دیروز که با مجید تأملات صحبت میکردیم، شاید یک ساعتی درد و دل کردیم. بحث هم همین مبحث ِ دامنهدار و کشدار ِ فیلترینگ بود. نه فقط فیلترینگ، که از اوضاع وب و فضای مجازی و یک سری ملیجکبازیها و دلقکبازیها. این یک مطلب را داشته باشید تا یک نکتهای هم در حاشیه بگویم. ……………………………………… امروز دیدم که هادی سجادیپور در یکی از شبکههای اجتماعی مطلب پیشین بنده را حمل بر دفاع از فحشهای دانشطلب خوانده و با پیشفرضهای ذهنیاش اینچنین نوشته است که: سوال: چرا به عقیده بعضی دوستان فش دادن های دانشطلب خوب است و فش دادن های…
همان حوالی هفتاد و هفت و هفتاد و هشت بود که اکبر گنجی سوار بر قلم، در روزنامههای زنجیرهای که مشابهتی با وبلاگها و وبلاتهای زنجیرهای فعلی دارد، ارابهی قلمش را تند و تیز میراند و کسی را یارای نگهداشتنش نبود. قلم ِ هار ِ اکبر گنجی، هاشمی را در تیررس گرفته بود و با عبارات و اصطلاحات فراوانی سعی در تخریب ِ چهرهی هاشمی میکرد. جریان دوم خرداد که پشتوانهی ضد انقلابیاش هنوز برای خیلیها عیان و روشن نشده بود، گاه سعی میکرد این عنصر نامعقول ِ متوهم و جری را نه در بدنهی اصلی که در بدنهی ژورنالیست…
نحوهی برخورد نامناسب با نوشتهها و وبنوشتهها، خیلی وقت است دامن ِ وبلاگستان را گرفته است و گیر داده به حلقومهایی که رسانهای جز یک وبلاگ ِ زپرتی ندارند. آیا ما همهمان، حسین قدیانی هستیم؟ آیا لازم است همه حسین قدیانی باشیم؟ مگر حسین قدیانی چیست یا کیست که باید همه، حسین قدیانی باشند؟ مقدمه قدیانی، پس از حماسهی نهم دیماه هشتاد و هشت و پس از فروکش کردن فتنهی انتخابات، مطالبش را در قالب ِ وبلاگ منتشر کرد. یعنی زمانی که بصیرت عمومی افزایش یافته بود و فتنه، تا حدود زیادی دفع شده بود. پس از حضور چشمگیر امت…