بعد از اتفاقات فتنهی هشتاد و هشت، بی شمارها خیلی زیاد شدند. شبکههای اجتماعی بی شمار، با عنوانها و فضاهای گوناگون. شبکههایی چون نت ایران، موج، بیشمارها، فرندفا، توئیتر ایرانی، والاترین و … . همین طور سایتهای خبری و تحلیلی و اینها همچون: نقد نیوز، حقیقت نیوز، مشرق نیوز، جالب نیوز، رازنیوز، ریزنیوز، روز نیور، فاش نیوز و … . همین طور است یک طیف ِ خاصی که وبلاگ زدهاند. و بی شمارهای دیگری که شما شاید از من بهتر بدانید.
موج است دیگر. همه احساس تکلیف کردهاند. فلان بی سواد و با سواد ِ کشور هم احساس کرده که باید تکلیفش را اهدا کند! فلان مسئول ِ دور از فضا نیز احساس تکلیف کرده است. هر کس دستش به هر جا رسیده سعی کرده افسر باشد. آن هم از جنس ِ نرمش که هم کلاس دارد و هم این روزها برای بعضی نان و آب. همگیشان هم خوب هستند ها. یعنی آدمهای خوبی هستند و نیتشان خیر است و خیلی وقتها هم کاری که دارند میکنند، کار ِ بدی نیست و فی الجمله محسناتی هم دارد. اما خب … و حرف ِ من همین خب است که میخواهم بگویم.
میدانید کارهای انجام نشده ی دنیا و این همه تکلیف ِ بر زمین مانده را نمی شود یک هفته ای و یک ماهه و یک ساله و حتا در زمان ِ بیش تر حل کرد. انجام ش هم کار ِ یک نفر و دو نفر و این ها هم نیست. خیلی توفیق داشته باشیم بتوانیم در طول ِ زندگی مان چند کار ِ درست و درمان و جدی انجام دهیم و خلاص. برای همین است که آدم باید اصل و فرع کند. اهمّ و مهم کند. یعنی اولویت بندی کند و برسد به همان اولویت ها.
انقلاب اسلامی هم توی ِ همین دنیاست. یعنی این انقلاب یک سری کارها باید انجام دهد. یا ما برای انقلاب اسلامی باید یک کارهایی انجام دهیم. برای همین است که بهتر است کارهای با اولویت بالاتر را انجام داد. این را هم برای آدمها و آدمکهای ِ مثل خودم میگویم و هم برای مسئولین و مدیران. یعنی باید رسید به کارهای مهم. کارهای مهم هم لزوما همانهایی نیست که داد و بی داد دارد و میشود رویش مانور داد و یک سری را ترساند یا یک سری را ساکت کرد یا یک سری را افسرده و یا یک سری را دلخوش. کارهای مهم، کارهای امیدبخش ِ پوشالی هم نیست. کارهای توهم زای ِ بی شمارنما هم نیست! یعنی خیلی تعدد و تکثر مهم نیست که خیال کنیم بیشتر بودن، چیزیست که باید برای داشتنش سر و دست شکاند و خود را کُشت. کارهای مهم کارهایی نیست که … . آدمهای مهم هم همانهایی نیستند که هزار تا عاشق و کُشته مرده دارند. آنهایی نیستند که محبوبتر نشان داده میشوند. آنهایی نیستند که ما حتا بزرگشان میکنیم و توی بوق، اسم شان را داد میزنیم و یک سری را میگذاریم که روزی سی کامنت بگذارند و صفحهای را رفرش کنند و الخ.
لازم نیست تعهدمان را به جمهوری اسلامی یا انقلاب اسلامی با این کارها نشان دهیم. کارهای ِ بزرگ، زیرسازیهای بزرگ و محکم می طلبد. به آنها برسیم، مفیدتریم. به این برسیم که ما باید یک سری محتوای ِ خوب داشته باشیم که بشود در نت پیدا کرد. یک سری کارهای متناسب با اینترنت. نه متناسب ِ با روزنامه. نه متناسب ِ با تلویزیون و ماهواره و غیره. متناسب ِ با نت.
یکی دیگر این که عرصهی فرهنگ، عرصهی فعال کردنِ ظرفیتهاست. یعنی یک چیزهایی هست که باید فعالش کرد؛ باید فعالترش کرد. نه این یک چیزی که هیج زمینهای ندارد یک دفعه مثل قارچ توی نت، بروید و بروید و بروید. که آدم گیج بشود که این همهمه یعنی چه و الخ. ظرفیتهای زیادی هستند که با حمایت ِ درست و به تناسب، نیاز به شکفتن دارند. نیاز دارند که کمک کنیم که به بار بنشینند. تعدد و تکثر را بی خیال شوید لطفا. البته: با تشکر!
…………….
پینوشت یک: در نقدهایی که به مطلب پیش شد، داشتیم کسانی را که گفتند که چرا راهکار ندادهای و باید راهکار هم میدادی و از این جور حرفها. باید عرض کنم که یک سری چیزها خیلی ساده است. یعنی پیچیدگی ندارد. سخت نیست فهمیدنش. کسی مختصری شعور و درک و این ها داشته باشد، میتواند راه ِ حل مشکلات و گیرها را پیدا کند. فقط باید بخواهد. فکر هم نمیکنم دلیل ِ بیتوجهی به این وضعیت، ندانستن راهکار باشد. مشکلات ِ دیگری مانع بوده و هست.
پی نوشت دو: دوستانی نیز نقد کرده بودند که چرا دلت به حال ِ منافقین ِ سبزی سوخته و این حرفها؛ که وا ماندم. چون یک مقداری دقت و توجه به مطلب میرساند که مطلب در مورد ِ آنهایی که رفتهاند نیست. و مطلب حتا در مورد ِ رفته های ِ سبزی نیست. مطلب در مورد ِ خانوادههای ِ کشتهها و شهدا و اینهاست. همین!
فقط خداست که می دونه چه خبره و اصل ماجرا چیه….
کو گوش شنوا ؟؟؟
یادش بخیر قبل از این که آقا صحبت از جنگ نرم کنند و نان خانه درست کنند برای افسران جوان! یک حرفی زده بودند درباره مهندسی فرهنگی که خب دوستان از آن نان می خوردند حالا تا فرمایش بعدی چه باشد که کتاب بسازند و سایت بزنند….