مناظره نبود. یعنی آن‌چه که دی‌شب از تلویزیون دیدیم، یک مناظره نبود. به حتم، یک رو به روی هم نشستن و حرف زدن نوبت به نوبت را نمی‌شود گفت مناظره. حتا گفت‌و‌گوی علمی نیز نمی‌تواند نامی بر آن‌چه باشد که دی‌شب و هفته‌ی پیش از تلویزیون پخش شد.

مناظره‌ی میان حجت الاسلام غرویان و مهدی نصیری، یک اتفاق خوب می‌توانست باشد. برای جامعه‌ی اندیشه‌ورزی که قول‌ها و حرف‌ها را نه در یک گفت‌وگوی دو طرفه که تنها از تریبون‌هایی یک‌سویه پیگیری کرده‌اند. اما این دو برنامه، آن‌قدر توانایی نداشت تا به این مهم درست و تمام بپردازد.

هرچه، برنامه‌ی دی‌شب، نکته‌هایی داشت:

یک: مهدی نصیری، قصد مناظره نداشت. هیجان‌زده از آن بود که می‌توانست حرف‌های خویش را در تریبون ِ تلویزیون به گوش جامعه برساند. برای همین بود که بی‌اعتنا به روند حرف‌ها و بحث‌ها، تنها به ذکر شاهد مثال‌ها و شاهد عبارت‌هایی می‌پرداخت که می‌توانست چون جوانه‌ای در ذهن مخاطبان مانده و بعدها پرورش یابد. برای همین بود که پرسش‌های غرویان را اعتنا نمی‌کرد و سعی در پاسخ نداشت و برای همین بود که به هیچ وجه دیالوگی را شکل نداد.

دو: نصیری، غرویان را نماینده‌ی فلسفه و عرفان نمی‌دانست. برای همین بود که به نحوی بی‌ادبانه، حرف‌های غرویان را در مورد تفسیرش از عرفان و فلسفه را اشتباه می‌نمود و بنا را بر این گذارده بود که جدائی‌ست میان عرفان و فلسفه‌ای که غرویان از آن سخن می‌گفت با آن‌چه که خود نقدش می‌کرد و به نحوی داد ِ بی‌سوادی و نافهمی ِ غرویان را سر می‌داد. ادب و البت شعور حکم می‌کرد در مناظره‌ای که طرف را قبول ندارد، شرکت نکند.

سه: نصیری از عرفان و فلسفه‌ای سخن گفت که روشن و شفاف نبود. از منش و رفتاری نظری سخن گفت که مناسبتی با حرف‌های این روزهای ما نداشت. به نظرم، غرویان درست بیان داشت که نصیری، دشمن ِ چیزی‌ست که نسبت به آن جاهل است و فلسفه‌ای و عرفانی را نقد می‌کرد، که به حتم غرویان نماینده‌اش نیست. عرفان و فلسفه‌ای‌ را رد می‌کرد که بیش‌تر به موهومات بدل بود. با ادبیاتی به نقد فلسفه می‌پرداخت که کودکانه می‌نمود و در قاموس فلسفه جایی برای فهم و اهمیت دادن به آن نبود.

چهار: غرویان، بنا بر سنت مرسوم، می‌پنداشت که در یک مناظره شرکت کرده است. برای همین بود که در ابتدای سخن، سعی در ایجاد فضایی مناظره‌ای و پرسش از مطالبی کرد که به دنبال شنیدن پاسخ‌ش از نصیری بود. اما به نظر عدم تیزهوشی وی در ایجاد فضای مناظره‌ای و با رویکردی که نصیری را تهییج در پاسخ‌گویی کند، وی را ناکام از این گذارد که طرفی بندد. پرسش‌های چالشی هیچ‌گاه بیان نشد و هیچ‌گاه غرویان نتوانست پرسش‌هایی اساسی که مکتب تفکیک در پاسخ به آن در می‌ماند را مطرح نماید. تنها نکته‌ی مناسبی که غرویان بیان داشت همان بود که نصیری برای همین مناظره نیز ناچار از خواندن فلسفه بوده است و بعض معلومات و نحوه‌ی استدلالی را که بیان می‌دارد حاکی از ادبیاتی فلسفی‌‌ست.

پنج: غرویان با مثال‌آوری‌های فراوان از نمایندگان مشرب فکری خود، سعی در آن داشت تا به مخاطب برساند که سخنی که نصیری بیان می‌دارد به نحوی در رد الگوی فکری شخصیت‌هایی هم‌چون علامه طباطبایی و امام است. در رد نگاه‌های شهید مطهری و نگاه‌های رهبری‌ست. و این مغالطه‌ای نازل در مناظره‌ی دی‌شب بود.

هم‌چنین بخوانید:

متن مناظره‌ی نصیری و غرویان در باره‌ی عرفان و دین

نقدی بر مناظره‌ای که مناظره نبود

مناظره‌ی مهدی نصیری و حجت الاسلام غرویان

جدال فلسفی با فلسفه

دانلود فایل صوتی قسمت اول مناظره

دانلود فایل صوتی قسمت دوم مناظره

***

پی‌نوشت: کرسی‌های آزاداندیشی در جامعه‌ی ما رخت بر بسته است. سکون ِ علمی ناشی از فضایی که در جامعه ایجاد شده است، مجال و حوصله‌ی ایجاد کرسی‌های اندیشه‌ورزی و نظریه‌پردازی که آزادانه و جوان‌مردانه باشد را گرفته است. در سطوح عالی نیز بسیاری از حرف‌ها در ادبیاتی کودکانه و ژورنالیستی بیان می‌شود و فضای رسانه‌ای کشور که به شدت مریض و بیمار است نیز بر آلودگی فضا می‌افزاید. حرف‌ها در گلو حبس می‌شود و در نتیجه شنیده نمی‌شود و هر کس بر منش و فکری که دارد زندگی می‌گذراند و ضعف و قوت حرف‌های خویش را در نمی‌یابد و جماعتی را با خود همراه می‌سازد که به واقع نسبت به آنچه می‌پندارند مطمئن نبوده و یقین ندارند.

همرسانی: