حرکت ِ احمقانه و دیکتاتوری ِ مدرنی که از جانب ِ یکی از رادیکال‌ترین و لجوج‌ترین شخصیت‌های ِ دهه‌ی شصت به بهانه‌ی انتخابات ِ‌ ریاست ِ جمهوری آغاز شده است، این روزها دارد نفس‌گریه‌های ِ‌ آخرش را نیز می‌زند. میرحسین موسوی خامنه، که یکی از رادیکال‌ترین و لجوج‌ترین‌های دهه‌ی شصت بوده است، شخصیتی‌ست که بر خلافِ نظر ِ‌ خیلی‌ها با میرحسین ِ دهه‌ی شصت هیچ تفاوتی ندارد.

این میرحسین همان میرحسینی‌ست که در دهه‌ی شصت در لوای ِ نظریات ِ  اقتصادی ِ چپ، به نخست وزیری ِ ایران برگزیده شد و  اصرار و لجاجت‌ش بر روی ِ نظرات‌ش وی را در برابر ِ امام خمینی، آیت الله خامنه‌ای و مجلس ِ آن دوره قرار داد. شخصیتی که برای ِ این‌که نظرات‌ش به کرسی بنشاند، بارها استعفا داد و حکومت را تحت ِ‌ فشار قرار داد. شخصیتی که نقد را نمی‌پذیرفت و در برابر ِ انتقادها، جز متهم کردن ِ منتقد به ضد انقلاب و جز محدود کردن ِ صریح ‌ِ ایشان هیچ نمی‌کرد. شخصیتی که آیین‌نامه‌های ِ انضباطی‌اش در محدود کردن ِ پوشش زنان در سه رنگ همه را زده کرده است. میرحسین جزء همان طایفه‌ای‌ست که می‌خواستند در دانش‌گاه‌های ِ پس از انقلاب دیوار بکشند و با مخالفت ِ‌ امام و رهبران ِ فکری ِ انقلاب و متدینین مواجه شدند.

لجاجت ِ میرحسین برای همه‌ی کسانی که در آن دوره در بدنه‌ی مدیریتی کشور قرار داشتند نمود ِ جدی‌ای دارد و هنوز که هنوز است در ذهن و خاطره‌ی خیلی‌های باقی مانده است. برخی در این روزها(و از جمله خودم) زعم‌مان بر این بود که میرحسین استحاله‌ شده است. شاید میرحسین در پس ِ گذر از دهه‌ی شصت، به این وادی وارد شده باشد که بتواند خود را در کنار ِ لیبرال دومکرات‌ها و تکنوکرات‌ها قرار دهد و هم‌نشینی و هم‌بستری ِ با ایشان را برای فشار بر حاکمیت ترجیح دهد. حتا اگر نظرات‌شان را قبول نداشته باشد، می‌تواند در کنارشان قرار گیرد و تشویق ِ افراطیون ِ‌ دوم ِ خرداد که مسببان ِ اصلی ِ شکل‌گیری ِ هجده تیر بودند را در پی داشته باشد. اما این نکته‌ی مهم را نباید فرامشو کرد که میرحسین استحاله نشده است، بلکه از همان زمان نیز همین‌گونه بود است.

میر حسین این قابلیت را دارد که یازده و نیم ِ‌ شب ِ روز ِ انتخابات که هنوز شمارش ِ آراء آغاز نشده است با کمک ِ فال‌بینان و کف‌بینان و رمّال‌های ِ دوم ِ خردادی شهود کند که نفر ِ اول ِ انتخابات است. این قابلیت را دارد که هیچ‌وقت نیز برای این نتیجه‌ای که گرفته است هیچ سند و توجیهی ارائه ندهد و نظرسازی‌های ِ انجام گرفته توسط ِ تیم‌هایی که هیچ برتری ِ علمی ندارند و به شدت زیر سوال هستند را ملاک ِ پیروزی‌اش قرار دهد. یا خواب‌های ِ‌ منتهی به غصل ِ واجب ِ بعضی‌ها را تعبیر ِ به پیروزی کند.

میرحسین قابلیت‌های فراوانی دارد. او بیست سال است که سر در آخور ِ فرهنگستان ِ هنر کرده است و بیست صفحه فلسفه‌ی هنر ـ که وظیفه‌ی فرهنگستان است ـ را تولید نکرده است.

میرحسین قابلیت ِ آن دارد تا هم‌سر ِ کسی باشد که مدرک‌های ِ دانش‌گاهی ِ ناشی از رانت دارد. هم‌سر ِ کسی باشد که بدون ِ طی ِ مدارج ِ علمی ِ معین در قانون، با فرار ِ از قانون، رئیس ِ دانش‌گاه شده است. میرحسین آن‌قدر قابلیت دارد تا هم‌سر ِ‌ کسی شود که از دلایل ِ تقلب در انتخابات این را ذکر کرده است که میرحسین داماد ِ لُرهاست و لرها به دامادشان رای می‌دهند و میرحسین ترک است و ترک‌ها به میرحسین رای می‌دهند. میرحسین قابلیت ِ این را دارد تا هم‌سر ِ‌هم‌چنین زنی باشد و هیچ‌گاه به او اعتراض نکرده باشد. واعجبا!

میرحسین قابلیت ِ آن را دارد تا با سرمایه‌داران و خاندان‌های ِ رانت‌خوار و ویژه‌خوار دست در دست هم‌ دهند و با شعار ِ حلّ ِ مشکلات ِ فقرا و نیازمندان به میدان بیاید. میرحسین قابلیت ِ‌آن دارد تا پول ِ گزافی را از این سرمایه‌سالارها بگیرد و برای تبلیغات‌ش هزینه کند و به فکر ِ فقرا باشد!

میرحسین ِ موسوی قابلیت ِ آن را دارد تا بدون ِ ارائه‌ی هیچ‌گونه برنامه‌ای و به صرف ِ نقدش به دولت، هم‌راه با توهین‌های ِ مکرر ِ خود و دوستان‌ش به میدان ِ مبارزه‌ی تبلیغاتی بیاید و ادعاهای دروغ‌ کند.

میرحسین کسی‌ست که می‌تواند دروغ بگوید و ادعا کند. میرحسین کسی‌ست که هیچ دلیلی برای حرف‌های‌ش نمی‌آورد و فقط ادعای ِ جانب‌داری ِ شورای ِ نگه‌بان را می‌کند. بدون ِ این‌که این ادعا را بتواند اثبات کند. این در حالی‌ست که نمی‌تواند اثبات کند که آیا همه‌ی اعضای ِ دوازده نفره‌ی شورای ِ نگه‌بان از یک نامزد حمایت کرده‌اند و به یک نفر رای داده‌اند، یا این‌ها نیز مثل ِ دی‌گران به چند نامزد رای داده‌اند.

میر حسین مرد ِ دروغ‌گویی‌ست و این روزها همه این را حس کرده‌اند. چونان که اگر دو باره انتخابات تجدید شود، میرحسین این بار رایی به مراتب کم‌تر از سیزده میلیون خواهد آورد. شاید فقط در حدّ همان خس و خاشاکی که اتوبوس آتش می‌زنند، بانک می‌زنند، مردم را زیر ِ لگد می‌گیرند، به همه توهین می‌کنند، به پایگاه ِ‌ نظامی حمله می‌کنند و می‌خواهند سلاح بدزدند. و البت بعضی‌هایی که به آن‌ها قول داده است تا برای‌شان در طهران مسجد بزند و نماز ِ‌جمعه‌ی فلان اقلیت را راه بیندازد.

میرحسین دروغ‌گوست چرا که خود را مدافع ِ قانون می‌داند و در حالی که آن را فقط به نفع ِ‌خود می‌داند. این قانونی که او از آن دم می‌زد، همان قانونی‌ست که اجرا شد و مسئولیت ِ تایید انتخابات را بر عهده‌ی شورای ِ‌ نگه‌بانی می‌گذارد.

رهبر نیز همان رهبری‌ست که او خود را به دروغ مدافع‌ش جا می‌زد و در دهم ِ اردی‌بهشت ِ‌ ۸۸ گفت: «رهبر معظم انقلاب محور وحدت ملت ماست. ایشان فردی‌ست که اپسدار ِ ارزش‌های ِ اصیل ِ انقلاب ِ ماست… کسی که به نظام علاقه داشته باشد و بخواهد برای این کشور و نظام و در درون آن کار کند، نمی‌تواند خود را در این مساله فریب دهد.» و در بیانیه‌های چند روز ِ پیش‌ش، به رهبری وقعی ننهاد و دروغ‌گویی‌اش را علنی کرد و نفاق‌ش را نمایان ساخت.

میرحسین قابلیت‌های فراوانی دارد. قابلیت ِ این را دارد تا بدون ِ هیچ‌گونه مدرکی بیاید و به صرف ِ یک ادعا بگوید که در انتخابات تقلب شده است. قابلیت ِ این را دارد با وجود ِ این‌که در نود درصد ِ صندوق‌ها ناظر داشته است و تمام ِ ناظران‌ش شمارش را تایید و نتایج را قبول کرده‌اند، بیاید و بگوید که تقلب شده است. میرحسین قابلیت ِ این را دارد تا بازی بخورد و از زبان‌ش دروغ‌های فراوان بلغزد.

میرحسین یا یک دروغ‌گوست یا از مشکلات ِ عجیب ِ‌ روانی رنج می‌برد. رفتار ِ میرحسین اصلن طبیعی نمی‌نماید. موجودی با هزارتوی ِ رفتارها و هماهنگی‌های ِ چندماه‌اش با بدنه‌ی سرمایه‌سالار و رانت‌خوار و بعضی از گروه‌های ِ معاند ِ نظام، باز می‌خواهد رئیس جمهور شود. مثل ِ بنی‌صدر که هنوز که هنوز است خود را رئیس ِ جمهور ِ ایران می‌داند و رئیس‌ جمهورهای ِ سی ساله‌ی انقلاب را غیرقانونی می‌داند.

میرحسین برای انتخابات نیامده است. کف ِ مطالبات ِ میرحسین این انتخابات بود. احمدی‌نژاد با میرحسین، اختلاف ِ جهان‌بینی دارد. مسئله یک اختلاف ِ سیاسی و منش ِ رفتاری نیست. ۴۰۰ میلیون دلاری که آمریکا رسمن اعلام کرد که برای بحران‌سازی پس از انتخابات هزینه کرده است و فعالیت‌های گسترده‌ی مالی ِ که بعض ِ کشورهای ِ عربی هزینه کردند و هزینه‌های گزافی که رانت‌خوار‌های ِ داخلی برای این انتخابات هزینه کردند، برای پیروزی در انتخابات ِ ریاست ِ جمهوری نیست. مسئله خیلی مهم‌تر از این است. چهره‌هایی نیز که در پس ِ این فعالیت‌ها مشغول هستند نیز این‌هایی نیستند که همه فکر می‌کنند می‌شناسند. کسانی هستند که رهبری در نماز ِ جمعه‌ی تاریخی‌اش تهدید به معرفی‌شان کرد.

ریشه‌ی این وقایع را می‌توانید در پس ِ حوادث ِ  هفتم ِ تیرماه ِ شصت، هشت شهریور ِ شصت و اول ِ شهریور ِ هفتاد و هفت پیدا کنید.

همرسانی: