نکتههایی که در ادامه میآید، حاصل ِ تحقیقی دقیق و دقتی جامع در موضوع نیست. بیشتر حاصل تأمل و برداشتیست که از مجموعه مطالب خوانده شده در این موضوع است. اینها را هم این جا میآورم تا ثبت شود و بتواند مایهای برای ادامهی کار باشد. چه خود این را ادامه دهم، چه دیگری.
اضافه شود که نظرات نگاشته شده، نه نقد ِ یک نوع نگاه که تبیین دو نوع نگاه میباشد و خود نگارنده نیز گاه در عمل، در انتخاب یکی از این دو نگاه، به سختی کشیده میشود. شاید باید بیشتر در مورد این تفاوتها صحبت کنیم و از این دو نوع نگاه، تبیین ِ دقیقتری انجام گیرد و فضا برای اصلاح نگاهها و سپس، پذیرش عمومی آمادهتر گردد.
…..
پوشش و حجاب زنان، پیش از اسلام در ایران مرسوم و رایج بوده است. نه فقط پوشش که حیا و عفتی که از زن انتظار میرفته است، نه فقط در ایران که در نقاط دیگر نیز مرسوم بوده است.
پس از ورود اسلام به ایران و عرضهی نظرات اسلام پیرامون زنان، این هر دو نگاه در هم تنیده شد و به باوری منتهی شد که به تعریف و نگاهی از زن منجر شد که متفاوت ِ با اسلام و متفاوت ِ با نگاه ِ ایرانی بود.
حساسیت ِ نگاه ِ ایرانی به پوشش زن و تعریف ِ بیش از نگاه ِ اسلام به نحوهی پوشش، منجر به این شد که حجاب در ایران، به حجاب و پوشش ِ حداکثری منجر شود و این نوع نگاه هنوز جاریست و جریان دارد. چنان که با نگاه به دور و بر ِ خود میبینید که انتظارات از یک مسلمان ِ ایرانی(یک زن ِ حزب اللهی) در پوشش و حجاب، خاص و گاه بسیار متفاوت از دیگر مسلمانان است. انتخاب مدل چادر، مقنعه و همه و همه، در این نگاه گنجانده میشوند.(جهت خوانش +)
حساسیتهای ایرانیها نسبت به برخی از امور که حساسیتهای ایرانی، و نه اسلامیست، نمونههای فراوانی دارد. از این موارد است دیدن ِ موی زن در هنگام خواستگاری توسط ِ خواستگار که در غالب ِ خانوادههای ایرانی، امری سخت و ناپسند خوانده میشود و اگر در ظاهر خانوادهای با آن مخالفت نورزد، در بین ِ خود و در باطن، غیرتها به جوش میآید.
در میان ِ بسیاری از پدربزرگهای ما، و در فرهنگ ِ شصت هفتاد سال به قبل ِ ایران، صدا زدن ِ اسم ِ کوچک ِ همسر در خانه، امری زشت تلقی میشده است. الفاظ ِ «منزل»، «عیال»، «زن»، صدا زدن ِ اسم ِ پسر کوچک هنگام ِ خطاب قرار دادن ِ همسر و مواردی از این دست، جایگزینهایی بودهاند برای مورد خطاب قرار دادن همسر و مادر ِ خانواده. این امر، در مورد ِ دختران ِ خانواده نیز به گونههای دیگری جریان دارد. این در حالیست که نمیتوان مخالفتی را با این امر در اسلام پیدا کرد. حتی میتوان نمونههایی را در تایید این امر در تاریخ مشاهده نمود.
سخن گفتن در مورد مباحث ِ جنسیتی و آموزش این مسائل، هم چنین پاسخگویی به سوالاتی که در این امور در میان مردم جریان دارد، از دیگر نکتههاست. به سختی میتوانید کسی را پیدا کنید که پرسیدن ِ این طیف سوالات را زشت نداند و یا برای پرسیدن ِ این سوالات خجالت نکشد. پرسش در مورد این موارد، گاه به صورت ِ خیلی خصوصی و گاه با ارتباط گیری ِ غیر مستقیم(ایمیل، تلفن، نامههایی بدون ِ اسم) و یا با جست و جو در نت حل می شود. این در حالی ست که مطالب ِ بسیاری میتوان در سنت ِ اسلامی یافت که در آنها، پرسش و پاسخ به صورتی صریح و با تاکید بر الفاظیست که شاید اگر آنها را در این جا بیاورم، هابیل، دچار مشکلاتی بشود! و البت همین نپرسیدنها، خیلی ها را در زندگی دچار مشکلات ِ جدی کرده و میکند.
حساسیت ِ عجیب در موضوع صیغه نیز از این دست است. به نحوی که اشخاصی که با یک مورد برای صیغه مواجه میشوند، گاه در انتخاب ِ نوع رابطه، صیغه را حتی یک نوع رابطهی نامطلوب و نامناسب میپندارند و گاه در دام ِ رابطهی نامشروع میافتند. حال آن که با تبیین و توضیح و مشخص کردن ِ نگاه ِ دقیق به صیغه، برخی از این مسئلهها، و مسئلهها و درگیریهای جنسیتی زیادی قابل رفع است.
ْسلام. دلگرم شدم به آخرش که رسیدم 🙂
یادم هست یک جایی خوندم یا شنیدم که بر زبان نیاوردن اسم همسر و دختر و اینها، از زمان یکی از خلفا که به گمونم عمر بود، مرسوم شد. احتمالا ربطی به سنت ایرانی نداره 🙂