[نا تمام]

جریان دولت روحانی متأثر از جریان‌های رادیکال اصلاح‌طلبی‌ست. به نحوی که در انتخاب مدیران پست‌های مختلف، فشارها و پیگیری‌های موثرین اصلاح‌طلب منجر به رد گزینه‌های معتدل و گاه اصول‌گرایی بوده است که روحانی و حلقه‌ی اول تصمیم‌سازی دولت بنای انتخاب‌شان را داشتند. تاثیرپذیری روحانی و دولت نیز از این فشارها اگر چه شامل گروه‌ها و دسته‌هایی می‌شود که ارتباط‌های ساختاری(حزب، اقوام، مدیران میانی) با دولت دارند، اما بی‌تاثیر از رسانه‌ها ـ که در مواقعی نیز منجر به تحریک ارتباط‌های ساختاری می‌شوند ـ نیست و رسانه‌ها نقشی جدی در این امر دارند.
به نظر می‌رسد که به واقع میان روحانی و بسیاری از کسانی که خود را پیروز انتخابات و عرصه‌ی سیاسی می‌دانند، اختلافات جدی وجود دارد. چنان که عارف پس از کنار کشیدن از نامزدی، اسمی از روحانی نیاورد و به تعبیری نه به نفع روحانی، بلکه به نفع جریان اصلاح‌طلبی و به مصلحت اصلاح‌طلبی کنار کشید. انصرافی که اگرچه به پیروزی اصلاح‌طلبی نینجامید، اما در تعبیر اصلاح‌طلبان، به پیروزی دولتی منجر شد که دولت ِ گذار و نردبانی برای صعود و پیش‌روی برای ورود جدی و بدون پرداخت تاوان فتنه‌‌گری به عرصه‌ی سیاست را فراهم می‌کرد. تلاشی که از هم‌اکنون و با معرفی عارف به عنوان سرلیست اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس زمینه‌چینی می‌شود.
تمییز و تفاوت‌انگاری «روحانی» و «اصلاح‌طلبی» به وسیله‌ی اصول‌گرایان به تقویت هویت و اجماع طیف‌های مختلف اصلاح‌طلبی برای ورود صریح‌تر و شفاف‌تر به عرصه‌ی سیاسی منجر می‌شود. جدا کردن روحانی از اصلاح‌طلبی، مخاطبان را در ذیل هویت و انتخابی واحد جدی‌تر و جری‌تر می‌کند و اگر اکنون برخی از روحانی، هویت اعتدال می‌جویند، تفوق اصلاح‌طلبی بر اعتدال را ترجیح دهند. این تمیز، برخورد با کسانی که اصلاح‌طلبان آن‌ها را به دولت تحمیل کرده‌اند سخت می‌کند. این در حالی‌ست که روحانی هم می‌خواهد به نعل بکوبد و هم به میخ و ورود اصلاح‌طلبان رادیکال به بدنه‌ی دولت و فعالیت‌های سیاسی اجتماعی به امری عادی در تفویض مناصب دولتی بدل شده است.
نمی‌شود هم به نعل کوفت و هم به میخ. علی نادری جایی می‌گفت که یکی از دلایل تفوق هاشمی بعد از آن همه فشار متناوب و متعدد و متنوع در این سال‌ها، پایداری بر روی حرف و نشان دادن ثبات دیدگاهش بوده است. جریان اصول‌گرایی اگر بنا دارد پیروز ِ عرصه‌ی سیاست باشد نیز باید بر آن‌چه که می‌پندارد اصرار ورزد و خود به تولید مخاطب خود کمک کند و نیازی به تصاحب مخاطبان دیگر گروه‌های سیاسی نداشته باشد.
پی‌نوشت یک: به حتم مشخص است که «جریان اصول‌گرایی»، با آن‌چه که «گفتمان اصول‌گرایی» خوانده می‌شود متفاوت شده است. چنان که دیگر جریان اصول‌گرایی صورتی‌ست که ماهیت آن غیر از گفتمان اصول‌گرایی گردیده است.
پی‌نوشت دو: ایده‌ی متن البت یک روی سکه است. روی دیگر سکه این است که شاید روحانی بتواند بازی حضور اصلاح‌طلبان رادیکال را در صحنه‌ی سیاست خنثی کند. امکانی که به نظر بعید است.

همرسانی: