یک: دادستان تهران در مورد تشویق حاج‌منصور به کشتن مشائی، بیان کرده است که شخصی که در مورد او صحبت شده است می‌تواند اعلام جرم کند. یعنی مشائی بیاید و علیه حاج منصور شکایت کند. خیلی شاد هستند بعضی‌ها.

این در حالی‌ست که حاج‌منصور ارضی بارها و بارهاست و سال‌ها و سال‌هاست با ادبیات بازداشتگاهی، دیگران را با القاب خر و یهودی و زنازاده و …. خطاب کرده است و کک ِ دادستان هم نگزیده است. همان دادستانی که هنوز آفتاب شنبه‌ی پیش ننشسته بود و چند ساعتی از انتشار خاتون نگذشته بود، خبر خاتون را شنیده بود و متوجه شده بود که احساسات عمومی جریحه‌دار شده است(!) و پی‌گیر دادگاه‌ش شده بود.(+) و جالب این‌که این چند سال فحش‌دادن‌ها و بی‌ادبی‌کردن‌ها و بی‌اخلاقی‌کردن‌های حاج منصور، احساسات هیچ‌کسی را جریحه‌دار نکرده بود. هیچ آداب اسلامی و اخلاقی را در آن منبر با آن همه پامنبری هتک نکرده بود و بیابید منفعت‌های سیاسی را این وسط. یک بام و دو هوا که شنیده‌اید؟ احتمالا یک چیزی‌ست شبیه به این

جالب این‌که نه کک ِ دادستان گزیده شده بود و نه کک ِ هیچ مسئولی و هیچ رئیسی و هیچ حاکمی. که الناس علی دین ملوکهم. و این می‌شود که مثلا یک‌ روزی یک نفر می‌آید و بعد از نه دی و پایان فتنه، وبلاگ می‌زند و او هم دیگران را با همین القاب خطاب می‌کند و راست راست در این مملکت راه می‌رود که هیچ، تند و تند هم همایش‌های مختلف دعوت‌ش می‌کنند و برای فحش‌هایش تئوری‌ها و توجیه‌ها می‌ریزند و الخ. این می‌شود که روزنامه‌ها و سایت‌ها هم بعضی وقت‌ها بی‌اخلاقی از سر و روی‌شان می‌بارد و این می‌شود که مردم، ره به ناکجا آباد می‌برند.

حالا باید قسم ِ حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را!؟ بعد شما باورتان می‌شود که در همه‌ی موارد احساسات مردم جریحه‌دار شده است؟ بعد از این برخوردها، به چه چیزی اعتماد می‌کنید؟

بعد گیر می‌دهیم به هیئت‌های برخی اصلاح‌طلب‌ها و سبزها و دیگران – که اگر چه فاصله‌ی این و آن بسیار است ـ اما اول حساب خودت را روشن کن که بناست عدالت‌ت بر چه اساسی باشد، بعد منبر برو.

 

دو: یک مغالطه‌ای هست که گاهی از زبان برخی دوستان می‌شنوم که مثلا تاثیری که حاج منصور بر روی جوان‌ها گذاشته است، هیچ‌کس نگذاشته و خدا حفظش کنه که هیئت‌ش منشا برکت است برای انقلاب و نباید با وی برخورد کرد و این‌ها بالاخره یک جایی به درد می‌خورند و الخ.

باید تفکیک کرد؛ یک بار داریم در مورد هیئت حاج منصور به ما هو هیئت و در قاعده‌ی یکی از پاتوق‌های منظم حزب الله حرف می‌زنیم و یک بار خود حاج منصور به عنوان مداح این هیئت؛ خب در مورد اولی با این مطلب موافقیم که وقتی سرجمع به این هیئت و به این پاتوق نگاه کنیم، این هیئت برای جریان انقلاب برکت داشته است؛ اما در مورد حاج منصور باید گفت که خب مداح این هیئت، آدمی‌زاد است و خطا می‌کند و مثلا وقتی به کسی فحش می‌دهد و یا می‌گوید فلانی زنازاده است و یا نمونه‌های دیگر، از روی نفهم بودن و بی‌شعوری و بی‌بصیرتی این حرف‌ها را می‌زند و خب باید قبل از همه چیز نقدش کرد و شفاف‌سازی کرد و در آخر هم برخورد کرد. یحتمل لازم نیست برای‌تان نمونه بیاورم که در دوره‌های صدر اسلام و خلفا و حضرت امیر علیه السلام و غیره، چه آدم‌های وجیه‌المنظری بودند که ضربه‌های‌شان از ضربه‌های دشمنان اسلام سهمگین‌تر بود به بدنه‌‌ی مسلمین که خودتان استاد شده‌اید یحتمل با این فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیون ِ گل و بلبل و مملکت‌مان. در همان صدر اسلام، یک مشت جانماز‌آب‌کش نادان، که آوازه‌ی عبادت‌هاشان و دل‌های پاکشان گوش خیلی‌ها را پر کرده بود، بعدتر، رو به روی امام معصوم ایستادند.

برای حاج منصور ارضی هم دعا کنید که خدا این بددهنی و بی‌اخلاقی را از او بگیرد و برای مسئولین هم دعا کنید، عدالت‌شان دو گانه نباشد و علوی باشد. بالاخره داریم با همین‌ها زندگی می‌کنیم خب.

پی‌نوشت: آهستان یک بار یک مطلب خوبی در باره‌ی نسبیت اخلاق نوشته بود. این‌جا بخوانیدش.

پی‌نوشت دو: مخاطب این مطلب، به حتم نیروهای ضدانقلاب و کسانی که زاویه‌های جدی با انقلاب دارند نیست. دوستانی که حس می‌کنند با انقلاب و رهبری مشکلی دارند، بهتر است این‌جا را بخوانند: برای آنان که می‌خواهند به بهانه‌ی حرف‌های حاج منصور، برای ما پز اخلاق بدهند

همرسانی: