به طور معمول، به هنگام سخن گفتن از حجاب آنچه بی درنگ در اذهان متصور میشود، پوشش و نوع آن است و کمتر به حقیقت حجاب، ریشهها و مراحل شکوفایی آن پرداخته میشود. چه که امور ظاهری که به چشم میآیند، مهمتر جلوه میکنند و حساسیتبرانگیزتر هستند و گاه مفاهیمشان در فضای عمومی، در سطوح باقی مانده و لایههای درونی و باطن و بطنهای آن مورد دقت قرار نمیگیرد. نیازمندی ما به ریشهیابی مفاهیم فرهنگی و اجتماعی، چنان است که پیشنهاد ِ برای تدبیر ِ امور و پیشنهاد برای حرکت افراد در فضای جامعه، جز با شناختهایی اینچنینی دقیق و کارگشا نخواهد بود.
در جامعه ما تاکید، تشویق و حرکتی عمومی برای حفظ پوشش و حجاب ظاهری در فضای جامعه مشاهده میشود. حرکتهایی که از سوی حاکمیت نیز تایید شده و گاه حتا، برای آن برنامهریزی شده و حمایتهایی را نیز شامل میشود. تشویق و تایید ِ رسانهای و پشتیبانی ِ برنامههایی مثل ِ تظاهراتها و راهپیماییهایی در مخالفت با پدیدهی بیحجابی(یا در تعبیر تطهیرشدهاش، بدپوششی) و برنامههایی گسترده هچون طرح ارتقای امنیت اجتماعی برای کنترل بیحجابی حاکی از این همراهیست. نوشتن و نگارش مطلب در موضوع پوشش و حجاب و ساختن برنامههای مختلفی در راسای تقبیح بیحجابی، تاکید بر برنامهریزی شده بودن گسترش بیحجابی توسط دشمن و در بسیاری از موارد تقلیل مفهوم تهاجم فرهنگی به بیحجابی، توجه فزاینده به پوشش و حجاب در قانونهایی مثل «قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» همه و همه، ما را به این واقعیت نزدیک میکند که اولویت در فضای کنونی کشور، ساماندادن به پوشش و حجاب فرض گرفته شده و توجه و دقتی به مقدمات حجاب و پوشش نشده و ریشههای آن مورد غفلت قرار گرفته است.
هدفگذاریها، سیاستگذاریها، برنامههای اجرایی، هدایت ارگانها و نهادهای رسمی و غیر رسمی به سوی این میرود که بیشناخت ِ دقیق از باطن پوشش و حجاب و بیتوجه به عوامل اصلی ِ حل مسئلهی بیحجابی، به سامان دادن مسئلهی حجاب و پوشش بر اساس مسیرهایی بپردازد که اثربخش نبوده و گاه نیز مخرب میباشد. توجهی بیش از حد و با نگاهی سطحی به مسئلهی پوشش این خطر را در بر دارد که جامعه، دور از روشهای صحیح برای فرهنگسازی، پس از مدتی نسبت به مفاهیمی والا چون حجاب بیاعتقاد شده و راهی دیگر برگزیزنند. چنان که در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم.
به نظر، با پنج مفهوم ِ پیوسته در آموزههای دینی مواجهیم. حجاب، عفاف، صیانت، قناعت و حیا. بر این اساس، حیا باطن ِ قناعت، قناعت باطن ِ صیانت، صیانت باطن ِ عفاف و عفاف باطن ِ حجاب دانسته میشود و این پنج مفهوم وابسته و گره خورده به یکدیگر، شاکلهی یک هرم را تشکیل میدهند. یا در بیانی دیگر، ما با یک کره مواجهیم که هستهی اصلی آن را حیا تشکیل داده و رویههای آن به ترتیب قناعت و صیانت و عفاف بوده و رویهی اصلی و قابل مشاهدهی ملموس آن، حجاب میباشد.
۱. حیا(ملکه درونی جهت دوری از گناه)
حیا ملکهای است که انسان را از گناه دور میکند و از این جهت در قلب فرد راسخ و استوار است. حیا امری کاملاً درونی است که از نمادها و تظاهرات بیرونی شناخته میشود و مستقیما قابل تشخیص نیست. شاید به همین جهت در قرآن کریم حیای دختران شعیب را در شیوه راه رفتن آنها ترسیم میکند.(قصص، ۵۲) عباراتی همچون «سبب العفه الحیاء» که ریشه عفت، حیا دانسته و «علی قدر الحیاء تکون العفّه» که میزان عفت را به تناسب میزان حیا بیان کرده در همین راستاست.
۲. عفاف(حالت نفسانی مانع از چیرگی شهوت)
عفاف حالتی نفسانیست در رفتارهای افراد. مفهوم عام آن خویشتنداری در برابر هر گونه تمایل افراطی و نفسانی است و مفهوم خاص آن خویشتنداری در برابر تمایلات بی بند و باری جنسی است. (مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ۲/۲۸۳)
۳. صیانت(حفظ حریم)
در روایت آمده است: «ثمره العفه الصیانه؛ محصول و برآیند عفت صیانت است». از صیانت با تعبیر «حفظ حریم» هم یاد میشود. حفظ حریم، نزدیکترین مرحله به حجاب حقیقی است. زیرا پوشش بدون توجه به حریمها و دوری از اختلاط و آمیختگیها نمیتواند مفهوم حقیقی حجاب را برساند.
۴. قناعت(حفظ حدود)
حضرت علی(ع) میفرماید: «ثمره العفه القناعه؛ قناعت برآیند و محصول عفت است.» افرادی که ملکه قناعت در وجود آنها شکل گرفته باشد، به حد خود راضی و قانع بوده و به حدود دیگران تجاوز نمیکنند. گفته شده است: «علی قدر العفه تکون القناعه؛ میزان قناعت بستگی به عفت دارد.»
۵. حجاب
هنگامی که ملکه حیا در جامعهای و در قالب مردم رسوخ کرد، در نتیجه عفاف و خودنگهداری درونی ایجاد شد؛ سپس ثمرههای عفاف یعنی صیانت (حفظ حریمها) و قناعت (حفظ حدود) آشکارا گردیده، میتوان شاهد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح بود.
این پنج مفهوم، به نحوی هستند که به ترتیب پیشنیاز یکدیگرند و هر کدام، مقدمهی مفهوم ِ بعدی. همچنین از حیا هرچه به سمت حجاب پیش میرویم، با مفاهیمی عینیتر و ملموستر بر خورد میکنیم که زمان لازم برای فرهنگسازی آنان نیز کمتر است. چنان که به عنوان نمونه، فرهنگسازی در زمینهی حیا، زمان طولانیتری نسبت به ایجاد فرهنگ عفاف میبرد.
اشتباه در فهم این مفاهیم باعث نوعی سطحینگاری در فهم فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی شده و قابلیت بازیخوردن و به بیانی عمومیتر دور خوردن توسط کسانی را داشته باشیم که اعتقادی به هیچیک از این مفاهیم نداشته و با ادبیات و فعالیتهایی، خواسته با ناخواسته، باعث ضربه خوردن فرهنگی عمومی میشوند. سطحی نگری در این مفاهیم باعث میشود که ما در رسانههای خود، به فیلمها و سریالها، به صرف توجه به پوشش ظاهری، مجوز اکران و انتشار بدهیم در حالی که پوشش ظاهری، تنها ملاک برای مناسب دانستن یک فیلم و سریال نمیباشد و نوع برخورد و رفتاری که در فیلم به نمایش گذاشته میشود، میتواند به حیازدایی، به عنوان ریشهایترین مفهوم، بینجامد.
توجه یکسویه به مفهوم پوشش و حجاب، باعث میشود که ما راهکارهایی برای آن در نظر بگیریم که نه تنها به تقویت جنبهی اصلی و لایهی اصلی مفهومی ِ آن، یعنی حیا توجه نکند که گاه باعث تخریب آن گردد. سطحینگری در این مفاهیم، باعث میشود که ما ظاهر را مهمتر از باطن فرض گرفته و نگاهی اصولی به فرهنگسازی بر اساس اولویتهای ذکر شده نداشته باشیم. مسئله و مشکلی که حاکمیت جمهوری اسلامی و فعالان فرهنگی آن، گاه دچار آن شده و میشوند.
این مطلب در زنانپرس
سلام
پست شما به لینکهای برگزیده مجله الکترونیکی پارسی نامه افزوده شد.
http://www.parsiblog.com/Mag/