استادیوم توئیتر، یعنی توئیتری که اصل در آن، بر «هواداری» است. شما اصولا هوادار باید باشید تا بتوانید در این محیط تنفس کنید. هوادارها در استادیوم، پیش از ورود به ورزشگاه، و پیش از آغاز بازی، وضع خودشان را مشخص کردهاند: پرسپولیسی یا استقلالی.
وظیفه هوادار در استادیوم، حمایت از طرفِ مورد علاقهاش است. فارغ از اینکه خوب بازی میکند یا نه، گل میزند یا نه، پیروز میدان است یا نه. او هوادار است و «باید» در هر وضعیتی از تیم مورد علاقهاش دفاع کند؛ وگرنه در استادیوم به فردی بدل میشود که هیچ نقشی ندارد و طرد میشود.
هوادار در استادیوم توئیتر، موجودیست که باید بین یک دوگانه انتخاب کند و در یک درگیری و نزاع، به هر نحو ممکن، طرف قبیلهی خودش را بگیرد. هیچ راه سومی وجود ندارد. نمیشود در استادیوم حضور پیدا کرد و طرفدار تیم دیگری بود، طرفدار داور بود، طرفدار بازی خوب بود.
کسی که هوادار یکی از دو طرفِ «نزاع» نباشد، جایی در استادیوم توئیتر ندارد. برای همین است که اگر طرفدار تیمی نبود، آدمی دمدمیمزاج و حزب باد شناخته میشود که وضعیتی روی هوا دارد.
در وضعیت «هواداری»، شما باید پرهیجان باشید، داد بزنید، هجمه کنید، شعار بدهید، احساسات بقیه را برانگیزانید تا با هم یک «شعار» را فریاد بزنند. در یک نزاع و رویاروییِ استادیومی، اینکه تیم شما گند زده است، مهم نیست. شما باید در این وضعیت، ضعفها و شکستهای گذشته رقیب را در چشمِ طرفدارانش فرو میکنید و نمادها و الگووارههایی سادهانگارانه بسازید تا شکست به حاشیه برود و وضعیت «نزاع»، باقی بماند.
در استادیوم، شما حق ندارید کنار دست رقیب بنشینید و کل کل نکنید. همه چیز بر تفکیکی دوگانهساز است: رنگها شما را از دیگریتان تفکیک میکند، نمادهایتان با هم فرق دارد، شعارهایتان متفاوت است. هر قبیله با ماشین خودش میآید و بر میگردد. و شما باید به هر بهانهای، رقیب را تخریب کنید.
در استادیوم بنا نیست شما از بازی لذت ببرید؛ شما آمدهاید که از یک نزاع و کل کل «لذت» ببرید و آن را «مصرف» کنید. بازیکنان بناست یک نمایش اجرا کنند و هواداران نیز یک نزاع را به نمایش بنشینند. همه چیز در این چارچوب تحلیل میشود. شما حق ندارید بازی خوب رقیب را تحسین کنید؛ وگرنه «خائن» شناخته میشوید.
در فضای هواداری، کسی دنبال حقیقت نیست. دقیقتر: نمیتواند دنبال حقیقت باشد. شما وجود ندارید و صرفا در یک پارادایم تنازعی، معنا پیدا میکنید؛ وگرنه «نیستید». برتری یک قبیله به دیگری، هدف تلاشِ استادیومیست. و برای همین است که تعداد هواداران، ارزش تلقی شده و تعیینکننده است.
توئیتر، در طی چند سال گذشته، به سمت همین وضعیت هواداری پیش رفته است. حضور گروهواره، سازمانی، باندی و تلاش برای تاثیرگذاری در سطح عمومی توئیتر، وضعیت را به هواداری تقلیل داده است.
پینوشت: اینکه تا چه حد میتوان فضا را تغییر داد و چطور میتوان این مسیر را، در عینِ تغییر به نفع عقلانیت، بهبود بخشید، مایهی بحثهاییست که حدود سه سال است با دوستانی در حال تدوین و ترویج آن هستیم. در حال نوشتن کتابی هستم که چارچوبهایی تحلیلی برای فعالیت در رسانههای اجتماعی ارائه میدهد.
نظری بدهید