مطالب بیشتر
نکته: متنی که میخوانید، به خاطر بیچارهگی و بدبختی نویسنده، به نحوی نوشته شده است که شما میتوانید خودش را محکوم کنید به همهی این ایرادهایی که در این متن لیست کرده است. اما شما به جای عیبجویی کمکش کنید که خود از این فرقه بیرون بیاید. بعدتر اینکه این متن یک متن کاملی نیست. نوشتهایست که حاصل یک نشست کوتاه من پشت کیبورد بوده است و چون ممکن بود اگر منتظر اصلاح و تکمیلش شوم، هیچگاه منتشر نمیشد، بهتر دیدم که با همین اوضاع در وبلاگ بگذارمش. *** یعنی یک مدتی میشود و شاید هم بیشتر از یک مدتی…
فکر کنید شما میخواهید با دوستانتان در جایی قراری بگذاریدمثلا سه چهار ساعتی را حرف بزنید. شما یک فردی هستید که علقهها و باورهای دینی دارید و سبک زندگی یک حزباللهی را میپسندید. شما برای این نشست دوستانه چند راه حل دارید: یک: میتوانید در مکانهای عمومی ِ سرباز مثل پارک قرار بگذارید. در این فرض، شما به طور عملی با چند مشکل مواجه هستید: سرما، گرما، نور آفتاب، سر و صدا، صندلیهای نامناسبی که چند ساعت نمی توان رویشان نشست، عبور عابران و پرت شدن حواس و …. دو: میتوانید در مکانهای عمومی ِ سربسته قرار بگذارید. مثل ِ…
این مطلب به دلیل درخواست دریافتی از کمیتهی فیلترینگ برای حذف، حذف گردید لینک مطلب در تریبون مستضعفین(+) لینک مطلب در وبگاه گرداب(+)
نحوهی برخورد نامناسب با نوشتهها و وبنوشتهها، خیلی وقت است دامن ِ وبلاگستان را گرفته است و گیر داده به حلقومهایی که رسانهای جز یک وبلاگ ِ زپرتی ندارند. آیا ما همهمان، حسین قدیانی هستیم؟ آیا لازم است همه حسین قدیانی باشیم؟ مگر حسین قدیانی چیست یا کیست که باید همه، حسین قدیانی باشند؟ مقدمه قدیانی، پس از حماسهی نهم دیماه هشتاد و هشت و پس از فروکش کردن فتنهی انتخابات، مطالبش را در قالب ِ وبلاگ منتشر کرد. یعنی زمانی که بصیرت عمومی افزایش یافته بود و فتنه، تا حدود زیادی دفع شده بود. پس از حضور چشمگیر امت…
سرمشق، یعنی یک چیزی که میگذارند جلوی ِ یک ناوارد تا از رویش مشق کند. هی به سرمشق نگاه کند و هی سعی کند تا درست مثل ِ آن چه استاد نوشته است، بنویسد. بلکه در این تمرینها بتواند به حدی برسد که بتوان گفت، همچون سرمشق ِ استاد، خوب نوشته است. این سرمشق که تمام شد هم، باز استاد سرمشق ِ دیگری میدهد و همین طور شاگرد را به راه میآورد و رهنمون میشود. شاگرد که چم و خم ِ کار را یاد گرفت، تازه شاید بعدتر بتواند در کار خودش به ابداع برسد و جملات و عبارات و…
به دعوت سیدسجاد ـ میدانی که؟! بسیج یک چیزیست که میگویند پنجم آذر فرمان ِ تشکیلش را صادر کرده است امام روح الله. و من و توی ِ سال هزار و سیصد و هشتاد و نه ِ شمسی، نظر میکنیم به آنچه که پیش بوده است و به ظاهر، بیش از اینی که اکنون است. اما چشمانت اگر رونق بگیرد و در دلت اگر صدق و صفا بیفتد و رویه را رها کنی و بُننگر شوی، خواهی دید که هنوز صدای ِ روحاللهیان در میان ِ خلق نه تنها شنیده میشود که به دیده نیز میآید. پس بنشین و یکی…
جونم برایت بگوید که مواجههی غرب با اسلام این گندها را به بار آورده است: ۱. سکولاریسم در نتیجهی مواجهه نگرش دنیا محور غرب با نگرش عقبی محوری اسلام به وجود آمد. ۲. پلورالیسم در نتیجه مواجهه رویکرد عقل محور بشر با نگاه وحدت روشی اسلام؛ ۳. هرمونوتیک در نتیجهی مواجههی رویکرد نسبیت انگار غرب با رویکرد حقیقت مطلق محور اسلام؛ ۴. لیبرالیسم در نتیجهی مواجههی فرهنگ لذت محور و مادی غرب با فرهنگ عدالت اجتماعی محور اسلام؛ ۵. اومانیسم، فمینیسم، لزبینیسم و … در نتیجهی مواجههی رویکرد فردیت محور مدرن با رویکرد اصالت اجتماعی اسلام؛ ۶. امپریسیسم، رئالیسم و…
من البت نمیدانم که نویسندهی این مطلب(+) کیست و چه کاره است و راستش را بخواهید برایم هم مهم نیست و دخلی به این هزلیاتی که بناست بگویم هم ندارد. هر چه، این آقا آمده است و یک مطلبی نوشته است چندی پیش و من هم همان موقع مطلب را خوانده بودم و غرولندی هم کرده بودم و الخ. آمده است نوشته است که: «حوزویان بهرغم برخورداری از آزادی مطلق و حمایتهای مادی و معنوی و نیز نداشتن مشکلاتی مانند فیلترینگ، توفیق چندانی در فضای سایبری نداشتهاند» نمیدانم وقتی اینها را دارم بیان میکنم باید خجالت بکشم یا باید بخندم…
شاید حدود یک ماه و خردهای باشد که با چند نفر از دوستان، هر هفته حلقه میزنیم و در مورد مباحث مختلف به گفتوگو میپردازیم. یکی دو جلسهی اول بیشتر به صحبت طی شد تا به موضوعی برسیم که مناسب ِ حال جمع باشد و دغدغهی مشترک. بعد از بحث و صحبت، عنوانی را که برگزیدیم، «جریانشناسی تفکر در ایران معاصر» بود که در این عنوان میتوان به بررسی جریانهای مختلف تفکر در صد سالهی اخیر و وضعیت ِ آنها در حال خواهیم پرداخت؛ ان شاء الله. فکر میکنم توجه به موضوعات ِ نظری و معرفتی، در میان ِ جبههی…
الف) چون دخترها انتظار دارند که مراسمات ِ سنتی ِ پیش از عروسی، به تمامه اجرا شود و دوست دارند خاطره انگیز باشد. مراسماتی همچون عقدکنان، هدیه بردن برای عروس در مناسبتهای ِ مذهبی و ایرانی، هدیههای شخصی و گل و بوته و سنبل ِ و اینها! هدیههای غیر مناسبتی که سورپرایز کننده باشند و … . سربازیاش را تمام کرده باشد و کارت ِ سربازی را دریافت کرده باشد. از سطح ِ تحصیلات ِ آکادمیک برخوردار باشد. شاید اکثر ِ قریب به اتفاق ِ زنها ترجیح میدهند که شوهرشان طلبه نباشد. و اگر با طلبه بودن مشکلی نداشته باشند،…
یعنی رسم، به این منوال است. باید سگدو بزنی تا موافقت ِ فلان مسئول ِ فلان ادارهی زپرتی را بگیری، بل بتوانی به این بهانه، یک سایتی بزنی که هزینهی مادیاش میشود حدود ِ دو میلیون ِ نا قابل و کاری که این سایت میخواهد بکند، برابری میکند با دهها میلیونی که فلان اداره، ماهانه دارد میریزد در حلقوم ِ سایت ِ رسمیاش. باید سگدو بزنی و مخ ِ یک نفر را بزنی که بیاید و این سایت را به روز کند و هم خودش چیز یاد بگیرد و هم انقلاب، چیزی برای بقیه داشته باشد که عرضه کند. حکایت…
این حدیث را بخوانید: خیر للنساء ان لایرین الرجال و لا یراهن الرجال حدیثی از حضرت فاطمه سلام الله علیها است که مضمونش این است که بهترین حالت برای زنان آن است که ایشان، نامحرمی را نبینند و نامحرمی هم آنان را نبیند. این بدین معناست که وضعیت ِ جامعه به نحوی باشد که زنان بی نیاز ِ از مراجعهی به مردان باشند و مردان نیز ضرورتی در مراجعهی به زنان نداشته باشند. این بدین معناست که در خدماتی که مربوط به زنان است، زنان خویش در آن مدیر و مسئول باشند تا رجوع ِ زنان به خودشان باشد و…
چیزی در حدود یک هفته تا سالروز ِ کفشپراکنی به نفر ِ پنجم ِ انتخابات ِ هشتاد و هشت، و کسی که از آرای باطله نیز کمتر رای آورده بود، باقی مانده است. شخصیت ِ ماندگار ِ تاریخ ِ طنز ِ جمهوری اسلامی. کسی که در دو سال ِ اخیر، نـُقل ِ مجالس ِ شادمانیمان بوده است و حکایتهای ِ ماندگاری از منش و روش و حرفها و نکتههایش در ذهن ِ هر ایرانی مانده است. سالروز ِ کفشپراکنی به کروبی ِ بیسواد، سالروزیست که نباید آن را فراموش کرد. آن روز، کروبی که چون همیشه متوهم بود، در میان…
بعد از اتفاقات فتنهی هشتاد و هشت، بی شمارها خیلی زیاد شدند. شبکههای اجتماعی بی شمار، با عنوانها و فضاهای گوناگون. شبکههایی چون نت ایران، موج، بیشمارها، فرندفا، توئیتر ایرانی، والاترین و … . همین طور سایتهای خبری و تحلیلی و اینها همچون: نقد نیوز، حقیقت نیوز، مشرق نیوز، جالب نیوز، رازنیوز، ریزنیوز، روز نیور، فاش نیوز و … . همین طور است یک طیف ِ خاصی که وبلاگ زدهاند. و بی شمارهای دیگری که شما شاید از من بهتر بدانید. موج است دیگر. همه احساس تکلیف کردهاند. فلان بی سواد و با سواد ِ کشور هم احساس کرده که…
یعنی یک چیزهایی هست، صبر میخواهد. یک چیزهایی صبر ِ ایوب! چند وقتیست به بهانهای سری به خانوادههایی میزنیم که عزیزانشان را در اتفاقات ِ سال ِ فتنه از دست دادهاند. خانوادههایی مختلف که هر کدام نیز در محلههای مختلف ِ تهران و با فرهنگهای مختلف زندگی میکنند. گروهی که جمع شدهایم، هم از خواهران هستند و هم از برادران. میرویم دستمان را توی جیبمان میکنیم، شیرینی و گاه گل میخریم، کرایهی تاکسیمان را خودمان حساب میکنیم و میرویم در ِ خانهی آن خانواده را میزنیم و میرویم داخل. اسکنر و دوربین ِ فیلم برداری و سه پایه و میکروفون…
سال هشتاد و هشت و روزهای اولیهی پس از انتخابات که تهران آبستن اتفاقات بود و در بعضی از خیابانها نیز درگیریها شروع شده بود، تلویزیون، مملکت را گل و بلبل نشان میداد. دریغ از پخش خبر و یا گزارش از این اتفاقات. تنها کاری که بعد از جند روز تلویزیون انجام داد، شرکت کنندگان در آشوبها را در قالب معدودی آشوبطلب جلوه داد. «بایکوت» راهبرد تلویزیون بود. راهبردی که به طور مشخص با شکست مواجه شد و اعتماد بسیاری را به تلویزیون از بین برد و باعث شد، شبکههای خبری معاند، رسانههای بهتری برای پیگیری اخبار اتفاقات جلوه کنند….
اکنون زمان برگزاری دادگاه است. برگزاری دادگاهی که در آن کسانی که چهار سال پیش بزرگترین ظلم را در حق نظام کردند محاکمه شوند. اکنون زمان برگزاری نمایندهی کسانیست که به همین دولت و به همین مدیران برگزاری انتخابات و به همین نظام رأیگیری تهمت ِ تقلب، آن هم تقلب ِ ۱۱ میلیونی زدند و امروز طرفدرانش به همین دولت و به همین مدیران برگزاری انتخابات و به همین نظام رأیگیری چون نامزدشان رأی آورده است هیچ شبههای وارد نمیدانند. میرحسین و کروبی را آزاد کنید و به محکمه بسپاریدشان تا حال که همین حکومت با همین نظام رأیگیری بار…
یک: دادستان تهران در مورد تشویق حاجمنصور به کشتن مشائی، بیان کرده است که شخصی که در مورد او صحبت شده است میتواند اعلام جرم کند. یعنی مشائی بیاید و علیه حاج منصور شکایت کند. خیلی شاد هستند بعضیها. این در حالیست که حاجمنصور ارضی بارها و بارهاست و سالها و سالهاست با ادبیات بازداشتگاهی، دیگران را با القاب خر و یهودی و زنازاده و …. خطاب کرده است و کک ِ دادستان هم نگزیده است. همان دادستانی که هنوز آفتاب شنبهی پیش ننشسته بود و چند ساعتی از انتشار خاتون نگذشته بود، خبر خاتون را شنیده بود و متوجه…
خیلی دیدهام و خیلی شنیدهام و خیلی گاه با ادبیات انقلابی خواستهاند که وبلاگنویس حزباللهی مالهکشی کند. مالهکشی یعنی بخواهی اشتباهی را که بخشی از جمهوری مرتکب شده است و برای جمهوری و مردم و غیره هزینه داشته است را توجیه کنی و رویش خط بکشی. مثلا با لالمانی گرفتن، مثلاتر با اینکه این اشتباه یک نفر بوده است و با اینکه هنوز جمهوری حرکت مثبتی برای حل آن نکرده است باز نباید به پای نظام گذاشته شود و قس علی هذا. مالهکشی یعنی «هر طور که شده» از نظام و کارهایش دفاع کنی. چه که مثلا دو هفتهی پیش…
بازی ِ مسخرهی تمسخر اصغر فرهادی و به همان اندازه، بازی ِ مسخرهی حلوا حلوا کردنش، از همان زمان آغاز شد که انتظارش میرفت. وا ماندم که این همه از چیست؟ این همه هول برداشتنها از اینکه یک نفر رفته است و جایزهای گرفته است برای چیست؟ چرا این همه سر و صدا. نه اینکه مثلا برای این جایزه اهمیت قائل نباشم که اینطور نیست. بلکه نحوهی تشویق و تاییدها در بسیاری از موارد معطوف به خود جایزه نبود. دعواها و بحثها، خالهزنکی بودند. بحثهای مسخرهی دست دادن ِ محرم و نامحرم که انگار از اصغر فرهادی چه انتظاری غیر…
نحوهی برخورد نامناسب با نوشتهها و وبنوشتهها، خیلی وقت است دامن ِ وبلاگستان را گرفته است و گیر داده به حلقومهایی که رسانهای جز یک وبلاگ ِ زپرتی ندارند. آیا ما همهمان، حسین قدیانی هستیم؟ آیا لازم است همه حسین قدیانی باشیم؟ مگر حسین قدیانی چیست یا کیست که باید همه، حسین قدیانی باشند؟ مقدمه قدیانی، پس از حماسهی نهم دیماه هشتاد و هشت و پس از فروکش کردن فتنهی انتخابات، مطالبش را در قالب ِ وبلاگ منتشر کرد. یعنی زمانی که بصیرت عمومی افزایش یافته بود و فتنه، تا حدود زیادی دفع شده بود. پس از حضور چشمگیر امت…
من نمیدانم چرا باید درخواست شود که مفاد یک مذاکره، که برایش خون ریخته شده است و بدل به یک امر هویتی شده است، مخفی و محرمانه باشد. تیم ایرانی از چه چیزی هراس دارد و مگر چه دارد تقدیم غرب میکند که باید اصرار داشته باشد که مفادی که در بستهی پیشنهادیاش است محرمانه باقی بماند. صداها و خبرها و حرفهایی که در فضای رسانهای رد و بدل میشود حاکی از آن نیست که بیش از این میشود به ظریف و تیم مذاکره کنندهی هستهای اعتماد داشت و اگر حتی اعتماد داشت، نمیتوان چشمها را بست و همه چیز…
ـ گند زدهاند. حالا من مینویسم گند. وگرنه وضع خرابتر از اینهاست و شما به جای «گند زدهاند»، هر عبارت ِ سخیفتری میتوانید به کار ببرید. و هر چه این عبارت سنگینتر باشد، به حقیقت ِ کاری که اینها کردهاند، نزدیکتر. ـ آن مغزی که همچه چیزی را پیشنهاد داده را به نظرم باید بیاورند بیست و سی، تا ملت با این همه هوش ِ سرشار آشنا بشود. همه را هم ردیف کرده برای این مراسم. از نیروهای نظامی و امنیتی و غیره گرفته تا وزیر و وکیل و آخوند و غیره. همه هم مثل ِ ماست ِ نماسیده، در…