راست‌ش اتفاقاتی که در شیراز افتاد و آن همه قمه کشی و قداره بندی و جسم سنگین پرت کردن و داد و بی‌داد و خون ِ ملت را ریختن و این‌ها، خیلی دردناک است. بیش‌تر هم از این جهت است که این بی‌حیثیتی‌ها دارد عادت می‌شود و ما انگار که توی ِ یک مملکت ِ بی در و پیکر ِ زنده‌گی می‌کنیم، به این‌ها داریم عادت می‌کنیم. خیلی برای‌مان تعجب ندارد که مثلن در فلان شهر و فلان آبادی، یک سری آدم در اوج ِ وحشی‌گری با یک سری دیگر درگیر شده‌اند و مشت و لگد و خون و غیره. و این عادت شدن‌ها شاید از خود ِ آن عمل بدتر باشد.

یک نکته‌ی مهم اما در این بین، رسانه‌ای شدن این اتفاقات است. رسانه‌ای شدن نه به معنای ِ ارائه‌ی گزارش در سایت‌ها و خبرگزاری‌ها و غیره. که به معنای ِ درگیر شدن ِ جوانان و نیروهای ِ آینده‌ی جمهوری اسلامی که اینک در قالب ِ وبلاگ‌نویس، فعال فرهنگی، عضو ِ سازمان و اداره و غیره در حال زندگی هستند. این حتا مهم‌تر از نتیجه دادن ِ شکایت ِ ما از فلان آدم ِ ظالم است. مثلا در جریان ِ ظلمی که در حق ِ مدرسه‌ی عالی شهید مطهری شد و آن را به اصطلاح ارتقا دادند(بخوانید این‌جا را) یا در مورد ِ همین اتفاقات ِ اخیر ِ شیراز(این‌جا را بخوانید)، یا حتا در مورد فتنه‌ی هشتاد و هشت و … .

مهم‌تر از این‌که شکایت‌ ِ از مسببان این اتفاق‌ها این است که کسانی که در حال ِ‌نظاره هستند، برداشت ِ درست و دقیقی نسبت به این اتفاقات و جریان‌ها داشته باشند. گزارش‌ها باید در مسیری باشد که مخاطب ِ دور از واقعه، در جریان ِ درگیری و اختلافات ِ جریانی قرار بگیرد و دید ِ درستی نسبت به فضای ِ آن شهر، آن حزب و آن اتفاق داشته باشد تا در آینده که جزء ِ مسئولین شد، گیج نخورد و بتواند ِ مسیری صحیح پی گیرد.

چیزی که به طور معمول به آن توجه نمی‌کنیم و پیگیری ِ مطالبه را در صدر ِ گزارش‌ها و اخبارمان قرار می‌دهیم. به نظر توجه به این نکته نیز می‌تواند مهم‌تر باشد. مصلحت‌ها، کم‌کاری‌های مسئولین، نفهمیدن‌های مدیران و هزار و هزار دلیل ِ دیگر سبب می‌شود که این مطالبه‌ها به نتیجه‌ی سریع و درست نرسد و بنابر این بهتر است در ضمن ِ پیگیری ِ مطالبات‌مان، دانه‌ای نیز بکاریم که بعدی‌ها بتوانند آن را برداشت کنند.

همرسانی: