتهها و شهدا، حکایت ِ بی تدبیری ِ ماست. حکایت ِ شعور ِ رسانهای ماست. حکایت ِ فهم ِ حضرات ِ مسئولین از برخورد با این اتفاقها و پدیدههاست. حکایت ِ موضوعشناسی و زمان شناسی ِ من و توی ِ وبلاگ نویس است که یا مشغول ِ لاس زدن توی شبکههای اجتماعی هستیم، یا بعد از آروغ ِ شبانهمان، روشن فکرمآبانه دست به قلم میبریم و روایت ِ فوکووار و دریداوار و غیره مان را از زندگی ِ شهری و مشکلات ِ سیاسی و حزبی مینویسیم و آب و تاب میدهیم و میفرستیم روی ِ وبلاگمان و منتظر میشویم به به و چه چه ِ دیگران را بشنویم. گاه هم دست به قلم میبریم و دیگران را نجس العین و زنازاده و حرام خوار و ضد نظام و غیره میکنیم و عکس ِ لب گرفتنمان را از فلان نماد ِ جنگ میزنیم صفحهی اول ِ وبلاگمان و دیگران را پهن هم فرض نمیکنیم.(این جا)
یک خانواده، یک نفر را از دست داده است. یکی به ضرب ِ گلوله، یکی به ضرب ِ یک چیز ِ دیگر و هر یک در یک جایی. ممکن است در میان ِ این همه هم یکسری اصلا حقشان بوده است که کشته شوند و من و تو که میدانیم توی ِ دعوا و اغتشاش حلوا پخش نمیکنند و خودمان همین پارسال بود که چون یقهمان یقهی آخوندی بود و ریش داشتیم، هر لحظه امکان ِ این که بریزند سرمان و یک مشتِ سبزبند به دست با مشت و لقد و سنگ و هر چه به دستشان میرسید، بفرستندمان آن دنیا.
من کاری به آنها که رفتند ندارم. حرفم در مورد اینهاییست که یک نفر را از دست دادهاند و الآن هستند. همین الآنی که تو داری این مطلب ِ مزخرف را میخوانی، دارند نفس میکشند. آن قدری هم که ما دیدیم، این چند خانواده نه ضد نظام بودند و نه مرگ بر کسی گفتند و تا دلتان بخواهد آه میکشیدند و حتا گریه هم کردند. له و لوردهام. یعنی خیلی وقت است له و لورده شدهام. هنوز صدای ِ هق هق ِ خواهر ِ فلانی که دلش برای برادرش تنگ شده بود، توی گوشم هست. هنوز چشمان ِ پدر ِ یک خانواده که مظلومانه به من نگاه می کرد و به سیگارش پـُک میزد و بیشتر از یک مصاحبه، به درد و دل افتاده بود و کارت ِ بنیاد ِ شهیدش را از توی جیبش در میآورد و از چهار میلیونی که از طرف ِ موسوی برای ِ جهیزیهی دخترش گرفته بود و الخ حرف میزد و … .
یکی توی ِ این مملکت به دست ِ یک نفر ِ دیگر کشته شده است. به حق یا نا حق کشته شده است و الآن، یعنی بعد از یک سال و سه چهار ماه، باید خیلی چیزها معلوم و مشخص شده باشد. نه این که طرف هنوز دیه نگرفته باشد، نه این که هنوز معلوم نیست طرف شهید حساب شده است یا نه. نه این که …
بعدتر این که وضعیت ِ این خانوادهها وضعیت ِ خاصیست. روی این خانوادهها حساسیت وجود دارد. طرف از آن طرف ِ آب شمارهاش را گرفتهاند و وکیل معرفی کردهاند که برو و این وکیل از شما پول نمیگیرد و غیره. خب هم میشود و هم باید برای این جور چیزها، کمیتهای، جمعی، شورایی یا یک مزخرف ِ دیگری درست شود که حواسشان به این حساسیت و نکته ها و غیره باشد. حواسمان نیست خب. سرمان را توی برف کردهایم خلاصه و … .
حواسمان نیست…
نیست که نیست
و خدا می داند کی چوب این نیستی در پاچه هستیمان خواهد رفت!
من هم با نظر شما موافقم،حقیقتا”برای کسانی که عزیزی را از دست دادن چیزی جز تسلای خاطر اطرافیان ومسئولین نمی تواند مرحمی بر آلامشان باشد.این بی تدبیری دون شان نظام اسلامی می باشد.
به نام خدا
مدیر محترم وبلاگ هابیل
نظر به فعالیت ارزشمند حضرتعالی در فضای مجازی، آدرس وبلاگ شما در بخش پیوندهای سایت گرداب قرار گرفت.
مؤید باشید
سردبیر سایت گرداب
فقط با شهدای ساندیس مصاحبه می کنید؟
میثم رمضانعلی: آی پی شما : ۸۰.۶۶.۱۸۰.۱۴۰
در ضمن با هر دو طرف دیدار داشتیم
از تک تک جملات پیداست که حتی ذره ای شرم ندارید از کشتن و تجاوزهایی که سال قبل انجام دادید
… بسیجی امروز ننگین ترین فحش برای یک نفره
میثم رمضانعلی: آی پی شما :۸۰.۶۶.۱۸۰.۱۴۰
در ضمن خسته نباشی که به جای سه نفر نظر دادی! برای هر نظر چه قدر به ت پول می دن؟
کثافت بو گندو. این قدر عوضی هستی که دنبال این هستی که بگی کسی الکی کشته شده.
… هر مرد آزادی خواه ایران تو اون یقه آخوندیت.
بدبخت ساندیس خور سرسپرده برو دنیال همون آقات. برای چی میای تو عرصه مجازی که جای نجسی.
سالها تو بسیج بودم. تمام شما بی شرفای ….. رو میشناسم
هر وقت از قید قیمت رها شدی بیا اینجا … شعرای رسانه ای بنویس. ….
میثم رمضانعلی: آی پی شما : ۸۰.۶۶.۱۸۰.۱۴۰
برای هر فحش که این جا می دی چقدر به ت پول می دن؟ به دلار می گیری یا پوند؟
این آی پی خوابگاهه. صد نفرم اینجا نظر بنویسن برات یه آی.پی نشون میده
میثم رمضانعلی: و همه شون هم توی یه زمان می ریزن توی ِ سایت و نظر می دن؟ برای هر نظری که می دی این جا چه قدر می گیری؟ شرفت رو چه قدر فروختی؟ به چند دلار؟ به چند پوند؟
این قضیه آی پی برای من جالب شد. آیاآی پی من هم همان را نشان می دهد؟ فقط می خواهم بدانم.
با تشکر 🙂
میثم رمضانعلی: نخیر
شما انقدر پست هستین که هدفتون از همه این حرفها و دید و بازدیدها مصادره این شهداست و اینکه خون این افراد پایمال نمیشه وامثال تو باید تو دادگاه پاسخ این همه جنایاتی که کردینو بدین! متوهمهای روانی! ضمنا من به پوند انگلیس از بیت رهبری پول می گیرم آی پی من هم چک کن برو بده به گنده تر از خودت
اقا با این که در جبههی اون ور مایی ولی فقط خواستم بهت بگم از دید من سبز (یا از نظر تو منافق و فلان و بهمان) همین که شما به خوانواده ی شهدا به قول خودت از هر دو طرف سر زدی و دلجویی کردی قابل ستایش است،اگر واقعا تنها هدفت دلجویی بوده، حرف و درد ما هم حرف دل است، کاش یاد بگیریم همه حرف دل همو بفهمیم جای جنگ و دعوا، کاش جای جنگ های ایدولوژی به حقوق و جان و مال انسانها اهمیت بدیم، و کاش میفهمیدی ما هیچ چیزی نمیخوایم غیر از احترام به حقوق همه افراد جامعه فارق از طرز فکر و ایدولوژی، قلمت از دل و بر حق باد
زیادی داری حرف مفت میزنی (مردی از سلاله پاک) جون شما برو باعلفهای سبزهرزه ات خوش باش
سلام
خیلی وقته ندیدمت. بازم مجازی شدم.
راستی تو که همیشه ما رو می خندونی. این ماجرای آی پی رو که می خوندم قهقهه می زدم. واقعا دمت گرم. حال اون آشغال سبز رو خوب گرفتی. حال کردم.
یاحق
واقعا برای مزدورانی مثل تو متاسفم… خدایی که ناظره انتقام خون همه ی بیگناهان رو از تو و رهبر جلادتون می گیره… خودتون هم می دونید که چقدر در اقلیت هستید…
تو غلط کردی که گفتی یک عده ای حقشان بوده که کشته شوند
مرده شور تو رو ببرن
فاشیست هایی مثل تو هستن که باید به جهنم واصل بشن و آن روز که خلافت اسلامی تان را به زباله دان تاریخ بفرستیم خواهی فهمید معنی این حرفت چیست حیوان صفت بی شرف
بسم الله. سلام. برادر میثم، با دلسوزیت برای منافقین سبز موافق نیستم. نتیجهاش هماین زیرنوشت (کامنت)های طلبکاری است که باز از سر سعه ی صدر بسیجیوارت بازنشرشان میکنید. جدای شهدای ما در جریان فتنه و کشتههای عابر، بنده مفتخر به زدن و انداختن سبزهایی هستم که علیه انقلاب و اسلام شمشیر کشیدند. مگر شمشیر شیعه در جهاد با کفار و منافقین از صدر اسلام تا جنگ و انقلاب و تا الان لحظهیی در غلاف بوده است که حالا از نبردبا محاربین با خدا شرمنده باشیم؟ مگر با در احد و جمل و فاو و فکه غیر از کشتن اولیای شیطان کاریع می کردیم؟
میثم رمضانعلی: سلام رفیق! مطلبم روشن است خب. من در مورد کشته ها و شهدا و این ها چیزی ننوشتم و دلم هم برای شان نسوخته. تیتر هم زده ام که مسئله، نحوه ی برخورد با خانواده های شان است. همین. وگرنه برخورد با یک مشت ِ منافق و ضد مردم و ضد نظام که دنبال به هم ریختن آسایش و آرامش و امنیت هستند جزء توفیقات است.
نفهمیدم قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟ اشک تمساح برای به قول خودتان معدومین می ریزید؟ بی تدبیری چه کسی؟ نیروی انتظامی و بسیج که معتقدتد عملکردشان در این جریانات عالی بوده. و اصلا نصف بیشتر تیر خورده ها و آنهایی که در عاشورا ماشین پلیس زیرشان کرد را اصلا قبول ندارد.
بلاخره تکلیف را روشن کنید. آنها که در خیابان تیر خوردند یا بسیجی بودند که می روند به بهشت و شهید محسوب می شوند یا معاند و منافق بودند که حقشان بوده به قول جناب آقای قدیانی اتهام شورشی بودن در حکومت علی کم اتهامی نیست (هرچند که ثابت هم نشده باشد)
ما که یادمان هست سر عزت ابراهیم نژاد چطور رفتار کردند. اول گفتند افسر وظیفه شهید. بعد گفتند ۱۸ تیر در کوی مهمان بوده. بعد برای مرده اش به جرم سنگ پراکنی پرونده تشکیل دادند. برادر و خواهرش را از کار بی کار کردند. دستتان نمی رسد و گرنه پدر بازماندگان سهراب اعرابی و ندا آقا سلطان را می آوردید.
بی خود برای آنها دل نسوزانید. بروید برای همان شهدای خودتان سینه بزنید.
یادش بخیر یک زمانی میگفتند ادب مرد به ز دولت اوست…
از همهچیز گذشته من فلسفهی اینکه یک سری حقشان بوده کشته شوند را نفهمیدم! عزیز من، هیچکس حقش مرگ نیست. حق مرگ را فقط خدا میداند و بس. ما هیچ حقی نداریم هیچکس را از هیچ طرفی مستحق مرگ بدانیم. دقت کنید لطفاً! دقت کنید که برای توجیه اشتباهات دیگران خودتان را به چاه نیاندازید!
وجدان بیدارتان مرا وسوسه کرد این کامنت را بگذارم.
یا حق
میثم رمضانعلی: با یک سری که آسایش و امنیت ِ مردم را به خطر می اندازند و هزار غلط ِ اضافه می کنند و تیغ روی صورت ِ دختر و پسر می کشند و دنبال ِ غارت اموال و این ها هستند، نکند باید مدارا کرد؟ نکند باید تحویل شان گرفت؟
اون بالا بنویسی پاچه خواری های یک طلبه شتیل / مقام جو خیلی بهتره
اقای محترم/ اولین باری بود که وب شما را دیدم اینهمه غرق در کثرت شدن برای کسی است که در زیر زمین روانش حداقل دو برابر اهل وحدت باشد / حرفها/ نظرات / بود و نبود و دوستان و دشمنانت به نظر نمی امد ساعت خلوتی را برای خود کنار گذاشته باشید / یا ایها الذین امنو علیکم انفسکم / انچه به ادم می دهند در درون گرایی است / اسلام هم مدافع زیاد دارد / برای این کمترین هم دعا بفرما… انشا ال.. اهل شوم.
بسم الله. سلام. عرض بنده این بود که منافقان سرخی بودند که سبز بسته بودند و در حین حمله به پایگاه بسیج به درک واصل شدند؛ یا سبزهایی بودند که در خانههای تیمی به درک واصلشان کردیم. و سبزهایی بودند که حکمشان اعدام بود و به زندانهای خفیف عفوشان کردیم. میماند سبزهایی که معاند بودند، اما محارب و مهدورالدم نبودند و این وسطها کشته شدند؛ توسط همآن تک تیراندازهایی که در همهی جریانات مخملی حاضرند. عرض بنده این است که آنها هم علیه نظام در خیابان بودند و البته مرگ حقشان نهبود و کتک حقشان بود. و حالا قرار نیست برای کسانی که با باتوم دنبالشان بودیم و سبزها زیرشان گرفتند و از پل پرتشان کردند گل و شیرینی بهبریم. تهش این میشود که خانوادهی فلان کشتهی کهریزک که سبز بوده و علیه نظام شعار میداده و حماقت ناجا به کشتنش داده میشود شهید که احتمالاً سال آینده باید برایش راهیان نور بهگیریم و کهریزک را بهکنیم دوکوهه.
میثم رمضانعلی: ته و انتها و این ها را نمی دانم. اما می دانم یک چیزهایی هست در این مملکت به اسم ِ قانون و در مملکت ِ شرع هم اسمش قائده و قانون است و حکم، که اجرا نشده است. چه در برابر ِ خانواده ی این سبزک ها و جبلک ها و چه برای خانواده ی شهدا. یعنی یک چیزهایی عین ِ بی توجهی و گاهی عین ِ حماقت بوده و در باره ی این خانواده ها که حساسیت دارند و اگر هم نداشتند ، آدم هستند و ایرانی و ذیل ِ قانون ِ این مملکت، درست اجرا نشده است. سر دواندن شان خیلی جاها. گذاشته اند رسانه های آن طرف سوء استفاده کنند. و از این جور مزخرفات.
یه سوال : در جواب یکی از دوستان فرموده بودین که آسایش و امنیت ِ مردم را به خطر می اندازند و هزار غلط ِ اضافه می کنند (البته ادبیاتی رو که به کار بردی احتمالا طبق اون دینی هست که براش شمشیر هم می زنی!)
خوب با فرض درست بودن نظر شما، همچین آدمی رو باید کشت و حقش مرگِ؟ همینجوری؟ بدون دادگاه عادل؟ امثال تو باید حکمی رو که فکر می کنن رو جاری کنن؟ اگه اینجوره پس تکلیف او قانونی که ازش دم می زنی چی میشه؟ یا از آقااتون حکم جهاد می گیرید تو نماز جمعه ؟ احتمالا رمزش گریه آقا که نیست؟
میثم رمضانعلی: نظر را خب درست بخوانید. کار ِ سختی نیست. نوشتم با این جور آدمها نباید مدارا کرد. حرفی از کشتن و مرگ و این ها نزده ام….. میتونی به جای مسخره کردن و تمسخر کردن، درست نظرت رو بنویسی. این جوری دستیابی به حقیقت راحت تره
نظرم اینه که تو در جایگاهی نیستی که بخوای بگی “یکسری اصلا حقشان بوده است که کشته شوند ”
اونوقت دلیل ات هم این باشه که اونا سلب آسایش ملت می کردند و هزار غلط اضافه. شاید به نظر من کاری که شماها می کنید غلط اضافه باشه اونوقت اگه یکی از سر بی صاحاب بودن مملکت زد و شما رو وسط خیابون! کشت، من باید بگم که حقتون بوده کشته بشید!
در مورد ادبیاتی که به کار بردی هم جای دفاعی برا خودت نگذاشتی.
مملکت به جایی رسوندید که امیدی به درست شدن اوضاعش نیست، جوونا همه دارن می زنن تو سرشون هرجور شده فرار کنن از این وضعیت ،از این کشور…تو رو خدا یک ذره چشاتون رو بیشتر باز کنین همونقدر که چشتون به دهن آقاتونه یه خورده هم به عقلتون رجوع کنید به وجدانتون
میثم رمضانعلی: نوشتی: «نظرم اینه که تو در جایگاهی نیستی ….» . نظر بنده هم اینه که شما هم در جایگاهی نیستی که بگی من در چه جایگاهی هستم! من سلب آسایش ِ مردم رو دیدم و نظرم رو گفتم. یه نظر ِ ساده در میان ِ این همه نظر.
بعدتر اینکه شما ادبیات ِ جالب داری که خودت رو نقض می کنی. می گی ادبیات ِ بنده در گفتن غلط کردن و این ها بد هست و بعدتر خودت همین جا نوشتی که: «کاری که شماها می کنید غلط اضافه باشه» یه سری هم لیچار بار ِ مملکت کردی. خودت حداقل به حرف ت پایبند باش.
بعدتر این که ما کاره ای نیستیم در این مملکت که می گی کار رو به جایی رسوندیم. کما این که ناامیدی خودت رو به حساب ملت نذار. به عقلت رجوع کن. به وجدان ت. چشم هات رو بار کن کمی….
این رو برای یکی دیگه از شماها نوشته بودم، برای تو هم همون رو تکرار میکنم. خودت یک جاهاییش رو عوض کن تا بشه اختصاصی برای خودت.
وقتی کسی ادای منطقی بودن و منطقی عمل کردن رو در میآره و تلاش میکنه خودش رو از اعتقادی که داره دور نشون بده، نتیجهاش میشه چیزی شبیه همین متن.
خیلی برام جالبه که سوء استفاده یکسری رو از کشته شدن “آدم”ها میفهمی اما نمیفهمی که این سوء استفاده توسط همون قاتلین در تلویزیون رسمی مملکت انجام شده و گرنه آنکه به جایی نرسد صدای مردم است.
آخه شما با این سابقه خراب در جبههگیری بیمنطق، باز با چه رویی میخواهی متنی منصفانه بنویسی؟ درسته، وبلاگ خودته، اصلا توش سر “آدم”ها رو بکن و بچسبون به سقف!
نمیدونم اینی که میخواهم بگم دعاست یا نفرین، (عین گفتار پیرزنهای تلویزیونی ایرانه) اما ای کاش یکی از این آدمهای کشته شده یا زخمی شده رو میشناختی، باهاشون فامیل بودی، فامیل درجه یک بودی، شاید برادری خواهری پدری مادری کس و کارت بودند. اونوقت میفهمیدی تا حالا هیچ کدوم از مردم (سبزها) از کشتهها سوءاستفاده نکرده، اون کسایی که سوءاستفاده کردهآند همانهایی اند که دارند حکومت میکنند و شما به سبب وفاداری بهشون داری ازشون حقوق میگیری. میفهمیدی که نوشته هابیل چقدر چندش آوره، چقدر وقیحانه است که کسی رو بکشی یا از قاتلینش حمایت کنی و بعد ادعا کنی که نباید بگذاریم از این کشتهها سوءاستفاده بشه. چقدر خفت باره که قبول کنی طرفداران قاتلین (یا شاید خود قاتلین) عزیزت بریزند توی خونهات و بخواهند ازت دلجویی کنند و بگن که ما با توایم، بقیه دارند سرت کلاه میگذارند، با ما باش تا تو رو هم به پیش عزیزت نفرستیم و تو بدونی که یک مشت کثافت اطلاعاتی دارند زاغ سیاهت رو چوب میزنند که در اولین فرصت قربانی دیگهای به رهبرشون تقدیم کنند.
شما جماعتی که به خاطر وفاداری به قاتلین و دروغگوها دارید نون میخورید هیچوقت معنای جای خالی کسی رو نمیفهمید، هیچوقت.
اوه اوه چقدر آدم با ادب اینجاست.
نمی دونم ما کی یاد میگیریم نظر مخالفون رو بخونیم و با الفاظ دروغگو و منافق و جیره خوار خوار برای اون نظر ندیم و اون رو نفهم و غلط می کنی خطاب نکنیم
در سال ۶۱ هجری امام حسین و یارانش را شورشی که نظم امت اسلامی را به هم زده خطاب کردند و در صحرا شهیدش کردند.
در زمان امام علی هم گروه خوارج را به عدل امام اعتراض کرده بودند کشتند.
هر دو طرف می تونن از این مثال ها در تاریخ پیدا کنند پس خودمون کی فکر کنیم
فقط یک سؤال: حمله به خانهی کروبی و بیت آیتالله منتظری و صانعی سلب آسایش و امنیت مردم نیست؟ چرا همیشه شماها از یک طرف غش میکنید؟! سلب آسایش و امنیت مردم را یکسری چماقبدست بسیجی برهم زدند با آن عربدههای چالهمیدانیشان و یکسری یگان ویژهی وحشی که همه را از دم کتک میزدند و کاری نداشتند کی دارد توی خیابان راه میرود کی سنگ میاندازد و کی فقط شعار میدهد! برو به کسی این حرفها را بزن که با چشم خودش ندیده باشد!
یا حق
سبز پیروز است
میثم رمضانعلی: منبر رفتی ها! یه بار متن رو درست و درمون بخون اول بعد افاضاتت رو بنویس. این متن در مورد ِ کسایی که درگیر بودن در خیابان ها نیست کاربر ِ بی سواد و بی توجه! در مورد خانواده های کسایی هست که کسی رو از دست دادن. همین!
عقل و منطق، پیروز است!
وبلاگ نویس باتوجه و باسواد، شما دربارهی کسانی نوشتی که کسی رو از دست دادن و عدهی زیادی از این از دست رفتهها در درگیریها کشتهشدهاند. درگیریهایی که نمیخواهید درست و حسابی و بدون لحاظ کردن مصلحت حفظ نظام(!) به آن بپردازید و همین یکی از عوامل ناامیدی و غمی ست که خانوادهی این افراد را در بر گرفته است.
شما با این ادبیات و لحن عصبی منطق و عقل داری؟ قبول! عقل و منطق پیروز است.
یا حق