شاید بحثهایی که این روزها بر گِردِ دو شخصیت معاصر، شریعتی و مطهری، در وبلاگ مدرسهی ما و در وبلاگ واژگون در گرفته است، هنوز جای ِ تأمل گذارده باشد و باشد تا پرداختِ دقیق تر آن به میان آید. از این روست که لازم میدانم نکتههایی را هر چند به اختصار بنویسم.
ـ شریعتی و مطهری، بیشک دو شخصیتی بودند که فعالیتهاشان و حرفهاشان در چند دههی پیش، باعثِ ایجاد و تقویتِ جریانهایی در ایران شده است. دو شخصیتی که گاه در تقابلِ با یکدیگر و در تضادِ با هم مطرح میشوند. اینکه عاملِ ایجادِ این ذهنیتِ درست یا غلط چه بوده است، مهم است. اینکه مطهری از شریعتی انتقادهای شدیدی داشته است و اینکه شریعتی، خود نیز به اشتباههایاش اعتراف کرده است و برای همین نیز اصلاحِِِ آثارش را بر دوشِ حکیمی مینهد و غیره، همه مسائلیست که اظهار نظر پیرامونِ شریعتی و مطهری را منوط به دانستنِ آنها میکند.
ـ برایام جالب است که دیدگاهی پلورال و تکثرگرا این روزها فضای مجازی و حقیقی را در بر گرفته است. اسمش را نیز گذاشتهاند جامعیت! تساهل و تسامحی که سعی میکند هر کس را که شاید اظهار نظری در مورد اسلام داشته است و دارد را در ذیلِ اسلام معنا کند و گفتمانِ انقلاب را در بر دارندهی همهی این گرایشات معرفی نماید. اشتباهی که از سرِ تسامح است و میرود تا گفتمانِ انقلاب مجموعهای نظرات، با تضادهای ذاتی و اولی تعبیر شود. گاه هم که کسی میآید و سعی در غربالِ نظرات و تعریفِ موضعِ گفتمانِ انقلابِ اسلامی میکند به انحصار گرایی و دگماتیسم متهم میشود. این روشنفکرنمایی بچهگانه، از سر آن است تا پُز دهیم که انقلاب اسلامی خیلی خوب و خوشگل است و همه میتوانند در ذیلاش تعریف شوند. آه!
ـ نکتهی انحراف در این است که گفتمانِ انقلاب را با فضای بازی که جمهوری اسلامی برای بحث ایجاد میکند، اشتباه گیریم. اشتباه اینجاست که وقتی در ذیلِ حکومت اسلامی اجازهی بحث و بررسی مطلبها داده میشود و مکتبها و تفکراتِ گونهگون به بحث پیرامون نظرات یکدیگر میپردازند، همه را ذیلِ اسلام و انقلاب معنا کنیم. به عنوان نمونه کسی آمده است و گفته است که: “تکثری که درون گفتمان انقلاب اسلامی وجود دارد میتواند دو باره برای نظام تبدیل به فرصت شود. شاید دیر نشده باشد”. گویی گفتمانِ انقلاب، گفتمانیست که در آن، همهی نظرات درست است. نظراتِ شریعتی، نظراتِ مطهری، نظراتِ مصباح، نظراتِ ملکیان، نظراتِ فردید، نظراتِ امام، نظراتِ هر کسی که به زور بتواند مارکِ روشنفکرِ دینی بودن را بر خود بزند. همهی نظرات درست و است و تحتِ یک گفتمان تعریف میشود و میتوان همه را همراه با این گفتمان تلقی کرد. اشتباهی که برای نیروگیری برای انقلاب، این روزها تکرار و تکرار و تکرار میشود. آن هم بدونِ بررسی این که آیا این تفکراتِ گاه به شدت متناقض، میتواند در ذیلِ یک گفتمان تعریف شوند یا خیر؟!
ـ خلطِ میان دو مفهومِ انقلابِ اسلامی در مقامِ یک نحوه نگاه و یک گفتمان، یا مفهومِ جمهوری اسلامی و نهضتِ مردمی برای تشکیل حکومتی مبتنی بر آرمانهای اسلام، در متنهای نوشته شده به وضوح روشن است. گاه انقلاب اسلامی به واقعهای اشاره دارد که در پنجاه و هفت به وقوع پیوست و گاه نیز، عنوان تفکریست که برآمده از نوعِ نگاهِ امام خمینی و جریانِ ناشی از آن شکل گرفته است. به وضوح میان این دو مفهوم دز این دو دیدگاه و یادداشت خلط شده است.
ـ حواسمان باشد که تفکر و گفتمانِ انقلابِ اسلامی که مبتنی بر آزاداندیشی تعریف شده است، اجازهی آن میدهد تا بحثهای اندیشهای به راحتی و در فضای باز، با او به سخن درآیند و مناظره کنند. اما این بدین معنی نیست که همهی جریانات، ذیلِ این تفکر میگنجد.