دو روز آخر آذرماه را خوزستان بودم؛ اهواز و ماهشهر. سفرم زمانی بود که شهر اهواز، درگیر آبگرفتگی بود. در بارهی آبگرفتگیها شاید بعدتر چیزهایی نوشتم. اینجا کمی در بارهی مستندگزارش حامد هادیان در مسئله ماهشهر و شهرکهای اطرافش(شهرک طالقانی، چمران و رجایی) چند نکته مینویسم:
رخدادهای ماهشهر و شهرکهای آن، جنبههای اجتماعی جدیای دارد که با فضای امنیتی ساخته شده پیرامونش، به نادیدهگرفتن آن مسئلهها میانجامد. به صورت خلاصه میتوانم بگویم ما با یک تبعیض و ظلم تاریخی مواجهیم که دهههاست مردم این منطقه و منطقههای اطراف را آزرده است. پاکترین الفاظی که مردم در مورد این وضعیت بیان میکردند «ظلم» و «بیعدالتی» در قالب تبعیض و حاشیهانگاری مردم آن منطقه بود که نه به این دولت و نه به مدیران امروز و دیروز استانی مربوط است. ما با تبعیضی عجیب مواجهیم که گاه و بیگاه فریاد شدهاند، اما هیچگاه این فریادها منجر به تغییر شرایط به نفع مردم آن منطقه نشدهاند.
در بارهی اعتراضات یا اغتشاشات رخداده، متاسفانه رویکرد پر تکرار و دلخواه رسانهها و نهادهای رسمی در شفاف نکردن وضعیت، کار را برای مردم منطقه سخت کرده است. نحوهی بیان روایت رسمی نیز به نحویست که گویی مردم یک شهرک، همه تروریست هستند؛ حداقل این احساس در مردم پررنگ شده است و بازنمایی روایت رسمی در آن منطقه، این حس را در ساکنان پررنگ کرده است که بسیار خطرناک است.
گزارشها و مطالبی که در بارهی وقایع آبان ۹۸ نوشته شده است، در بسیاری موارد، مخلوطی از مطالب درست و اشتباه است و چون گزارش رسمی و معتبری وجود ندارد، نه میتوان آنها را تایید و نه میتوان تکذیب کرد. این وضعیت در بارهی رخدادهای تلخ شهرک طالقانی و شهرک چمران ماهشهر، شدیدتر و پیچیدهتر است. عملا ما با یک محاصرهی خبری ـ رسانهای مواجه بودیم که امکان بررسی وضعیت واقعی آن را، بسیار سخت میکند. در این وضعیت، تکنگاریهای شبهرسمی که سوگیری مطلق تاییدی نسبت به رفتار حاکمیت دارند، طبیعتا بازاری خاص پیدا میکنند.
عملا رسانههای «عمومی» نیز، به جای این که به دنبال حقیقت باشند معمولا برداشتهای امنیتی را پوشش و ضریب میدهند و در این بین، دوگانه انقلابی ـ ضدانقلابی و سیاه ـ سفید دیدن وقایع، پر رنگتر میشود. در حالی که مردمی هم هستند که ضدانقلاب نیستند، ولی از وضع موجود به شدت ناراضی بوده و ریشهی اتفاقات تلخ شهرک طالقانی را، ناشی از همین وضعیت تبعیضآمیزی میدانند که چندین دهه بر آن منطقه سایه انداخته است و ظاهرا کسی را یارای اصلاح آن نیست.
هر نقدی در این وضعیت به نادیدهانگاری ریشههای حادثه و سوالاتی در بارهی عملکرد حاکمیت، با برچسب «به نفع ضدنظام و دشمن» بایکوت میشد. مستندگزارش حامد هادیان در چنین وضعیتی منتشر شد تا این انحصار و محاصره را بشکند. قطعا رفتاری عادی برای برهم زدن بازی نمیتوانست منجر به تغییرات جدی در تمایلات و سوگیریهای آیندهی رسانهها شود و کاری باید میشد تا نطفهی تغییر، هرچند با تندی و یکسویهنگری و «تبعیض مثبت»، کاشته شود.
مستند حامد هادیان تلاش کرد تا در کنار دوگانهی «به نفع نظام – به نفع ضد نظام» که منجر به حصر حقیقت شده بود، یک ضلع سومی با عنوان «به نفع مردم» قرار دهد. یعنی ما بناست نیست یک واقعه را در یک دوگانه نامتناسب کلاسیک فهم کنیم و میشود دریچهای باز کرد که آن اتفاق در ذیل عنوان «به نفع مردم، به نفع نظام» تحلیل شود و به همگرایی بیشتر بینجامد.
نظری بدهید