بلبشوی ِ نامزدبازیِ انتخابات، که حکایت از «امر ِ واقع» دارد، برخواسته و حاصل ِ زحمات ِ بخشهای متعددی در نظام است که خواستهی حُسن ِ نتیجه، دایرهی آزادی عملشان را در روشهای اجرای «عملیات روانی» به خصوص در رسانهها، در چند سال گذشته، بدل به مضحکهای برای توهین و «برچسبزنی» کرده است. آب گلآلود ِ سیاست ِ پس از خفهکردن فتنه، سیاست را به صحنهی بیاخلاقی و تئاتری که «موجسازی» را بدل از «جریانسازی» فهم کرده و به نمایش میگذارد، جز این بلبشو را خلق نمیکرد.
«امر واقع»، چه مُنتَج از تلاشهای از جنس ِ «مهندسی معقول و منطقی» و چه از جنس لفاظیهای تئورینما در قالب «اسلام ِ ایرانی» و چه بر بستر «ای استکبار! ما صلحطلب هستیم» همه و همه، وضعیت را چنان آشفته کرده است که «تئوری بوئیدن» به نهادهای قانونی پیشنهاد میشود و بهانهی نقد «مفهوم» ِ تکنوکراسی، کسانی را بیل به دست میکند که با شخم زدن ِ شخصیت ِ «مصداق» ِ خویشیافته، راه برای پزشک ِ پروفسورشده باز کنند و ترس از ورود سعید جلیلی برای جبههی حزبواره، تعبیر به «فتنه انشقاق در پایداری کلید خورد» میشود، تا کلید به دست کسانی بدهد که سرمایهی گفتمانی و معرفتشناختی موسسهای را خرج ِ سیاستورزی قبیلهای کنند. هر چند این قبیله، برای ما مقدسترینِ قبیلهها باشد.
«امر واقع»، پیشساختهای دارد که میشد نمودها و نمادهایی از آن را در انتخابات مجلس پیشین دید. «تئوری بوییدن» نیز از همان سرچشمهای آب میخورد که تئوری «۹۰۰ میلیارد تومان، ۱۵۰ کرسی مجلس» آب خورده است. و تنها پشت ِ گوشمخملها هستند که باور میکنند برای رئیس جمهور شدن، لازم نیست پولی خرج کرد و هر کس از پولهای شخصی خودش و یا حمایتکنندههای بیتوقع برای تبلیغات بهره میبرد.
برای همین، ترس ِ از آمدن تنها نامزدی که ظرفیت موجسازی دارد، اعلام کاندیداتوری ِ انحرافیاب ِ پس از کسب درجهی فتنهیابی را در پی دارد تا او، تنها به عنوان وسیلهای برای فشار به همان قبیلهی مقدس فعال شود و تلاشش در نوشتهای در سایتی که انگار از دفتر موسسهای مقدس به روز میشود، تعبیر به «فتنه انشقاق در پایداری» شود. و سیاست، نه علم ِ تدبیر، که بازی ِ سیاسی برای قبیلهگرایانی میشود که از اصولگرایی که با آبادگران جوان و اعتبار گروهی بر گرد ِ مهدی چمران آغاز شد و با احمدینژاد تشخص یافت، برای خود لباس بدوزند و هر راستی و بدتر از آن، هرکسی که از عنوان اصلاحطلبی میهراسد، خود را اصولگرا عنوان بگذارد. آن هم وقتی که خود، در هشتاد و هشت، رو به روی همین اصولگرایی ایستاده بود؛ چه با پیشوندهای دکتر و خلبان و غیره و چه با پرستیژ ِ پالتوپوشی و متفکر بودن. حال هم با عبارات ِ پُزشدهی «اگر با کسی اشتراکات گفتمانی داشته باشیم ائتلاف میکنیم» برای انتخابات ِ نود و دو آمدهاند؛ از جنسی غیر از اصل ِ «مردی از جنس مردم».
آمدن هر کس که بتواند مایهی حضور ِ مردم شود، خوب است. این هر کس، جز آنها که ممکن است مثل داماد لرستان و پسر آذربایجان، اگر مردمخواه نشدند، جرزنی کنند، شامل بسیاری میشود. و آمدن مثلا سعید جلیلی و مهدی چمران و غلامحسین الهام و خیلیهای دیگری و دگر، نه باید برای کسی تهدید تلقی بشود و نه ترس در پی داشته باشد. جایی خواندم که مهدی چمران چیزی با این مضمون گفته بود که با این وضع کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، من هم میآیم. این همه آمدن بد نیست؛ فقط در این همهمه، شاخصهای انقلاب ِ اسلامی ِ مردم، مهمتر است از مصداقها.
پینوشت: در بارهی تقلیدگرایی در انتخاب نامزد ریاستجمهوری که توسط همان قبیلهی مقدس تبلیغ میشود نیز اگر فرصت کنم باید چیزی بنویسم.
اخوی سلام نوشته های تلخ و تندتان را می خوانم کاش لین تر صحبت کنید این ادبیات نشان از جوانی شما دارد.مصیبت احمدی نژاد از پنجشنبه روز قبل از ۳ تیر بود که به زعم خودشان به فراماسونری و کف بینی و جن گیری رسید. هلو هم که پدری دارد در ناکجا آباد و همانجا که علامه فحشش می دهد و استاد اخلاق تهرانی پاسپورت یا همچین چیزهایی دارد و علامه خدا می داند چند بار رفته است یا می رود .رو که برادر معیار ندارد همو که می گفت رهبر حکم از امام دارد و چون احمدی نژاد تنفیذ شده حکم او نیز حکم امام عج است حالا خود را از سمت ولایت معرف اصلحی می کند که با رای دادن به او موجبات رضایتش فراهم می شود.حالا کاری نداریم که بودجه پژوهشگاهش ده برابر بود خوب کم شد بد اینگونه نیست البته.بعله برادر موسوی نباشد هاشمی نباشد کار دست اینان می اوفتد روزی دولت می شود نماینده امام زمان روزی دیگر انحراف.احمدی نژاد بدون واهمه فضا را دو قطبی کرد و تهمت زد و زدو زد تا غالبش کردند حالا دعوا سر کی بو کی بود من نبودم.آری برادر کسی پاسخگو نیست در این انقلاب بیش از هر چیز به تبیین نهج البلاغه نیاز بود که نکردند قدسی سازی امور زمینی آخرش می شود راست راست راه رفتن مرتضوی ها مگر نه اینکه بعد از خلافت مولا قصد جنگ با معاویه کردند گفتند که آقا الان وقتش نیست…فرمودا اگر جهت گیری عدالت نباشد حکومت… رحیمی مشایی همه و همه راست راست راه می روند کسی یارای جلوگیری نیست شاید مشکل از نظر باشد نظر نظر نظر.آری برادر انقلاب بود که منحرف شد نه استاد کمونیستی تدریس کرد نه آزادی برقرار شد مردمی که استقلال آزادی شعارشان بود مگر کاباره و شهرنو و ساحل متل قو نبود کدام آزادی بازجوی بی شریعت دارد فقط.ما گرفتار آمدیم با شماها با شما متحجرین که خون به دل کردید کاش کمی صحیفه بخوانید تا خمینی را می فهمیدید به کمی کاریزما همه را کنار زدند و در دامن جناب سبورجیان ریختن و یاران امام را کنار زدند آری برادر کار دست کسانی افتاد که توانایی اداره کردن نانوایی را هم ندارند داشتند؟ عدالت بدون آزادی کلام نمی شود و کسی نبود که نامه ننویسد و داغ و درفش نبیند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام اخوی
قسمتهایی از نوشتهتان با گفتمانی که سعید جلیلی به آن پایبند است همخوانی ندارد. عباراتی مانند : “پزشک پروفسور شده” و …
گفتمان اسلام ناب آنقدر ظرفیت ایجابی دارد که خود به خود سایرین را به بوته نقد میگذارد و نیازی به این ادبیات غلاظ و شداد ندارد.
ضنما کمی همهفهمتر بنویسید؛ نثرتان خیلی سنگین و پیچیده است.
یاحق
سلام همسنگر عزیز
خسته نباشی
میخواستم بدونم قالب اختصاصی هستش؟
دنبال یه همچین قالبی هستم برای سایتم
bibahane.ir
ممنون میشم جوابم رو بدید
یا علی ع
میثم رمضانعلی: بلی.اختصاصی هست