متنی که پیشتر نوشتم، اگر چه آشفته، مثل ِ خیلی متنهای دیگرم، حرفی داشت که شاید در گیر و دار ِ همان آشفتگی، کمتر شنیده شد. اگر چه بازخوردهایی که گرفتم، اینچنین نبود و بسیاری، آنچه را بیان داشته بودم، گرفته بودند. اما برای برخی نیز، متن به مثابهی پیشنهاد ِ بازیگر شدن زنان حزباللهی برای بهتر شدن اوضاع سینما جلوه داشت.
قصد و نیت آن نبود که بگوییم بیاییم و بازیگران را تعویض کنیم تا همه چیز حل شود. همهی متن، در استخدام ِ این حرف بود که نمیشود بیرون ِ گود نشست و فقط حرف زد. نمیشود خود را درگیر ِ انتزاعیات کرد و تجربه نکرد. به هیچوجه حرفم این نبوده است که حزب اللهیها از فردا بیاییند و دختران و ناموسشان را جلوی دوربین ببرند و متن نیز این داعیهی اولیه را ندارد و در لابهلای متن میتوان جست که نگاه بیشتر به ورود به حوزهی سینما، اعم از بازیگریست.
معتقدم که ما دچار تناقض هستیم. در بسیاری امور. به خصوص در نسبت با سینما، ورزش، تحصیل و اشتغال ِ زنان دچار بحرانیم. به سهولت میتوانید ببینید که بدنهی مذهبی، علاقهمند به حضور در عرصهی سینما هستند. با این داعیه که انقلاب باید این عرصه را به خدمت ِ خود گیرد. خود را کارشناس این حوزه معرفی میکنند و نقدهای پی در پی ِ خود را بر فیلمها، سریالها و برنامههای مختلف منتشر میکند. نقدهایی که اکنون به کاوش در لایههای ِ چند گانهی فیلمها رسیده است. خود را متخصص فرض میکند و نقد را برای اینکه سینما به سمت ِ نگاههای ناب ِ انقلاب اسلامی برود، پیشهی خود ساخته است. یعنی سینما بشود سینمای ِ انقلاب اسلامی مثلا. اما خود درگیر تناقض است. مثلا نمیتواند به خود بقبولاند که آیا این سینما، ظرفیت آن دارد که بیاییم و زنها را چنین به نمایش بگذاریم. اصلا به نمایش گذاشتن ِ زنها در قالب تصویری زنده و متحرک بر پایهی نگاههای انقلاب اسلامیست و انقلاب اسلامی با این سینما، چه خُرد و بُردی دارد؟ آیا نمایش یک زن، در نقشی که در آن پنج بار طلاق میگیرد و با شوهرهای مختلفی میگردد، صحیح است؟ و اگر صحیح است و در راستای اهداف انقلاب اسلامیست، آیا حاضر هستند این صحیح را به دختر و ناموس ِ خود بسپارند تا از پس ِ بازیگری و نمایش ِ ناموسشان، انقلاب اسلامی یک گام پیشتر رود؟ این مسئلهی من است. سوادی هم ندارم که پاسخ بدهم که چه کنیم. طرح ِ مسئله را و عمومی کردنش را مهمتر از تلاش برای کشف پاسخ میدانم.
به حتم سینمای ِ بدون ِ زن که نمیتوانید تصور کنید. به حتم، سینمایی نیز نمیشود تصور کرد که همهی نقشها در آن مثبت باشد و همهی زنها در آن مذهبی و حزباللهی و بدون ِ هیچ نقصی و قدیسمآب. شما فرض هم کنی که تمام ِ عوامل ِ فیلمت پامنبریهای حاج آقا مجتبی و علامه مصباح و علامه جوادی و غیره و غیره هم باشند، برای نقشهایت که نمیتوانی یک شخصیتهای انتزاعی درست کنی و بگویی ملت بیایند و ببینند که. شاید با چند فیلم، اما با سینما که نمیشود. این تناقض ِ توصیهی به نمایشنگذاشتن را با خاصیت ِ به نمایشگذاری ِسینما چطور میشود حل کرد؟ هر دو درست هستند؟ اگر یکی درست است و دیگری نادرست، کدامیک مهمترند؟ این حساسیت یا کارکرد ِ انسانسازی ِ سینما و نمایش؟ این تناقض را یکی برای من حل کند خیلی خوب میشود.
***
نکته اینکه بحث تنها به سینما محدود نمیشود. بیاییم و مثلا عکس را انتخاب کنیم. اگر چه عکس از جهت سهولت، مشکلات و مسئلههای سینما را ندارد و آنقدر که در سینما گیر خواهیم کرد، در عکس اینطور نخواهد بود. فرض کنید میخواهیم با عکس، زنان و دختران را تشویق به پوشش اسلامی کنیم. چه باید به نمایش گذاشته شود؟ از دختران و زنان، عکسهای متنوع با چادر و مقنعه و مانتو و لباسهای پوشیده بگذاریم؟ یعنی بیاییم و کسانی را به نمایش بگذاریم در قالبی پوشیده تا دیگران ترقیب به پوشش شوند؟ چه کسانی حاضرند آن دختری شوند که به عنوان مدل بناست از او عکس گرفته شود؟ میدانم که این مورد را میشود تا حدی ماستمالی کرد. یعنی بیاییم و بگوییم که تصویر را به نحوی میگیریم که صورت شخص معلوم نشود. اما نکته این است که همه چیز صورت نیست. که زنانگی و زیبایی زنانه، تنها به صورت نیست.
***
پینوشت: واضح است که این مطلب، در نقد ِ نقد ِ مطلبی که در کوثرانه نگاشته شد نیست و تنها تلاشیست برای تکمیل ِ یادداشت اخیرم و به بهانهی لطفی که با انتشار مطلبی در کوثرانه شامل حال شد.
حالا بهتر شد، مخصوصاً برای تنبل هایی مثل من!
سوال خوبیه هابیل و خیلی هم مهم. من دارم بهش فکر می کنم گرچه من موضعم این دغدغه های فقهی و آخوندی در مورد سینما نیستو اصلا فکر نمی کنم انقلاب اسلامی سودای مخفی کردن زن و نمایش ندادن صورت و هیکل زن ها رو داره. انقلاب اسلامی اینقدر دغدغه هایش کوچک نیست ولی فکر می کنم و شاید نوشتم
حداقل باید اشاره ای به این بکنید که آیا اصلا سینما با اسلام سازگار است یا خیر؟ لطفا فقط با ارجاع به این حرف امام(ره) در بهشت زهرا که ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم، قضیه را ماست مال نکنید؛
۱- امام در قامت یک سیاست مدار به یک سوال موحود در آن موقع پاسخ گفتند، که بالاخره انقلاب با سینما جه خواهد کرد. آن هم در یک سخنرانی. پس در فشرده ترین جواب اظهار نظر کردند.
۲-امام متخصص در امور سینمایی نبودند و در حدی که در زندگیشان برایشان لازم می نمود با سینما آشنایی داشتند.
۳- با نگاهی تاویل آمیز می توان گفت که ایشان به منشاء مخالفت با سینما اشاره کرده اند یعنی تبلیغ خواسته یا ناخواسته فحشاء، هر چند مثلا فیلم درباره ی مزموم بودن فحشاء باشد. یعنی اسشان به طور خلاصه می خواسته اند بگویند اگر فحشاء را از سینما توانستید حذف کنید ما با آن مخالفتی نداریم. به عنوان مثال فیلمی ساخته می شود درباره سرگذشت دختری در خانواده ی متوسط در اروپای شرقی که به علت خشونت پدر و برادران و فقر فرهنگی خانواده، از خانوداه رانده می شود یا فراری می شود بعد هم برای امرار معاش زرق و برق درآمد بالا در لندن او را به آن جا می کشاند و همین مقدمه کشانده شدن او به دام بردگی جنسی در جاری در لندن می شود و …ظاهرا پیام فیلم در مزمت یک وضعیت اجتماعی اقتصادی است. اما ذات تصویر ساز سینما به تصویر سازی آن وضعیت می انجامد حال آن که خیلی از لایه های ظاهری و باطنی زندگی در بلادهای مذکوره نمود کامل و آشکاری از این وضعیت به طور عادی به یک شهروند درگیر در زندگی عادی آن جا را نمی دهد(دقت کنید در مثل مناقشه نیست). طبیعتا چنین فیلمی مشاهده اش هم، چه رسد به بازیگری در آن، برای یک فرد مسلمان در تناقض با شئون مسلمانیش است هرجند که فیلم پیام ارزشمندی را بخواهد به مخاطب برساند و اطلاع رسانی از وضعیتی نا به هنجار را به آنان که ممکن است کاری از دستشان برآید انجام دهد. در واقع با جمله کوتاه “هدف وسیله را توجیه نمی کند” نکته ام را در این بخش به پایان می رسانم.
۴- به پرداخت قرآن به داستان حضرت یوسف (ع) و زلیخاه و پرداخت همان داستان مثلا در مجله سخن در قبل از انقلاب توسط یکی از “بزرگان” ادبیات در آن زمان و نیز پرداخت تلویزیونی آن در سریال ساخته آقای سلحشور توجه کنید. مثلا آیا استفاده از کلاه گیس در مقابل نامحرم حلال است که در مورد اخیر در آن استفاده شد. یا کش و قوس های مطول موقعیت کانونی داستان در پرداخت مجله سخن به این قصه که بیشتر به ذهن این را متبادر می کند که یک نویسنده خواسته است یک ملودرام اروتیک را با ظاهر موجه داستانی قرآنی به جامعه عرضه کند.
۵-جدایی محتوا از ساختار، سخت افزار یک تکنولوژی از فرهنگ استفاده از آن و بالاخره تکنیک و صنعت سینما از محتوای “واقعی” آن یا بهتر است گفته شود اثر آن بر روی مخاطب یک ساده انگاری محض است و حتی در خیلی موارد ساده سازی هم نیست بلکه یک اشتباه فاحش است.
۶-دقت شود که حتی اگر محتوا از تکنیک سینما جدا بدانیم، باید به این توجه شود که ما با کار با ابزاری طرف هستیم که فرهنگ غالب استفاده از آن در دین ما نامشروع است و صرفا این نیست که با یک همسایه های ناسازگار در حین ورود به سینما سر و کار داشته باشیم بلکه با سیل افراد ناسازگار چه در جایگاه سازنده و چه در جایگاه مصرف کننده به خانه سینمایی خودمان مواجهیم در حالی که بنیه قوی در این زمینه نداریم (اگر هم بتوان بنیه مشروع کسب کرد). یعنی حداقل در حال حاضر ورود به این عرصه بی گناه و بدون تسلیم شدن در برابر آن چه مقتضیات واقعیت های محیطش نامیده می شود، اگر نه غیر ممکن، بسیار دوور از ذهن است.
۵- شاید راهکار این باشد که اصلا سینما حرام دانسته شود و بدون استفاده از واژگان سینما، بازیگری، فیلم، ژانر، کارگردان و …. از ابزار های دوربین، دستگاه تلویزیون، فرستنده امواج الکترومغناطیس، مانیتور، پردازنده، میکروفون، نرم افزار ویرایش تصویر و صوت در حوزه ی جدید التعریف با نام جدیدی استفاده شود تا از طرفیت های رسانه ای، سرگرمی (این واژه هم مشکل ساز است و شاید مثلا… مناسب تر باشد) سخت افزارهای مذکور بی بهره نمانیم. دقت کنید من راه حل را فقط به ابداع واژه نامه جدید برای دستکاههای مذکور تقلیل ندادم بلکه صرفا به یکی از مبادی انحراف و سردکمی در این امر اشاره کردم و آن اشتراک لفظیست که در خیلی موارد مبدأ اشتباه و فساد است.
اصلا نمی خواستم حتی در این کامنت(!) طرح مسئله بکنم جه رسد به ارائه راه حل. فقط قصد یادآوری نکته ای که اغلب مورد غفلت است، داشتم و به علت ساده انگاری افراد به آن پرداخته نمی شود یا چون حل مسائل مطروحه در آن حتی در حوزه ی نظر سخت است، معمولا حال پرداختن به آن نیست.
۷- مشکل سینما فقط در فحشاء خلاصه نمی شود و شاید ظاهر ترین مشکل آن این باشد. در سطح حلال و حرام این یکی از مشکلاتش است و در سطح مستحب و مکروه به مراتب مسائل عدیده تر و پیچیده تر اند. نظر شخصی من این است که مسئله رابطه مسلمان با سینما و تلویزیون جزئی از رابطه او با مسئله دنیا و دنیازدگیست و همان قواعد جاریست، این در سطح شخصی؛ اما در سطح اجتماعی هم در عین حال که همان صادق است اما مسئله دیگر سلوک فردی مطرح نیست و با جامعه ای طرفیم که حتی ممکن است در برآیند، حاضر به سلوک هم در مقام انگیزه نباشد چه رسد که در مسیرش هم تلاش بکند و راه حل نهایی شاید در همین نکته ی اخیر نهفته باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
به نظر من هم ما در این زمینه دچار تناقضیم(حداقلش این است که من دچار این تناقضم)
چندی پیش که فیلم طلا و مس بین حزب اللهی ها خیلی طرافدار پیدا کرد من با این مسئله مواجه شدم که
آیا میشود مثلا نقش زهرا سادات را (که تازه نقشی مثبت است) را یک خانم حزب اللهی بازی کند؟
کسی که حاضر شود یک سری ارتباطات احساسی را در قالب بازی با یک مرد غریبه ایجاد کند و بعد این زن میتواند در زندگی حقیقیش همان زهراسادات باشد چون حالا یک رابطه احساسی با یک غریبه که شوهرش نبوده داشته است. و اصلا اگر ان غریبه شوهرش هم باشد این رابطه عمومی شده، حالا چه میشود؟
به نظر می رسد که دیگر در رابطه اون زن با شوهرش در حقیقت آن احساسها ناب نخواهد بود و همین میشود تناقض
حالا چه بکنیم؟
بنده هم از ان موقع دنبال جواب این مسئله خیلی جاها گشتم (در مطالب شهید اوینی، اقای طاهر زاده و …) ولی هنوز به جواب نرسیده ام و تناقض هنوز باقی ست که تکلیف ما با سینما چیست؟
چیزی که من تا به حال به نظرم می رسد این است که سینما ابزار فرهنگ مدرنیته و غرب است و ماهیتن زاده چنین فرهنگی ست و بروز و ظهورات فرهنگ غرب است که دنبال نمایاندن و خودنمایی به معنی اعمش
است پس ما نباید ازش انتظار اسلامی داشته باشیم
شاید ما باید دنبال ابزار خودمون بگردیم
در هر صورت خوشحالم که کسان دیگری هم به این مسائل فکر میکنند که به نظر حقیر مشکل درهمین پایه هاست
یا حی
سلام برادر
چند سوال مطرح می کنم شاید جواب شما بین جواب های آنها باشد:
۱- آیا ما در زمان حاضر سینما را تکلیف می دانیم یا خیر؟
۲- اگر سینما برای ما تکلیف است آیا اجتناب بازیگری خانم های حزب اللهی در سینما از جنس تعارض حیا و تکلیف است؟
۳- آیا می توان مولفه هایی را که باعث جریحه دار شدن عنصر حیا می گردد به طور کامل از سینما حذف کرد؟
۴- آیا اشکالی دارد که ما این زمانه و سینمای این زمانه و بازیگران زن این زمانه را با هم ببینیم و خود فقط در مقام خط دهنده، نویسنده، آهنگساز، کارگردان، مجری طرح و … بنشینیم؟
(تا موقعی که این زمانه و سینمای این زمانه و بازیگران زنش با هم تغییر کنند!)