یکی از مسائلی که در جریان حزبالله مسئلهساز بوده و هست، نبودِ عقلِ جمعی و نداشتن سامانهای برای تصمیمگیریهای کلان بوده است. ضعفِ ایجاد ارتباط میان گروههای مختلف، وجود بناهای متفاوت در جهتگیریِ فعالیتها، گاه نداشتنِ مبانیِ تئوریک یا راهبردهای مشترک و همسو و دلایل متعدد دیگر، این شکلگیری را با مشکل مواجه کرده است.
حرکتهای گاه به گاهی نیز که سعی در شکلدادن چنین عقلی داده است نیز با مشکل مواجه شده است. ساده است نامبردن از سعیهای ابتری که به دلایلی هیچگاه چند قدم پیشتر نرفته است و یا چند قدم، جبههی انقلاب را به عقب نیز برده است. به برخی اشاره میکنم:
۱. تجربهی سوء استفادهی مسئولین از جمعهای مستقل
مسئولین گاه برای گزارشدهی به بالاسریهای خود و گاه برای اینکه ادای روشنفکری در بیاورند و گاه برای اینکه فکر میکنند چیزهایی بلدند و بقیه نیز هیچچیزی بلد نیستند، دست به اقداماتی میزنند که هیچ سنخیتی با فضای واقعی ندارد. معمول نیز بر این است که زحمتهای اصلی را همان چند نفر مستقل میکشند و آن مسئول غیرمحترم است که مورد تقدیر واقع میشود و نیروهای اصلی دیده نمیشوند.
۲. ترس از هضمشدن در جریان واحد
ترس از اینکه گروهی که تشکیل دادهاند ممکن است به خاطر قرار گرفتن در گروههای قویتر یا گروههایی با امکانات بیشتر یا گروههای با کارویژههای جذابتر، هضم شده و از گردونه خار[ شوند و اهدافِ اولیهای که جمع را تشکیل داده است، به انجام نرسد.
۳. احساسپدرخواندهگی برخی گروهها
برخی گروهها و اشخاص به دلیلهای مختلف احساس پدرخواندهگی میکنند. پدرخوانده، کسیست که فکر میکند باید امر کند؛ میپندارد که بیشتر از بقیه حق دارد اظهار نظر کند. فکر میکند که مسئول مستقیم جمع کردن نیروهاست با روش ِ خاص ِ خودش. فکر میکند بقیه باید در دامن وی رشد و نمو کنند. فکر میکند که مثلن باید نیروها را دور ِ یکدیگر جمع کند و نحوهی تعامل را نیز خویش به جمع القا کند. بهتر این است تا نیروها را جمع کرد تا بدون عجله و بدون پیشفرض، خویش در هم تنیده شوند و تنه و ستونی محکم گردند.
۴. متصدی ِ دولتی داشتن و دوری از استقلال
کار ِ اصحاب هنر و ادبیات، استقلالبنیاد است. یعنی فرمایشی و سفارشی ِ به آن معنا نیست. یعنی کاری نیست که بشود در قالب ِ دولت به انجام رساند.
۵. عدم ترسیم چشمانداز واحد و سند ِ تئوریک
نگاههای متفاوتی پیرامون فعالیتها و چشماندازهای فعالیت در کارها وجود دارد و این تفاوتهای نظری در فعالیتهای جمعی نمودار میشود. عدپم تعامل پیوسته میان ِ جمعها و اشخاص گوناگون، باعث میشود که این تفاوتها، با بحث و گفتوگو، به نزدیک شدن ِ دیدگاهها به هم بینجامد.
۶. تاکید بیش از حد بر همفکر شدن و توجه کمتر به همدلی
به نظر، هم دلی میان نیروهاست که میتواند به همفکری ِ احتمالی بینجامد و این نمیشود مگر اینکه در روابطمان به این مهم توجه کنیم. که البت به شدت نسبت به آن بیتوجه هستیم.
———————————————————-
پینوشت:
یک: بحثجدیایست که البته زیاد به آن نپرداختم. دوستان اگر میتوانند موردهای بیشتر و دقیقتری بر این موراد بیفزایند.
دو: بیاخلاقی ِ جریان ِ خاصی که پشتگرمی ِ خاصی به بعضی از نهادهای رسمی جمهوری اسلامی دارند، نه در حد وبلاگ یک شخص معلوم الحال، که در حد سلسلهای از وبلاگها و سایتهای خبری در حال گسترش است. وقتی گروهی صورت پفکی رشد کند، وقتی شخصی با تلمبه گنده شود و توسط دستگاههای تبلیغی بزرگنما شود، همین وضعیت باقیست. حماقت ِ حضرات اگر به همین منوال ادامه پیدا کند، بیان چند و چون ِ فعالیتشان و لودهگی ِ بعض ِ اعمالشان را در قامت ِ مطالب هابیل خواهید خواند. امیدوارم کار به این مرحله نرسد.
امروز که در دانشکده بر سر انجام یک کارکوچک در ارتباط با مهدویت برای ترم اینده ! مجبور به چانه زنی و راضی کردن پدر خوانده ها!بودم تازه فهمیدم که پدر خوانده گی یعنی چه؟!و چه زیبا پدرخوانده ها خودشان را نشان دادند!
تازه فهمیدم که چرا برخی سیاسیون علی رغم تمام دلسوزی ها و دغدغه هایی که برای رفع مشکلات مردم دارند؛گاها بسیار مستبد و خودرای می شوند.
مخصوصامورد سومی که شما به ان اشاره کردید !
واقعا ادم می ماند که باید چه کند!
پس اگر این طور فکر می کنید لطفا مستندات خود را ارائه نمایید تا ما هم بر مبنای واقعیات قضاوت کنیم. واقعا گاهی تشخیص راست از ناراست چقدر سخت می شود!در این که ایشون قلم خوبی دارند شکی ندارم و ولی متاسفانه گاهی در نوشته هایشان از منطق و هم چنین ادب و نزاکت دور می شوند.
ولی گویا انتقاد شما به ایشان فراتر از این حرف هاست.پس لاجرم باید منتظر دلایل شما ماند،البته در صورت لزوم!
آن چه در پی نوشت دوم به آن اشاره کردید برایم مهم تر از خود متن است.کاش کمی بیشتر توضیح می دادید!پی نوشت دوم با پست چند روز پیش ارتباطی دارد یا این که من اشتباه می کنم؟هرچند احتمال زیاد می دهم که اشتباه کرده باشم!