مسئله‌ی انسان غربی، مسئله‌ی کبّـاریـّت است و انسان معاصر الله اکبر را قبول ندارد. چه در شاخه‌هایی هم‌چون فیزیک و ریاضی و معماری و هندسه و ستاره‌شناسی و چه در شاخه‌های ِ طب و روان‌شناسی و غیره، و چه در زندگی ی روزانه، داعیه همان کباریت است و لا غیر. این‌چنین است که ما هر روز موظف شده‌ایم که در نماز و رکوع و سجود و تسبیحات و غیره‌مان، بارها و بارها این ذکر را بگوییم که الله اکبر.

انسان ِ‌غربی  مظهر ِ اومانیسم است و در همه‌ی شئون دچار کبر شده است و می‌پندارد که خویش بر مسند ِ خدایی نشسته است. که نه آن‌چه ما خدای می‌پنداریم؛ بلکه او نیز به “خدا” معتقد است و اما این خدا کجا و آن کجا.

و انسان ِ غربی نه لزوما در مغرب‌زمین، که در دامنه‌ی غروب ِ نور ِ حقیقت زیست می‌کند و وارث ِ ظلمات ِ پیشین است. ظلماتی که در عصری بر تارک ِ مصر می‌درخشید و موسی ‌خواست تا آن بساط بر چیند و ظلماتی که در ادامه‌ی فرعونیت ِ مصری، در بستر ِ یهودیت ِ تحریف شده و مورد ِ سوء استفاده‌ی ایادی ِ شیطان‌پرست ِ عصر ِ سلیمان قرار و آرام گرفت. و چه بعدتر که برخی خویش را برتر ِ از حواریون ِ مسیح پنداشتند و مسیر ِ مسیحیت را به قهقرا کشیدند و چه بعدتر که در اسلام.

هر چه، فرعونیت ِ معاصر و شیطان ِ بزرگ ِ معاصر، که بنده‌ی ابلیس ِ رجیم شده ‌است،‌ اکنون از آن همه کباریت، به آتش‌زدن و‌ بی‌ادبی‌ها و بی‌حرمتی‌ها پناه آورده و راه به جایی نیز نخواهد ‌برند و مسیر به سمت ِ‌ برپایی آن حکومت ِ حق، پرشتاب ادامه خواهد داشت. و چه زیبا گفت، قائدنا الخامنه‌ئی که: “حادثه‌ی اهانت به قرآن و پیامبر  عظیم الشأن صلی اله علیه و آله، با همه‌ی تلخی، در دل خود حامل بشارتی بزرگ است. خورشید پر فروغ قرآن روزبروز بلندتر و درخشنده‌تر خواهد شد.”

همرسانی: