زنان‌پرس: مناسب است که میان ِ جریان‌های دفاع از حقوق ِ زنان و یا جریان‌های حمایت‌ از شخصیت و کرامت زنان تفکیک قائل شویم. چه جریان‌هایی که در بستر ِ نظری و تئوریک به حیات خود ادامه می‌دهند و چه جریان‌هایی که بستر ِ اجتماع را محور فعالیت خود قرار داده‌اند. جریان‌هایی که اگر آن‌ها را به تعریف‌ها و حد و حدود‌ها محدود کنیم، خود به جمیعت‌های متفرقه‌ی زیادی بدل می‌شوند. به این مضمون که ده‌ها گروه و جریان فعال را می‌توان لیست کرد که در جریان ِ کلی دفاع از حقوق زنان می‌گنجند. و البت به نظر نمی‌توان همه‌شان را در قاعده‌ی فمینیسم فهم کرد. به خصوص وقتی که جریان و گروه و دسته و شخصی، اصول مبنایی و راهبردی خود را از اسلام بیرون کشیده باشد.

برای همین است که به نظر باید در این باب به نکات جدی‌تری توجه کرد:

یک: به ظاهر، در خیلی‌ از جوامع و بهتر بگویم در همه‌ی جوامع، از قدیم ‌الایام نگاه ِ به زن، نگاهی هم‌راه با تحقیر بوده و تعریف‌شان از زن، یک چیزی بوده است در حد یک موجود ِ دست ِ دوم. این خلاصه‌ی خلاصه‌ی یک سری کتاب و مطلب است که سرنوشت و جایگاه و شأن ِ زنان را در جوامع گذشته به تفصیل بیان کرده‌ است. این بدین معناست که جریان‌های مدافع حقوق زنان، دلایل و بهانه‌های خوبی برای فعالیت خود در دست دارند و این دلایل، جدی تلقی می‌شوند و نمی‌توان به سهولت از کنار آن‌ها گذر کرد. حال، چه استدلال‌شان مبتنی بر این باشد که مردها در حق زنان ظلم کرده‌اند و یا مبتنی بر این باشد که دین‌ها و سنت‌های محلی و قومی که ساخته و یر ساخته‌ی ادیان و یا ذهنیت‌های دین‌مدارانه است، علت ِ ظلم در حق زن‌هاست. حتا چه این ظلم را ظلم ِ بر اشخاص در جریان زندگی خانوادگی و حقوق فردی بدانند و یا ظلم را معطوف به محدود کردن زنان در خانواده و عدم حضور اجتماعی‌شان فرض کنند و یا هر چیز دیگری. حتا اگر فرض بگیرند که زن‌ها خود این‌چنین خواسته‌اند و دلیل این مشکلات و این ظلم‌ها، تصورات ِ خود زن‌ها بوده‌ است، همه و همه، وضعیت را به نحوی قرار می‌دهد که نمی‌توان مسئله را ساده گرفت و رهایش ساخت. این یعنی این‌که کسی «حق» ندارد «حق» زنان را نادیده بگیرد.

دو: حال ما با چه وضعیتی در دنیا مواجهیم؟ وضعیت و نگرش و رویکردهای جریان‌های مدافع و پیگیر حقوق زنان، چگونه است؟ اصل‌ش، اگر بخواهیم ساده بگوییم، نسبت به تاریخ بشر، زمان زیادی نیست که جریان‌ها و جنبش‌های زنان با رویکرد ِ جدید(۱) فعال شده‌اند. یعنی عمرشان خیلی زیاد نیست. وگرنه اگر خیلی بخواهیم وسیع بگیریم و حرف بزنیم، می‌شود گفت که پیام‌بر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هم یک جنبش حمایت از زنان یا یک جنبش دفاع از حقوق زنان راه انداخت. آن‌جا که پیام‌بر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ جایگاه زنان را در جهان عرب به نحوی ارتقا بخشید که ایشان، در کم‌ترین زمان، شأنی که هیچ‌گاه تصورش را نمی‌کردند، در اجتماع یافتند. هم‌چنین جمهوری اسلامی ایران، آن‌چه را که از مشروطه در باب حقوق زنان می‌گفتند و بسیاری ادعایش را می‌کردند، با بیش‌ترین سرعت و کم‌ترین تنش و مشکل، توانست انجام دهد. آن‌جا که رهبران سیاسی و تئوریسین‌های انقلاب اسلامی، زن را در جایگاهی بسیار والاتر از قبل تعریف کردند و حضور زنان در اجتماع، به مراتب بالاتر و البت والاتر از قبل گردید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، زن را در انسانیت هم‌رتبه‌ی مرد دانسته است و رفتارش با زنان به حدی در اوج احترام و کرامت بود که موجب اعتراض اعراب قرار می‌گرفت. مالکیت برای زنان را به رسمیت شناخت. سوادآموزی را برای همگان و از جمله زنان واجب شمرد و حضور زنان را در مسائل اجتماعی پذیرفت و قس علی هذا.

اما هیچ‌کس پیام‌بر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و رهبران سیاسی انقلاب اسلامی را فمینیست نمی‌خواند و از فمینیست خواندن ایشان دوری می‌جوید. چرا که در ذهن‌ها، یک خط و ممیزه‌ای وجود دارد میان ِ جریاناتی که تعبیرمان از آن‌ها جریان‌های فمینیستی‌ست با جریان‌هایی که به دفاع از حقوق زن و به حمایت از زنان می‌پردازند و بر باورهای مدرنیستی و پست‌مدرنیستی استوار نیستند. اگر چه این تفکیک، بسیار ظریف و دقیق باید انجام پذیرد و در ابتدا نیز نباید انتظار داشت که این تفکیک، روشن و شفاف باشد.

این تفکیک و جداسازی نیز باید به نحوی باشد که مخاطب عمومی، که قشری‌ست با مطالعات غیرتخصصی، بتواند تا حدی این تفکیک را قائل شود و در ذهن خود، به دسته‌بندی بپردازد. این‌چنین است که ممیزه‌ و شاخص را برای شناخت ِ «عمومی» و البت شاید شناختِ سطحی ِ جریان فمینیستی، می‌توان بر محورهایی استوار کرد. یعنی جریان‌ها و نگاه‌های فمینیستی جریان‌ها و نگاه‌هایی هستند که در آن‌ها:

۱٫ زنان در «رقابت» با مردان به نمایش گذاشته می‌شوند.
۲٫ زنان در «برابر» مردان به نمایش گذاشته می‌شوند.
۳٫ زنان در «مقایسه» با مردان به نمایش گذاشته می‌شوند.
۴٫ زنان بدون ‌تفاوت‌های جدی از مردها پنداشته می‌شوند.
۵٫ و …

هرچه، فمینیست خطاب کردن شخص، گروه و یا جریانی که تعهدات ِ انقلابی داشته و بر زمینه‌ی اسلام به فعالیت می‌پردازند، و به دفاع از حقوق زنان و حمایت از زنان می‌پردازند، نباید به سهولت انجام گیرد. موضوع زنان، موضوعی حساس و البت به شدت هم‌راه با ظرافت‌ است. در گذشته‌ی انقلاب اسلامی نیز، بارها و بارها بوده‌اند کسانی که تا به بررسی و فعالیت در موضوع زنان مشغول شده‌اند، با سرعت به فمینیست بودن متهم شده و از گردونه‌ی فعالیت‌های فرهنگی، نظری و اجتماعی کنار گذاشته شده‌اند و ما اکنون، با جریان‌های فعال ِ منتسب به انقلاب اسلامی مواجه نیستیم.

سه: «فمینیسم اسلامی» و یا «مسلمان فمینیست»؛ کدام‌یک تعبیر درستی‌ست؟ آیا می‌شود جریانی با عنوان «فمینیسم اسلامی» داشته باشیم؟ که از جهاتی شاید بحثی‌ست مثل علم دینی. یک چیزی‌ست مثل ِ دعوای وجود روشن‌فکر دینی. جایی استاد داوری اردکانی، این‌گونه در مورد روشن‌فکری دینی سخن گفته است:

«روشنفکران دینی موفق نبودند؛ چون روشنفکری دینی محال است، نه اینکه بد است. بلکه اصلاً ممکن نیست کسی هم روشنفکر باشد و هم متدین. ممکن است بگویید منظور همه روشنفکر غربی یا غرب‌زده نیست، ولی من می‌گویم این واژه بار معنایی خود را دارد و کافی‌ست روشن‌فکر را کسی بدانیم که مفاهیم روشن را اراده کرده است! در اینجا لازم نیست روشنفکر در ظاهر دین را زیر سؤال ببرد، بلکه نحوه ارتباط او با خدا و مفاهیم مقدس، میزان تدین او را مشخص می‌کند.»

«هنوز ما نمی‌دانیم مصداق روشنفکر کیست و روشنفکری و بخصوص روشنفکری دینی مفهوم مبهمی است. مثل مفهوم کتاب نیست که مصداقش معلوم باشد اما مشکل روشنفکری دینی در ابهام آن نیست. روشنفکری دینی امر غریبی است که ماهیت ندارد، اما روشنفکران دینی وجود دارند. روشنفکری دینی در مفهومش چیزی است مثل مثلث هشت ضلعی یا آهن گچی یا آبغوره فلزی. این مفهوم اگر در جهان مصداق ندارد، در کشور ما مصداق دارد و ما ممکن است به بعضی غیرایرانیان هم چنین صفتی بدهیم. در دنیا حتی در آمریکای لاتین هم که یک نهضت دینی به وجود آمده است، نشنیده ایم که به صاحبان آن فکر و نهضت، صفت روشنفکر داده باشند پس در این تردید نمی کنیم که در کشور ما روشنفکر دینی وجود دارد و کسانی هستند که به این صفت شناخته می شوند. گاهی هم به آنها نواندیشان دینی می گویند. البته نواندیش دینی معلوم نیست لفظ درستی باشد اما به هرحال روشنفکری دینی غیر از نواندیشی دینی است. شاید روشنفکری دینی در آغاز رنسانس نواندیشی بوده است اما اکنون دیگر تکرار حرف های قرون شانزدهم و هفدهم اروپا را نباید نواندیشی دانست»

برای همین است که به نظر نمی‌توان گفت فلان جریان، جریان فمینیسم اسلامی‌ست. چون فمینیسم اسلامی یعنی جریانی فمینیستی (با انگاره‌های مبتنی بر مدرنیسم یا پست مدرنیسم) که اصول خود را از اسلام اخذ کرده است؛ که می‌شود یک جور تناقض و کسی که این تعبیر را استفاده کرده، یا نمی‌داند اسلام چیست، یا مدرنیسم را نشناخته و یا هر دو را.


۱. «تفکر جدید در غرب بر سه پایه استوار بود: یک: اومانیسم یا انسان‌محوری به عنوان موجودی مستقل بریده از آسمان و بی‌نیاز از هدایت‌های الهی. دو: لیبرالیسم یا اصالت بخشیدن به آزادی‌های فردی و انکار اصول و ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی. سه: سکولاریسم یا دنیاگرایی و نفی حاکمیت دین در عرصه‌ی قانون‌گذاری و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی» ؛ «در جهان‌بینی جدید، زنان انسان‌هایی بودند که از طرف «طبیعت»، «دین» و «مردان» مورد ظلم واقع شده‌اند» ؛ شفیعی سروستانی، ابراهیم، «جریان‌شناسی دفاع از حقوق زنان در ایران»، قم: کتاب طه، ۱۳۸۶

همرسانی: