ساختار هدایت و راهبری شورشهای اجتماعی و سیاسی، فرآیند منتج به تغییر حاکمیت، مطالبهگری موثر از یک سازمان یا نهاد بزرگِ مسئول، تاثیرگذاری در روند تصویب و اجرای یک طرح در سطح حاکمیت و مواردی از این دست، سالهاست به دست رسانه رخ میدهد. به تمامه، رسانه بدل به عنصرِ مهم تغییر در تمامی ابعاد یک ملت شده است. تغییر در زندگی، تغییر در مفاهیم و حتی در شیوهی تفکر و تصمیمگیری.
رسانشِ پیام، تعیین پیام، معناپردازی و یا معنازدایی از کلمات، تهی کردن اشخاص از ارادهها و شاید از همه مهمتر، فرآیندی برای تصمیمسازی در تمامی ابعاد زندگی از کارکردهای رسانه شده است. اگر تا دیروزی نه چندان گذشته، رسانه صرفا ابزار بود، اکنون زیست و دنیای دیگری در کنار ایجاد کرده است که قواعد، قوانین و مفاهیم خود را داراست و حیاتِ ثانویه، رقیبی دیگر برای زندگیهای عادی شده است.
رسانههای فراگیر مثل تلویزیون، اکنون اما رقیبهای خردی دارند که برای تلویزیون نیز تصمیمسازی میکنند. رسانههای اجتماعی در بسترهای مختلفی مثل توئیتر، اینستاگرام، فیسبوک، گوگلپلاس، پینترست و مواردی از این دست، امکانِ حضور مردم در سطحی از حاکمیت را فراهم میکنند و بستری برای تصمیمسازی فراهم شده است که به تسهیلِ ابراز نگاه ملتهای مختلف در بستر جهانی نیز منتج میشود.
رسانههای رسمی این ویژگیها را دارند:
۱) نیاز به پشتوانهی مالی و سرمایه دارند
۲) در چهارچوبهای رسمی قابلیت نظارت شدید دارند
[تحت تاثیر عوامل و باندهای قدرت قرار میگیرند. قدرتها میتوانند موضوعات، انتشار و یا توزیع یک رسانه را محدود کنند.]
۳) قابلیت شبکهسازی اجتماعی را ندارند
مساله در رسانههای اجتماعی اما شبکهست. در ردهبندیهای گروهها و اجتماعات و جمعها، ما با مدلهای مختلفی از نظمدهی مواجه هستیم. ساختارهای هرمی عمومیترین نحوه فهمِ ساختارمند از فعالیت جمعی است. شخصی به عنوان رئیس در بالای سازمان قرار دارد و به صورت هرمی تمامی افراد در ذیل ریاست تعریف میشوند.
رئیس اصولا تصمیمگیر است و مسیر تصمیمسازی در سازمان را نیز خود طراحی میکند و عملا اختیارات از ریاست به زیرمجموعه تنفیض میشود. تفویضی که نافیِ اختیارات ریاست نیز نیست.
در ساختار شبکهای که رسانههای ارتباطاتی مهمترین عنصرِ تولیدکننده و مقوم آن هستند، هیچ ریاست و مدیریتی متصور نیست. ساختار و نظمِ از بالا به پایین وجود ندارد. تمام افراد شبکه در تصمیمسازی و تصمیمگیری دخیل هستند. هیچ رتبهبندی و امتیازبندیِ تحکمیای در روند فعالیت آن وجود ندارد.
به صورت خلاصهتر، در مسیر تغییر و تبدیل سازمان رسانهای به کنش رسانهای هستیم؛ چنانکه طلیعهی تغییر ماهیت رسانههای اجتماعی از بستری برای صرفا تعاملات شخصی، به بستری برای فعالیت خبری و کارگزاریِ خبر است. هر روز بر این کارکرد افزوده شده و این وجه پر رنگتر میشود، چنان که میشود در نهایت تغییر ماهیت آن را دید. به بیانی دیگر، که به نظر میرسد مفهوم مدیریت و عاملیتِ خبر، در خبرگزاریها و سیستمهای خبری از فهمِ سنتی آن در حال فاصله گرفتن و از «سازمان» به «شبکه» در حال دگرگونیست. به عنوان مهمترین نمونهی شبکهای، توییتر با شعار «چه کار میکنید؟» در ابتدای شروع فعالیت، اکنون به شعار «چه چیزی در حال رخ دادن است؟» تغییر رویه داده است. تغییر از بیان وضعیت شخصی به بیان اتفاق و خبری در حال رخ دادن.
اگر سازمانهای خبری پیش از این قابل «مدیریت» بودند، اکنون به سمتی پیش میرویم که شبکههای خبری در بهترین حالت قابلیت «راهبردی» دارند و مدیریتپذیر نخواهند بود. به صورت عملی نیز تفاوتهایی که میان «شبکه» و «سازمان» وجود دارد نیز در اینجا به وقوع میپیوند.
[ارجاع به مطلب: چرا شبکهی فعالان حزبالله در فضای مجازی مختل است؟ | https://ramezanali.ir/1367 ]
حتی کاربران میتوانند نسبت به دستکاری فنی یک رسانهی اجتماعی، که در نحوهی شبکهسازی و یا اثرگذاری رسانهای موثر باشد، به مدیریت آن اعتراض کنند و کمپین تشکیل دهند. اگرچه نمونهی مشخصی از به نتیجه رسیدن این اعتراضها نداریم، اما مسیر برای تمرینِ تاثیرگذاری بر ساختارهای مدیریت ابزارهای رسانهای باز است. چنان که در کمترین حالت میتواند منجر به کاهش محبوبیت یک ابزار در مقایسه با رقبایش باشد.