چند روزی بیش‌تر تا روز ِ رأی‌گیری انتخاباتِ ریاستِ‌ جمهوری دهم باقی نمانده است. انتخاباتی که برای خیلی‌ها تعیین کننده نمود می کند و سرنوشت خیلی چیزها را روشن می‌کند.

لازم نمی‌دیدم در این باره بنویسم چرا که هم نویسنده‌گانِ جبهه‌ی انقلابِ‌ اسلامی می‌نوشتند و هم فضایی را که برای خود برگزیده بودم چیزی دیگر داشت. اما لازم می‌دانم اکنون کمی در این باره بنویسم.

***

سالِ‌ ۱۳۷۸ بود و انتخاباتِ مجلسِ ششم. جبهه‌ی مشارکت شکل گرفته بود و در حالِ ایجاد شبکه‌ی اجتماعی‌ای بودند که برای‌ش در تبلیغ می‌کردند. خیابان‌ها پر شده بود از دسته‌جاتِ پنج شش نفره‌ی دختران و پسرانی که پیش‌بندِ مخصوصِ جبهه‌ی مشارکت را بسته بودند و برای این حزب تبلیغ می‌کردند.این شبکه‌ای که ایجاد شده بود جوّ عمومی را به هم ریخته بود و برای خیلی‌ها این‌گونه تبلیغ کردن تازه‌گی داشت. ابن شبکه‌ی اجتماعی طرف‌دارِ حزبِ‌ مشارکت در انتخاباتِ مجلس بود. همان حزبی که تمام قد جلوی هاشمی ایستاده بود و نگذاشت هاشمی جایگاهِ‌ خوبی در این رأی‌گیری‌ها داشته باشد. این جوانان، که به تازه‌گی واردِ فعالیت‌های سیاسی شده بودند شکل گرفتند و شبکه‌ای را ایجاد کردند که بعدها در تغییراتِ سیاسی موثر افتادند.

سالِ هشتاد نیز سالِ مهمی برای بقای این شبکه بود. شبکه‌ای که در ورزش‌گاهِ شیرودی برای خاتمی کف می‌زدند و سوت می‌کشیدند و او را برای رأی آوری در انتخاباتِ ریاست جمهوری حمایت می‌کردند. این بار اما با کم رنگی خاصی.

سالِ‌ ۸۴ این بدنه و این شبکه‌ی اجتماعی فعال‌تر نمود کردند. شبکه‌ای که در فیلم ِ تبلیغاتی هاشمی شرکت کردند و بازیگری این فیلم را بر عهده گرفتند. بعدها مشخص شد که تمامِ جوانانی که در این برنامه شرکت کردند از دانش‌جویانِ هنر دانشگاهِ سوره بوده‌اند. این شبکه‌ی اجتماعی هاشمی را با مارکِ‌ ۲۰۰۵ می‌خواست و می‌شناخت و روی سینه و ماشین و باسنِ‌شان نوشته بودند هاشمی ۲۰۰۵.

سالِ ۱۳۸۸ است و به وضوح می‌توان حضورِ دو باره‌ی و چند‌ باره‌ی این شبکه‌ی اجتماعی را در صحنه‌ی انتخابات دید. شبکه‌ای که به مددِ تاکیدِ هاشمی و فعالیت‌های خانواده‌ی هاشمی، فعال شده‌اند. شبکه‌ای که مهدی هاشمی آن‌ها را تحتِ NGO های خانواده‌ی هاشمی معرفی کرد. این شبکه این بار نیز با نمادِ رنگِ سبز خیابان‌ها را زینت بخشیدند. درخواستِ میرحسین موسوی از هاشمی رفسنجانی مبنی بر حمایتِ صریحِ ایشان از میرحسین، در ابتدا فعال شدنِ این NGO ها را در پی داشت.

***

موسوی را دوست داشتم. به خاطر ِ خیلی‌ چیزهایی که شنیده بودم. موسوی را هنوز نیز دوست دارم. اما دلیلی برای رأی دادن به او ندارم. من به آدمی که با احزاب ِ‌سیاسی‌ای که لیبرال دموکراسی را قبول دارند و مبنای ِ کارشان است کاری ندارم. من با کسی که انتقادهای‌ش در حدّ سیب‌زمینی و پرتقال است و به تهمت زدن بر ضدّ دولت در این باره عادت کرده است رأی نمی‌دهم. من به کسی که شانزده سال است احساس ِ هیچ خطری برای انقلاب نکرده است و سکوت کرده است رأی نخواهم داد. من به کسی که مهم‌‌ترین دلیل‌ش برای سکوت این بود است که به او فرصت ِ حرف زدن نداده‌اند، رأی نخواهم داد.

من به کسی که با خاتمی و سیاست‌‌ش در نسبت ِ با فرهنگ موافق است رأی نخواهم داد. من به کسی که می‌خواهد همه را دور و بر ِ خود جمع کند و کسی را ناراحت نکند و برای همین با حضرات ِ‌نهضت ِ آزادی نشست ِ محرمانه می‌گذارد، رأی نخواهم داد.

من به کسی که کلمات و الفاظ و گفتمان ِ‌ حاکم بر سخنان‌ش، در بستر ِ‌ گفتمان ِ اولِ انقلاب و گفتمانِ امام تعریف نشده است، ‌رأی ‌نخواهم داد.

من به کسی که می‌شود بر گِردش جمع شد و گفتمان ِ حاکم را تغییر داد و به بهانه‌ی انتخابات، حرف‌های روزنامه‌های زنجیره‌ای را تکرار کرد، رأی نخواهم داد. من به کسی که حجاریان برای‌ش مهم است و با وی برای پیش‌برد ِ روند ِ تبلیغات‌ش نشست می‌گذارد، رأی نخواهم داد.

من به کسی که به جای ِ برنامه دادن فقط به غر زدن و نق نق کردن می‌پردازد رأی نخواهم داد.

***

هیچ‌کس نقش ِ اکنون هاشمی را در انتخابات نمی تواند نفی کند. همین چند روز پیش بود که در مراسم ِ ختم ِ هم‌سر ِ‌امام خاتمی به هم‌سر ِ هاشمی گفت که چرا هاشمی هم‌زمان هم موسوی را و هم خاتمی را تشویق به ورود ِ به انتخابات می‌کند و حساب و کتاب‌ها را به هم می‌ریزد.

این روزها خیلی خوش‌حال‌م. خیلی خوش‌حال‌م که بُـت ِ نخست ِ وزیر ِ دوران ِ دفاع مقدس شکسته شد و همه فهمیدند که این مرد چه کسی‌ست. به‌تر بگویم: همه فهمیدند که میرحسین چه قدر عوض شده است و استحاله‌ی نیروهای انقلاب که رهبری، چندین سال ِ پیش آن را مطرح کرده بود در چه لایه‌ای رسوخ کرده است. خیلی خوش‌حال‌م که می‌بینم سه نامزد ِ ریاست ِ جمهوری از طرف ِ‌ هاشمی مأموریت ِ آن یافته‌اند که از آراء بشکنند تا انتخابات به دور ِ دوم کشیده شود و شاید احمدی‌نژاد رأی نیاورد. خیلی خوش‌حال‌م که برای ِ‌ خیلی‌ها فقط رأی نیاوردن ِ احمدی‌نژاد مهم است و این‌که چه کسی رأی بیاورد مهم نیست.

خیلی خوش‌حال‌م که “میر حسین یا خاتمی”، بدل به این شد که میرحسین از خاتمی گلایه کرده و گفته است که  خاتمی از خودش این حرف را زده است و قرارمان این نبوده است.

خیلی خوش‌حال‌م و این خوش‌حالی از این نیست که می‌بینم که این آدم‌ها دارند شناخته می‌شوند. از این است که مردم ِ این روزها خوب دارند خیلی چیزها را می‌فهمند. این یعنی مردم‌مان دارند رشد می‌کنند و خیلی چیزها را متوجه می‌شوند. برای‌م مهم نیست که چه کسی رأی بیاورد. این هر چهار نامزد را از ظرفیت‌های ایران ِ اسلامی می‌دانم. ما تجربه‌ی اصلاحات را پشت ی سر گذاشته‌ایم و مرد ِ راهیم. می‌دانیم با زالوصفتانی که پشت ِ این نامزدها کمین کرده‌اند چه باید کرد. می‌دانیم و حساب ِ این نامزدها را با اظرافیان‌شان یکی نمی‌کنیم. (اگر چه که گاهی نیز دقت داریم که ممکن است این نامزدها در بازی گیر کرده باشند.)

***

آقای میرحسین! به شما رأی نمی‌دهم، چون‌که شما نیز خیلی حواس‌تان به دور و بری‌های‌تان نیست. نمی‌خواهم ایران ِ‌اسلامی دو باره طعم ِ ناامنی‌های داخلی را بکشد.

همرسانی: