گوشیمان را همهجا همراه خود میبریم و به صورت متداوم از آن کار میکشیم. وقتی مشغول کاری هستیم، صدای اعلانهای پیامرسانها که خبر از یک پیام میدهند، حواس ما را به گوشی جلب میکند. اعلانهای رسانههای اجتماعیمان مثل اینستاگرام و توئیتر و … هم اضافه کنید. آنقدر حجم این پیامها و اعلانها زیاد است که عادت کردهایم هر چند دقیقه یکبار گوشی را برداریم و چک کنیم و غرق در پیامها یا پستها و توئیتها شویم. حتی وقتی که هیچ خبری از صدای اعلانها نیست، احساس میکنیم شاید صدایشان را نشنیدهایم و صفحه گوشی را هر چند دقیقه یک بار…
تریبون مستضعفین ـ از زمانی که راه افتاد، خرج ِ ما را زیاد کرد. هر بار که از متروی ِ شهدا پیاده میشدم، کشش ِ کتابهای جدید، ناچار میکرد که هر چند کوتاه اما سری به این کتابفروشی بزنم. کتابها به خوبی انتخاب میشود و به وضوح، دقت و شاید حتا وسواس در انتخاب آنها را میتوان مشاهده کرد. این میشود که شاید مرتبهای نباشد که داخل کتابفروشی بشوم و کتابی خوب برای خواندن پیدا نکنم. دو سه نفر کتابفروشی را میگردانند که فروشندهی ساده نیستند. کتابها را میشناسند و میتوانی از آنها به عنوان مشاور نیز در انتخاب کتابها…
ما گاه میشود که بسیاری میخوانیم و بسیار میشنویم. پای ِ منبر و پای ِ حرف ِ کسی و سخنرانی ِ عالمی مینشینیم و حرفهایش را میشنویم. روزنامه و مجله و فصلنامههای مختلف را ورق میزنیم و میخوانیم. کتابهای غیر درسی و درسی را مطالعه میکنیم. روزها، پای ِ اینترنت، از مطلبهای وبلاگها و وبسایتها استفاده میکنیم و در جریان قرار میگیریم. اما به واقع اینکه چه چیزی را کسب میکنیم، مسئلهایست مهم. فرض میگیریم که در هنگام شنیدن و خواندن، به واقع حواسمان به متن و گفتههاست و متن، راهیست برای رسیدن ِ به معنا. از این گذر است…
شاید بازارِ کتابِ انقلاب، برای خیلیها محیطی جالب به نظر آید. محیطی به مراتب خوب برای کسانی که دغدغههایشان بر گـِرد ِ مسائلِ فرهنگی میگردد. از دانشجو و طلبه گرفته تا کسانی که در سبد ِ کالایِ خانوادهشان، کتاب جایگاه ِ خاص و منحصر به فردی دارد. بازار کتاب، یکی از مهمترین فضاهای فرهنگی هر جامعه است. از ویترینها، حجم کتابفروشیها، کمیت و کیفیت ِ خرید ِ کتابها و خیلی از این دست میتوان به اطلاعات خوبی نسبت به وضعیت فرهنگی جامعه دست پیدا کرد و میدانی که این دید را عینیتر و واقعیتر در اختیار قرار میدهد، حضور در…