یک:

نوشته‌ام بحران تلگرام. قطعا تلگرام به یک بحران بدل شده است. بحرانی که ساختار تصمیم‌گیر جمهوری اسلامی در حوزه‌ی فضای مجازی آن را ایجاد کرده است و این وضعیت را رقم زده است. امکان اینکه خیلی پیش‌تر وضعیت پیش‌بینی شود و متناسب با آن اقداماتی انجام شود، وجود داشته است. اما مثل همیشه‌ی قاعده‌شده، تا به مرز بحران نرسیم اقدامی رخ نخواهد داد.

من البته از این مساله خوش‌حالم. اصولا فکر می‌کنم جز تحت یک فشار، برخی چیزها منضبط نمی‌شود و تا به جاهایی فشار جدی وارد نشود، قرار نیست عقلانیتی زنده شود و مسیری پیش پا باز شود.

تلگرام بحران است از جنبه‌های مختلف. ظرفیت‌های بحران‌خیز بودنش از جهت‌های امنیتی و اقتصادی مهم‌تر است. اما این به معنای این است که تلگرام باید فیلتر و از دسترس خارج شود؟ شاید! ممکن است! اما مساله‌ی اساسی این نیست.

دو:

مساله نگاه جمهوری اسلامی و نهادهای موثر بر فضای مجازی در جمهوری اسلامی است. نهادهایی که نگاه‌های‌شان و برخورد و رفتارشان به اتمسفر و چارچوب‌های رفتاری کاربران و به خصوص فعالان این عرصه را تعیین می‌کند. اصولا نگاه جمهوری اسلامی به رسانه‌های اجتماعی، رفتارساز است. اینکه هنوز رغبتی جدی به رسانه‌های بومی، چه پیام‌رسان‌ها و چه نسخه‌های بدل نمونه‌هایی مثل اینستاگرام و توئیتر، وجود ندارد، ناشی از رفتار و نسبتی‌ست که جمهوری اسلامی با این مفاهیم و بسترها ایجاد کرده است.

مساله پیام‌رسان‌های داخلی، مساله فنی و مخاطب نداشتن و اینگونه موارد نیست. به عنوان یک تجربه‌ای که هنوز در دسترس است، شما از مالکان سرویس‌های وبلاگ‌نویسی که در دوره‌ای با اقبال زیادی مواجه شده‌اند بپرسید که حاکمیت چه بلایی سر مخاطبان‌شان و رشد سرویس‌شان آورده است. با اعمالِ نگاهِ نظارتی سنتی و حذف و فیلترینگ افسارگسیخته، با مجموعه‌هایی مواجه هستیم که رشد نکردند و به جای اینکه بر روی آن تجربه، بسترها و امکانات بهتر و نوین‌تری سوار شود، رغبت مدیران آن‌ها به خاطر دردسرهای فراوان، از بین رفت.

تا جایی که مدیر سایت کلوب، آقای شکوری‌مقدم در باره‌اش نوشت: «راه اندازی و مدیریت یک شبکه اجتماعی از ترانزیت کراک و شیشه در این کشور خطرناک تر و پر دردسر تر بود.» تجربه‌ای که در برهه‌ای می‌توانست پلکانی برای توسعه رسانه‌های اجتماعی بومی تلقی شود.

سه:

عدم درک فضای اجتماعی جدید، نگاه قضایی امنیتیِ سنتی و قدیمی، نگاه کنترلی اشتباه به اجتماع، عدم درک درست از حریم خصوصی، سعی در کنترل آزادی بیان به صورت شلخته و سلیقه‌ای، همه و همه به معنای شکست هر سرمایه‌گذاری‌ست که بخواهد وارد زمین رسانه‌های اجتماعی شود

گام‌هایی باید پیش از هول شدن برای تبلیغ پیام‌رسان‌های داخلی برداشته شود. این گام‌ها اصولا به حاکمیت مربوط است و نیاز به یک اراده جدی برای تغییر نگاه و روش در بدنه‌ی تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر دارد. تا زمانی که اراده‌ای جدی وجود نداشته باشد، مساله مهم «کوچِ رسانه‌ای‌ها» به فضای مجازیِ تحت سیطره حاکمیت بعید است و حتی اشتباه. اشتباه از این جهت که انرژیِ زیادی به شکستی مجدد می‌انجامد.

مساله اما صرفا حمایت مادی از پیام‌رسان‌های بومی نیست. در مورد همین نمونه تلگرام، حاکمیت و به صورت ویژه دولت، اراده‌ای برای حمایت جدی مالی از پیام‌رسان‌های بومی نداشته است. چه رسد به تغییر نگاه و روش، برای امنیت‌بخشی جدی به کاربران. حداقل تغییر نگاه، پاسداشت حریم خصوصی و روابط افراد است. هیچ تضمینی وجود ندارد که به مخاطب این اطمینان را بدهد که فرداروزی، به خاطر دسترسی‌هایی که سایت‌ها و اپلیکیشن‌های بومی دارند و به خاطر ارتباط‌های شخصی، بازخواست نشود.

مساله این است که جمهوری اسلامی هنوز متوجه نیست با چه فضای اجتماعی نوینی مواجه است. متوجه نیست که هدایت افکار عمومی با نگاه‌های سنتی و روش‌هایی که مربوط به ریختِ‌ اجتماعیِ دهه‌های گذشته است، جز اینکه مردم را نسبت به حاکمیت بدبین می‌کند، می‌تواند گسل‌هایی را فعال کند که هزینه‌هایی جدی برای حاکمیت در پی خواهد داشت و قطعا با روش‌های نظارتی و کنترلی دهه شصت، قابل مدیریت نخواهند بود.

[نا تمام]

همرسانی: