در صحنۀ عمومی، عدالتخواهی، به مبارزه با مفاسد اقتصادی، رانتهای خرد و افشاگری، تقلیل پیدا کرده است. همین مبارزۀ با فساد هم، چون دیگر یکی دو تا نیست، عملا دلخوشکنکیست برای بقا، برای زنده ماندن، برای حیات بدنهای که هنوز آرزوی تحقق آرمان عدالت، در تمامِ شئون آن را دارند. وگرنه چه کسیست که نداند، قوارۀ فسادهای اصلی، نه در حد این مثلا دانهدرشتها، که فراتر است؛ در جایگاههایی که بازار را بالا و پایین میکنند؛ در همین بانکهایِ مثلا خصوصی که خلق پول میکنند و هم از آخور گرانیها میخورند و هم از توبرۀ سلطه و اعتبارشان در اقتصاد….