پز ِ اخلاق، پس از یک دوره‌ سازماندهی یک حرکت غیرقانونی و بالطبع غیر اخلاقی، سعی در گرفتن حمایت از دشمن خارجی عینی و قسم‌خورده برای فشار بر داخل، حمایت از فشار بر ایران با جمع‌آوری امضا و رساندن صدای آشوب و اعتراض به دشمن و در پی ِ آن، بدتر و بدتر کردن دید غرب به ایران و دشمن‌شاد شدن، از این‌که عده‌ای مثلا در این روزهای اخیر فریاد بزنند که «خاک تو سر جلیلی، بدون هیچ دلیلی» حتما بی‌اخلاقی بزرگتری‌ست. انگار کسی روی این‌که جلیلی یا هر کس دیگری جانباز است و باید به او احترام گذاشت شک وجود دارد. مسئله کسی این چیزها نیست.

چه بسا عمل غیراخلاقی از زبان غیراخلاقی چندین برابر بدتر است. و اخلاق نه این‌که در این سوی ِ بازی رعایت شده باشد که نشده است، اما به حتم، در آن سو آب گل‌آلودتر است. و گل‌آلوده‌تر خواهد بود وقتی به پز بدل گردد.

خاطرم نمی‌روم در همان هشتاد و هشت دوستانی را که ترس از آن داشتند که به جهت ظاهری مذهبی‌تر باید احتیاط می‌کردند که کسی به نام این‌که وی بسیجی‌ست و حتما به احمدی‌نژاد رأی داده است مورد تعرض قرار نگیرد. آش وقتی شورتر می‌شد که دختری چادری به بهانه‌های مسخره‌ای که مثلا سبزها به مردم داده بودند، به دیدی دیگر و با لحنی دیگر مورد خطاب قرار می‌گرفت. همان لحنی که روز رأی‌گیری نیز در برخی نقطه‌های دیگر با کسی که «غیر» پنداشته می‌شد، می‌شد.
کسانی که پز اخلاق می‌دهند، وقتی ‌ویژه‌نامه‌ی شرق در هفته‌ی رقابت بین هاشمی و احمدی‌نژاد در انتخابات هشتاد و چهار منتشر می‌شد، عکس‌العمل‌شان چه بوده است؟ ویژه‌نامه‌یا که مأموریت ِ خشن جلوه دادن و ضدانسانی جلوه دادن کسی را داشت که بعدها هشت سال رئیس جمهور ایران اسلامی بود. در این همه سال که رئیس جمهور به همه چیز تشبیه شد کی عکس العمل نشان دادند؟ وقتی در مثلا راهپیمایی‌های پس از انتخابات هشتاد و هشت به مقدسات توهین شد کجا بودند؟ نه فقط در هشت سال گذشته، که در دوره‌ی خاتمی که به هر حبل المتینی توهین شد، داشتند کجا منبر اخلاق می‌رفتند؟ دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟

جوری حرف می‌زنند که انگار فراموش کرده‌ایم که به بهانه‌ی مسخره‌ی تقلب سازمان‌یافته و گسترده اردوکشی خیابانی کردند و همین بهانه را پیراهن عثمان کردند و به همه چیز و مهم‌تر از همه به قانون دهن‌کجی کردند. کردند آن‌چه را که نباید و با دمیدن در شیپور تفرقه و افتراق و آشوب، عصبانیت را گسترش دادند.

یک‌طرفه به قاضی نروم که من پیش‌تر نیز از بداخلاقی مثلا این‌طرفی‌ها نوشته‌ام و هزینه‌اش را نیز پرداخت کرده‌ام. چه از مداح عفیف اللسانی که بالای منبر روضه‌ی حسینی، نطفه‌شناسی و لقمه‌شناسی و نسب‌شناسی می‌کند و چه از رسانه‌های مثلا بصیرت‌پراکنی که آبروی هر چه اخلاق و اسلام را به بهانه‌ی اسلام و اخلاق برده‌اند. گیرم که نمازی هم بخوانند و خوش‌ به حال‌شان.

درکل خواستم عرض کنم که حافظه‌مان خیلی ضعیف نیست.

[نا تمام]

پی‌نوشت: این متن نمی‌گوید که میثم رمضانعلی یک آدم اخلاق‌مداری‌ست. ما روی بی‌اخلاقی را سفید کرده‌ایم؛ اما حقیقت همین است که نوشته شده است، اگر چه ما عامل‌ش نباشیم

همرسانی: