ما به این انقلاب بدهکاریم. ما به این مردم بدهکاریم. ما به همهی خونهای ریخته شدهی در تاریخ برای به نتیجه رسیدن ِ آرمانهای اسلام بدهکاریم. ما بدهکاریم برای همیشه. در مقابل ِ هر شخصی که در تاریخ قدمی برداشته تا این دورهای که در آن هستیم، شکل بگیرد. ما به همهی مجاهدان ِ مسیر الله بدهکاریم. ما به جانها و آبروهایی که در این مسیر هزینه شدهاند، بدهکاریم. به پیرزنی که با اطمینان فرزند و فرزندانش را برای مقابله با استکبار و استعمار و استحمار بیگانه به جبهههای حق علیه باطل در هر سرزمینی فرستاد بدهکاریم. ما به مردان و زنانی که آسایش و آرامش را بر خود حرام فرض کردند و در گوشه و کنار این عالم به مجاهدت پرداختهاند، بدهکاریم.
ما هیچگاه نمیتوانیم آنی کنیم که باید. ما نمیتوانیم از دیگران طلبکار باشیم. حزباللهی، هیچگاه نمیتواند در زاویهی امنی نشسته و به نقد دیگران بپردازد و خود تنها ناظر و نظارهگر دیگران باشد. ما بیش از همهی کسانی که در سایهی امن این سرزمین و در ذیل ِ آرمانهای به تحقق رسیده و یا در مسیر تحقق ِ این انقلاب قرار دارند، وظیفه داریم. ما نمیتوانیم از سینما و تئاتر و موسیقی و هنرهای دیگر توقع داشته باشیم که هیچ غلطی نکردهاند. ما نمیتوانیم از دیگران انتظار داشته باشیم که در حوزهی فرهنگ هیچ حرکت و جنبش فراگیری ایجاد نکردهاند. ما نمیتوانیم از دیگران در عرصههای نظری و تئوریک انتظار داشته باشیم. ما نمیتوانیم مسئولین را به خاطر اینکه در مناطق مختلف جنوب مردم گاز ندارند، طلبکار باشیم در حالی که خودمان حتا از آن بیخبر بودهایم و حرکتی برای به انجام رساندنش انجام ندادهایم.
ما نمیتوانیم تا زمانی که خودمان حرکتی جدی در عرصهای ایجاد نکردهایم، از صاحبان و فعالان آن عرصه توقع داشته باشیم که چرا نگاههای انقلاب را در آن عرصه پیاده نکردهاند. ما نمیتوانیم از آنها طلبکار باشیم که چرا اینچنین نبودهاند. ما تا زمانی که منطقمان بیان نشده است و به متن تبدیل نشده است، از دیگران انتظار داشته باشیم که چرا اینگونه و یا چرا آنگونه نیستند. ما تا زمانی که خودمان در عرصههای مختلف انقلابی نبودهایم انتظار انقلابی بودن از دیگران داشته باشیم.
پینوشت: با خوشگمانی متن را بخوانید؛ خودم بلد بودم جوری حرف بزنم که با کلاستر باشد!
نظری بدهید