نحوه‌ی برخورد نامناسب با نوشته‌ها و وب‌نوشته‌ها، خیلی وقت است دامن ِ وب‌لاگ‌ستان را گرفته است و گیر داده به حلقوم‌هایی که رسانه‌ای جز یک وب‌لاگ ِ زپرتی ندارند. آیا ما همه‌مان، حسین قدیانی هستیم؟ آیا لازم است همه حسین قدیانی باشیم؟ مگر حسین قدیانی چیست یا کیست که باید همه، حسین قدیانی باشند؟

مقدمه

قدیانی، پس از حماسه‌ی نهم دی‌ماه هشتاد و هشت و پس از فروکش کردن فتنه‌ی انتخابات، مطالب‌ش را در قالب ِ وب‌لاگ منتشر کرد. یعنی زمانی که بصیرت عمومی افزایش یافته بود و فتنه، تا حدود زیادی دفع شده بود. پس از حضور چشم‌گیر امت مسلمان در راه‌پیمایی نهم دی و حضور دانش‌جویان در شانزده آذر و حضور دانش‌آموزان در سیزده آبان و الخ. یعنی قضیه‌ی وب‌لاگ‌نویسی قدیانی، یک چیزی‌ست بعد از فوران ِ بصیرت ِ ملت که اوج‌ش در نهم دی‌ماه بود.

ـ وب‌لاگ‌نویس ِ ارزشی در برابر ِ وب‌لاگ‌نویس ِ حزب الله

فیل‌ترینگ، این عامل ِ امنیت ِ جمهوری اسلامی، دامن ِ وب‌لاگ‌نویس ِ ارزشی ِ وب‌لات ِ قطعه‌ی ۲۶ را گرفت. این بار اما به بهانه‌ی انتشار ِ نامه‌ای خطاب به رئیس قوه‌ی قضائیه که در آن، حسین قدیانی، آملی را بازخواست کرده بود و گاه به تمسخر گرفته بود و یقه‌گیری که چرا در مسیر خواسته‌های رهبری و مردم حرکت نمی‌کنی و چرا عدالت را در باره‌ی هم‌خون‌های خودت اجرا نمی‌کنی و الخ. علت ِ فیل‌تر شدن ِ وب‌لات ِ ۲۶، انتشار این نامه بود، نه زنازاده خواندن یا حرام‌خوار بودن ِکسی که به قدیانی نقد وارد کرده بود!(رجوع کنید به آرشیو ِ چند ماه ِ پیش وب‌لاگستان، بخشی از لینک‌ها را در این‌جا می‌توانید بیابید) آن بار اما قدیانی، نه یک بار و نه در قامت ِ یک مطلب، بلکه به تعداد به فحش و ناسزا و تهمت‌پراکنی به بخشی از بدنه‌ی وب‌لاگ‌نویسان ِ حزب الله، پرداخته بود و چه باک که برای دست‌گاه قضا، تهمت‌زدن و ناسزا و زنازاده خواندن و حرام‌خوار خواندن دیگری، مصیبت‌ش کم‌تر است از پاچه‌گیری رئیس قوه‌ی قضائیه! و خواننده‌ی گرامی می‌داند که برخی خون‌ها، سرخ‌ترند!

ـ آیا قدیانی، فقط یک نفر است؟

قدیانی یک نفر نیست. اصلا برای بنده هیچ‌گاه خود ِ قدیانی مهم نبوده است. بل، وب‌لاگ‌ها و وب‌لاگ‌نویسان زنجیره‌ای برای‌م اهمیت داشته است. دقت کنید که وب‌لاگ‌های زنجیره‌ای با زنجیره‌ی وب‌لاگ‌نویس‌ها دوتاست و به گمان بنده، دومی ارزش‌مند و اولی، گاه مخرب است. خوش‌بختانه و یا متاسفانه، اکنون دست بردن به قلم و نگاشتن در مورد چگونگی ِ اتصال این زنجیره به موسسات و نهادهایی مگو، به مصلحت نیست و فرصت و رخصت دیگری می‌طلبد که امیدوارم حالا حالاها میسر نشود. هرچه، ما با طیف ِ وب‌لاگ‌ها، وب‌سایت‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی و اکانت‌هایی در شبکه‌های مجازی مواجهیم که سعی در بازی‌گردانی ِ عرصه‌ی نت دارند. کسانی که خوب یاد گرفته‌اند که کسی را فرصت ِ بزرگ شدن دهند و ابزارهای ِ در اختیارشان را مصروف ِ مأموریت‌ها کنند. چه در قالب خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری تحلیل و چه در قالب شبکه‌های اجتماعی داخلی و چه در  قالب سرویس‌های وب‌لاگ‌دهی و چه حتی در قالب شوراهای فعالان نت! انسان ِ مأمور، از هر ظرفیتی برای انجام مأموریت‌ش باید استفاده کند.

ـ آیا طرف‌داران انقلاب اسلامی به جمهوری اسلامی می‌تازند؟

به ظاهر، ما با دو چیز مواجهیم؛ مفهومی به نام انقلاب اسلامی که شاید از چهل و دو آغاز گردید و یک مفهوم دیگر به اسم جمهوری اسلامی که از پنجاه و هشت، شکل گرفت. و آن اوائل، فاصله‌ای میان این دو وجود نداشت. رفته رفته و شاید پس از هشت سال دفاع مقدس، حزب الله به چیزی دست به گریبان شد، که دور از آرمان‌های انقلاب اسلامی بود. رفته رفته فضای تهاجم فرهنگی ِ رسیده به تهاجم ِ فکری، وضعیت را بدتر می‌نمود. این چنین بود که بازگشت به آرمان‌های انقلاب اسلامی، تشنه‌گی ِ حزب الله را بیش از پیش افزون نمود. و ایران با سخن‌رانان و تئوری‌پردازانی مواجه شده بود که جز رهبری، اکثر نهادها و شخصیت‌های جمهوری اسلامی را در مسیری بر خلاف ِ مسیر انقلاب اسلامی به تصویر می‌کشیدند و همه را به باد انتقاد می‌گرفتند. انتقادها گاه به شدت سهمگین و وحشت‌ناک و گاه با زبانی به شدت تیز بیان می‌شد. این چند روزه نیز این برداشت قوی‌تر می‌شود که اشخاصی وجود دارند که میان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، مرزی قائل شده‌اند و حاضرند جمهوری اسلامی را تحت ِ فشار ِ انقلاب اسلامی قرار داده و له کنند. این‌چنین است که قدیانی و بخشی از بدنه‌ی وب‌لاگ‌نویسان ارزشی نیز انقلاب اسلامی را مهم‌تر از جمهوری اسلامی می‌پندارند.

آیا خون حسین قدیانی از دیگران رنگین‌تر است!؟

در طول یک‌سال گذشته، بدنه‌ی وبلاگستان شاهد ِ فیل‌تر شدن و مسدود شدن بخشی از نمایندگان حزب الله در نت بود. وب‌لاگ‌نیوز، مدرسه ما، اسماعیل نیوز، آهستان، خاطرات جبهه، دودینگ هاوس از مواردی‌ست که در حافظه دارم و ممکن است شامل دیگرانی نیز بشود. این وب‌لاگ‌ها، وب‌لاگ‌هایی معمولی و ساده نبودند و بعضی از آن‌ها جزء مشخص‌های وب‌لاگستان به شمار می رفتند. آهستان، وب‌لاگی که در زمان فتنه، به حق پرچم‌دار ولایت بود و نشان داد که ادب و منطق ِ انقلاب اسلامی، می‌تواند راه‌گشای ِ روزهای فتنه گردد. آهستانی که یک تنه، رسانه‌ای به تاثیر ِ صدا و سیما، اما در نت شد. دیگران ِ فیل‌تر شده و مسدود شده نیز به همین منوال. اما فریادی رسا بلند نشد. نه این‌که این وب‌لاگ‌ها، مهم نبودند، که بودند و نه این‌که حق‌شان ضایع نشده بود، که شده بود، بلکه این وب‌لاگ‌نویسان به وب‌لاگ‌ها و وب‌سایت‌های زنجیره‌ای و بعض ِ موسسات متصل نبودند تا مورد حمایت رسانه‌ای و یا پشتوانه‌ی ارتباطی قرار بگیرند؛ شاید خود نیز علاقه‌ای به این‌گونه پیگیری کردن‌ها نداشتند.

ـ وضع ما و اوضاع ِ قاراشمیش‌مان را عشق است، زنده‌باد کمیته‌ی ضدوب‌لاگ‌نویسی

اوضاع ِ خوبی نیست البت. حیرت می‌کنم که مسئولین ِ سیاسی و فرهنگی و اجتماعی‌مان، ما را درگیر ِ چه مزخرف‌ موضوعاتی کرده‌اند. و چه ساده‌، عرصه‌ی دعوا را می‌کشانند به موضوعاتی که بیش‌تر شبیه ِ حرف‌های خاله زنکی است. حرف‌هایی که در شأن جمهوری اسلامی نیست. در شأن قوه‌ی قضائیه نیست. من می‌دانم و حتم دارم که قدیانی ِ برادر و دوئل ِ تصویرگر و عکاس ِ مسلمان ِ تصویرساز، دل‌شان به حال این انقلاب می‌سوزد و مخلصانه و به دور از چشم‌داشت، به فعالیت می‌پردازند و این چنین رسم ِ مروت نیست که مورد شماتت قرار گیرند. اگر چه گاه، بی‌ادبانه حرفی و حدیثی نیز بسازند. شأن ِ جمهوری اسلامی، والاتر از این نحوه‌ی تعامل‌هاست که بر قدیانی و دیگران‌شان شد.

پست‌های مرتبط:

گفتمان ِ انقلاب اسلامی، مجموعه‌ای از نظرات ِ متناقض و متضاد نیست

قدیانی، بی‌ادبی و مرزبندی با بی‌ادب‌ها

همرسانی: