وحدت حوزه و دانش‌گاه، جزء مهم‌ترین مسائلِ انقلاب و کشور است و آن را در دو محورِ “هم‌کاری و رابطه‌ی متقابل حوزه و دانش‌گاه” و “وحدت در هدف” می‌توان معنا کرد.

مبدع و نظریه‌ پرداز این وحدت، امام خمینی بوده‌اند که پرچم‌دار و آغازگرِ مسیری بوده‌اند تا در پرتویِ آن، تمدنِ اسلامی ایرانی نوینی بنیان‌ گذارده شود.

برداشت‌های غلطی که در مورد این نظریه می‌شود، این است که تخصص‌های هر یک از این دو نهاد، در دیگری دنبال شود. چونان‌که انتظار داشته‌ باشیم تخصص‌های دانش‌گاهی در حوزه دنبال شود و برنامه‌های حوزه در دانش‌گاه اجرا شود و این صحیح نیست چرا که هر یک از این دو نهادِ آموزشی از روش‌ها و مقاصد خاصِ خود برخوردار هستند و تداخل این دو در یکدیگر به صلاح نیست.

آن‌چه که از این وحدت نتیجه خواهد شد نیز اسلامی شدن دانش‌گاه است و به روز شدنِ حوزه‌ علمیه. و این دو نهاد در این وضعیت است که از برخی آفات اختلاف، دوری می‌گزینند. نتیجه‌ی این اختلافات باعث مشکلاتی هم‌چون: راه نیافتن علوم جدید به حوزه، رویگردانی علمای حوزه از دانشگاه و دانشگاه از علمای حوزه، صاحبِ دانش‌گاه شدنِ افراد ناصالح، معارضه‌ و اصطکاک دانش‌گاه با دانش‌جو و استاد متدین و غیره است.

در راستای رسیدن به این اهداف، و در آغاز انقلاب، نهادهای آموزشی‌ای به ظهور رسیدند که این وحدت را در عمل به ثمره بنشینند و و شاید اولین ماموریت برای آغاز این نگاه را، حضرتِ روح الله، به پیش‌نهادِ شهید مطهری، به آیت الله امامی کاشانی و در بسترِ مدرسه‌ی عالی سپهسالار داده‌اند.(نامِ قدیم مدرسه‌ی عالی شهید مطهری، مدرسه‌ی عالی سپهسالار بوده است.)

انتظارات و نحوه‌ی تحلیلِ رهبری از وظایف این مدرسه و مراکزِ دیگری که سعی در شکل‌دهیِ مرکزِ آموزشیِ نمادِ وحدت حوزه و دانش‌گاه، داشته‌اند در رهنمون‌های ایشان قابل دست‌یابی‌ست. ایشان پیرامون وحدت حوزه و دانش‌گاه سه سخن‌رانیِ خاص داشته‌اند که در تاریخ‌های ۲۹/۹/۶۸، ۲۸/۹/۶۹، ۲۴/۹/۷۲ ایراد شده است. این سه سخن‌رانی در سایت‌ِ خامنه‌ای.‌آی‌آر در دست‌رسِ عموم قرار گرفته است.

رهبری اما پیرامون وحدت حوزه و دانش‌گاه، سخن‌رانیِ‌دیگری نیز داشته‌اند که از لحاظِ درجه‌ی اهمیت نه تنها از آن سه سخن‌رانی کم‌تر نیست که در بعضی از موارد، از آن سه سخن‌رانی مهم‌تر، کاربردی‌تر و عملیاتی‌تر است. سخن‌رانی‌ای که در جمع مسئولین مدرسه‌ی عالی شهید مطهری ایراد شده‌ است و در فصل‌نامه‌ی رهنمون، نشریه‌ی مدرسه‌ی عالی شهید مطهری، شماره‌ی چهار و پنج منتشر شده است.

رهبری در این سخن‌رانی، به تبیین وظیفه‌ی مسئولین مدرسه‌ی عالی پرداخته‌اند و فرموده‌اند که مدرسه‌ی عالی “محلی است که باید روحانیونی تربیت کند که برای گسترش فکر متعالی اسلامی و همان تبیین «بالحکمه و الموعظه الحسنه» بسیار بسیار مفید باشند. و تبیین حکیمانه دین و نه تبیین عامیانه دین کنند.”

مدرسه‌ی عالی را جایی برای تربیت روحانیونی اما نه با تراز حوزه دانسته‌اند:

“علی القاعده، نمی‌خواهیم روحانیِ تراز حوزه بسازیم. به خاطر این‌که در حوزه نظر اصلی، بلاشک، بر فقاهت است. پس این مدرسه، حوزه نیست و ما نمی‌خواهیم در اینجا فقیه، به معنای حوزه تربیت کنیم؛ و الا جایش حوزه بود و همان درس‌ها، کتاب و شیوه کار باید در اینجا به دنبال می‌شد.”

و مدرسه‌ی عالی را نیز جایی برای پرورش عالمانی با ترازِ دانش‌گاه نیز ندانسته‌اند:

“بلا شک، ترازِ دانشگاه هم در اینجا مورد نظر ما نیست، چرا که اگر این چنین بود، لازم نبود درس مکاسب و کفایه تدریس شود و شما آقایان علما، فقیهِ وارد و صاحب نظر را برای تدریس شرح منظومه سبزواری و یا شواهدالربوبیه به این جا بیاورید. این درس‌ها که بحث‌های ترازِ دانشگاه نیست.”

***

ـ حال، وضعیتی که در آن گرفتار آمده‌ایم، با آن‌چه که باید باشد، متفاوت است. مدرسه‌ی عالی شهید مطهری برای نشان‌دادنِ عملیِ وحدت حوزه و دانش‌گاه تاسیس شده است و حضرات ِ مسئولین ِ امر از این نکته غافل شده‌اند و به ذبحِ این مدرسه، که در پرتویِ بی‌لیاقتی مسئولین‌ش به وضعیتی اسف‌ناک دچار شده است، پرداخته‌اند. مسئولینی که شرح ِ حال‌شان در اداره‌ی مدرسه، زبان‌زد ِ طلاب و دانش‌جویان ِ مدرسه‌ی عالی‌ست و خموده‌گی و افسرده‌گی ِ فضای مدرسه‌ را در پی داشته است. فشارهای‌ بی‌حساب و کتاب‌شان در دهه‌ی اخیر بر دانش‌جوها، تبعیضات شدیدی که میان ِ‌ واحدهای زاهدان، یزد،‌ مشهد و تهران وجود دارد، همه و همه به سوق دادن ِ دانش‌پژوهان به رخوت و سستی انجامیده است.

ـ بنده از سیاست‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی بی‌زارم. از وضعیت ِ فعالیت‌های ِ آن شورا شاکی‌ام. به عنوان یک طلبه و به عنوان یک دانش‌جو از مصوبه‌ی اخیر ِ شورا ناراضی‌ام و بر این عدم رضایت، دلیل‌های متعددی‌ دارم. ظاهر امر و خبرهای ِ غیر رسمی‌ای هم که دارم حاکی از این است که این دستور به شیوه‌ی خاصی در دستورکار قرار گرفته است. حاشا به غیرت ِ اعضای ِ شورای انقلاب فرهنگی که در اوج نشسته‌اند و دور از فضای فرهنگی و فضای انقلابی ِ جامعه، به استحاله‌ی شاخصه‌های انقلاب و نتایج ِ بر رسیده از انقلاب می‌پردازند. دور باد از نظام، اعضایی که بی‌هیچ کارشناسی‌ای به تصویب ِ مصوبه‌ای دست زده‌اند که آغازگر ِ مسیری برای افتراق ِ جدی میان حوزه و دانش‌گاه خواهد بود. این حقّ جامعه‌ی حوزوی و دانش‌گاهی‌ست که پیش از تصویب چنین مصوبه‌ای، نظرات‌شان گرفته شود و نظرات‌شان به ارزیابی گذارده شود. کار مُلک و مملکت به تصویب و قانون‌سازی ِ در تعجیل و بی‌کارشناسی نتیجه‌بخش نخواهد بود.

ـ آقایان ِ پیش‌نهاد دهنده‌ی چنین اتفاق ِ نامبارکی، اگر دغدغه‌ی دانش‌گاه زدن دارند، می‌توانند بروند و در جای ِ دیگری چنین کنند. می‌توانند بروند و جای ِ دیگری را ارتقاء دهند. می‌توانند بروند و جای ِ دیگری رئیس شوند. می‌توانند بروند و جای ِ دیگری ریاست کنند. می‌توانند بروند و دغدغه‌های‌شان را در جایگاه ِ دیگری پی‌گیری کنند.

ـ حضرات ِ مسئولین و در رأس ِ ایشان، احمدی نژاد، باید پاسخ‌گوی ِ این مصوبه باشند. این ننگ که بر پیشانی ِ این شورا نشسته است، بایستی در جلسه‌ی بعدی به وضعیت پیشین خویش بازگردد. منتظرم و منتظریم تا اعضای این شورا خود شعور به خرج دهند و به اصلاح ِ آن‌چه کرده‌اند بپردازند که اگر چنین نشود، پیگیری ِ آن به شیوه‌ای دیگر ادامه پیدا خواهد کرد.

ـ نهادهای ِ مسئول ِ در این امر و عموم دانش‌گاهیان و حوزویان ِ هوش‌مند و هشیار بایستی در این اعتراض شرکت کنند. نمایندگان مجلس و بالاخص کمیسیون فرهنگی، پژوهش‌کده حوزه و دانش‌گاه، وب‌لاگ‌نویسان و همه‌ی علاقه‌مندان ِ به این انقلاب وظیفه دارند در اصلاح این امر بکوشند. این مسئله، مسئله‌ی تعدادی دانش‌پژوه ِ مدرسه‌ی عالی نیست. مسئله‌ی انقلاب و ثمرات ِ انقلاب است.

ـ شاید بعدتر بیش‌تر و دقیق‌تر نوشتم. در ضمن می‌توانید اخبار مربوط به این اتفاق را از این‌جا پیگیری کنید.

همرسانی: