زیّ طلبگی را آنچه تعریف کردهاند که بر یک دانشجوی علوم اسلامی واجب است تا رعایت کند و معیار تفاوت اوست با سایرین. این معیارها گاه چنان مورد توجه بوده است که شخص طلبه با اعمال نکردن آنها از حوزههای علمیه اخراج شده است و منجر به آن شده تا شخص طلبه، از شهریهی حوزههای علمیه (به عنوان اصلیترین بازو در فشار به یک طلبه) محروم گردد. درستی و یا عدم درستی این رفتار با طلاب را به بحث نمیگذاریم که خود بحث مجزایی را میطلبد و میخواهد، که آسیب شناسی مدیریت حوزه است و بحثی است کلیتر.
زیّ طلبگی در حوزههای علمیهی قدیم و جدید دارای تغییرات و تحولات مختلفی بوده است. چنان که یک عمل در یک زمان ضد زیّ طلبگی بوده است و حال، خیر و یا بالعکس. یعنی عملی که حال، مخالف زیّ طلبگی شناخته نمیشود، در آن زمان مخالف زیّ طلبگی پنداشته میشده است. این دگرگونیها شاهد بر این مدعاست که قواعد فوق زمانیست و بر اساس زمان، دچار تغییر و تحول میشود. پس به طور مطلق نمیتوان قواعد ثابتی را میزانی جهت شناخت تعلق و یا عدم تعلق این صفت به یک طلبه قرار داد.
از مواردی که برای زیّ طلبگی ذکر میکنند، رعایت موارد ظاهری است که از آنها میتوان به حفظ شارب و لباسها اشاره کرد. موردی که بیشترین درگیری را در حوزههای علمیه در پی داشته است. حفظ ظواهر که به عنوان اصلیترین شاهد بر صدق و عدم صدق “طلبگی” بر یک شخص استفاده شده است و میشود، همیشه و همیشه در درگیری با سلایق اشخاص ضربه دیده است. بر حسب تناسب، یک تیپ ظاهری مخالف زیّ طلبگی شناخته شده است و تیپی دیگر موافق آن. و ممکن است این مورد در دید سایرین به صورتی برعکس تثبیت شده باشد.
نگارنده اکثر این موارد را جزء ساختِ روحانیت و زیر شاخهی زیّ روحانیت میداند، و نه طلبگی. این موارد، یعنی حفظ ظاهر، مخصوص کسانی است که بعدها میخواهند در کسوت روحانیت به تبلیغ معارف غنی اسلامی بپردازند و در همین کسوت نیز روزگار بگذرانند. و حال آنکه امروزه بسیاری از افرادی که در حوزهها به یادگیری علوم اسلامی میپردازند، لزوماً هدفشان این نیست که روزیّ ملبس شوند و کسوت روحانیت را اختیار کنند. بر همین اساس رعایت زیّ روحانیت نباید بر این دسته تحمیل شود، چرا که نه جایز است و نه نتایج درستی را به بار میآورد. گاه این فشارها که به علت خواستگاه اشتباه بعضی مدیران حوزههای علمیه اعمال میشود، نتایج منفی و مضری را باعث میگردد. این عدم تفکیک میان دو نوع “زیّ” و زیّست باعث گردیده است که سلایقِ شخصی خاص و یا عدهای خاص، بر عدهای دیگر تحمیل گردد و گاه طلاب حوزه را به کسانی تبدیل کرده است که در مقابل حوزویان قرار گرفتهاند. و این ره آورد عدم تفکیک میان زیست طلبگی است با زیست روحانیت.
مورد بعدی انجام بعضی فرائض است. بر همه کس نمایان و هویداست که در اسلام احکام در غالب پنج نوع حکم قرار داده شده است: واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام. خارج از این موارد و احکام، در اسلام شاخهی دیگری وجود ندارد. این تقسیمبندیها مخصوص عدهای خاص نیست و مربوط است به همهی مسلمانها و همهی کسوتها. مثلا فریضهی نماز بر همهی مسلمانان و در همهی زمانها و مکانها واجب است، استثنا بردار هم نیست. آنچه که خوب است و باید تبلیغ شود، انجام و یا عدم انجام اعمال با این معیارهاست. شخص باید در جهت آسمانی شدن، انجام واجبات و ترک محرمات را در برنامهی خود قرار دهد. اگر بیش از این هم انجام پذیرفت و شخص بر مستحبات خویش را عادت داد و بر ترک محرمات فائق آمد، برای خویش خوب و پسندیده است. یعنی انجام مستحبات و ترک محرمات توسط همه و مخصوصاً کسانی که مرحلهی قبل یعنی انجام واجبات و ترک محرمات را تا حدودی طی کردهاند، باعث خواهد شد تا شخص آسمانیتر گردد. این نیز در مورد همهی مسلمانان صادق است و نسبت به کسوتهای مختلف، برابر و مساوی. اما بر اساس آنچه که شنیدهایم و دیدهایم، مستحبات و مکروهات در بعضی مراکز آموزشی- حوزوی از حد تأکید خارج شده و اجباری شده است. گویی احکام جدیدی از آسمان وحی شده است که تبدّل در برخورد بعضی حوزویان (که کم هم نیستند) را باعث گردیده است. (متأسفانه مثال آوردن برای اینگونه قانونهای خودساخته، باعث رنجشِ خوانندگان میشود و به همین دلیل در اینجا مثالی نمیآورم.) نگارنده این کار را در هیچ کدام از موارد فوق (زیّ طلبگی ـ زیّ روحانیت) نه تنها جایز نمیداند که نهی و نفی میکند. این موارد مربوط به حوزهی فردیست، نه حوزهی اجتماعی طلبه و روحانی. در حالی که زیّ طلبگی مربوط به حوزهی اجتماعی طلبه و روحانی است. یعنی حتی اگر بتوان جواز اجباری شدن نوعی زیست خاص را بر حوزهی اجتماعی طلبه و روحانی صادر کرد، نمیتوان در حوزهی خصوصی شخص دخالت کرد و اجبار فوق را حاکم دانست.
پس به صورت خلاصه، بنابر آنچه که گفتیم؛
ـ در حوزههای علمیه دو نوع زیست باید پذیرفته شود؛ زیست مخصوص کسانی که قصد تلبس را دارند و زیست کسانی که فقط قصد یادگیری علوم اسلامی را دارند. زیّ و زیست گروه اول را زیّ روحانیت نامیدیم و زیست و زیّ مخصوص گروه دوم را زیّ طلبگی.
ـ زیست های فوق (زیّ طلبگی ـ زیّ روحانیت) منحصر در جنبهی اجتماعی دانشجویان علوم اسلامی است و به حوزهی فردی و خصوصی فرد ربطی ندارد و اگر احیاناً اجباری هم پذیرفته شود، در جنبهی اجتماعی باید لحاظ شود، نه در جنبهی خصوصی و فردی.
پینوشت: این مطلب در این جا نیز منتشر شده است.
نظری بدهید