خیلی دیده‌ام و خیلی شنیده‌ام و خیلی گاه با ادبیات انقلابی خواسته‌اند که وبلاگ‌نویس حزب‌اللهی ماله‌کشی کند. ماله‌کشی یعنی بخواهی اشتباهی را که بخشی از جمهوری مرتکب شده است و برای جمهوری و مردم و غیره هزینه داشته‌ است را توجیه کنی و رویش خط بکشی. مثلا با لال‌مانی گرفتن، مثلاتر با این‌که این اشتباه یک نفر بوده است و با این‌که هنوز جمهوری حرکت مثبتی برای حل آن نکرده است باز نباید به پای نظام گذاشته شود و قس علی هذا. ماله‌کشی یعنی «هر طور که شده» از نظام و کارهایش دفاع کنی. چه که مثلا دو هفته‌ی پیش پای درس استاد عزیزی نشسته بودیم[و اتفاقا حرف‌ش مبنای رفتاری بسیاری از رسانه‌های فلان است] و گفت که مثلا ماجرای مرگ ستار بهشتی و این‌ها را نباید بزرگ کرد که نظام ضربه می‌خورد و استدلال کردند که خود حضر امیر علیه السلام هم ماجرای شهادت فاطمه‌ی مرضیه سلام الله علیها را بزرگ نکردند به دلیل ضربه نخوردن نظام اسلامی و شاخ بود که از سر همکلاسی‌های ما در آمد.
تعبیر به این‌که در بسیاری از موارد به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ظلم می‌شود تعبیر درستی‌ست. همان‌که سال هشتاد و هشت خواستند برای مثلا برخورد با بی‌تدبیری‌هایی که هنوز داریم از آن‌ها ضربه می‌خوریم، انقلاب را ذبح کنند. این بحث دیگری‌ست و آدم این‌جور جاها باید خودش عاقل باشد.
هر چه من فکر نمی‌کنم احساس نیازی باشد به ماله‌کشی وبلاگ‌نویس‌ها. یعنی گاه آن‌قدر ماله‌کش وجود دارد که وبلاگ‌نویسی که در میانه‌ی این همه رسانه‌های گردن‌کلفت، پاپتی محسوب می‌شود دیگر ماله‌کشی‌اش نیاز نباشد! وقتی یک هفته این همه رسانه و مسئول و نماینده و غیره و غیره می‌توانند ساکت باشند در برابر اتفاقی و تلویزیون جمهوری ِ هشتاد و هشت تا مدت‌ها بگوید که خیابان و میدان انقلاب آرام است و تا یک هفته اجازه بدهند هر دهن‌دریده‌ای که شرافت قورت داده است و کاسه‌لیس اجنبی‌ست بیاید و از «مردم» و حقوق و مردم منبری برای بزرگ کردن خود بسازد، هر چه می‌خواهد بگوید، دیگر من ِ وبلاگ‌نویس ِ پاپتی نیازی نیست ماله‌کشی کنم.
یا وقتی فلان شخص می‌تواند همه‌ی اطلاعات شخصی و خصوصی مردم را از دیتابیس یک سایت بردارد و برای بزرگ شدن مجمعی که درست کرده است استفاده کند و آن‌قدر رو دارد که نه تنها معذرت‌خواهی نکند که تهدید کند و کسی هم نیست این آدم را خِرکش کند که از این غلط‌های اضافی نکند و خیلی‌ها که برای کامنت یک وبلاگ رگ غیرت ِ انقلابی ِ مسئولیتی‌شان می زند بیرون برای هم‌چون اتفاقی دم نمی‌زنند، چرا باید یک وبلاگ‌نویس پاپتی ماله‌کشی کند؟ توی این همه ماله‌کش، ماله‌کشی یک وبلاگ‌نویس دیگر چه اثری دارد!
از این خبرها نیست، از این خبرها هم نخواهد بود. جمهوری خودش باید عاقل باشد. این‌که می‌گویم نه این‌که عقلی در کار نیست که هست. بحث این است که اگر بحث خوش‌گلی برخی در نظام نباشد، اشتباه یک نفر و یک شخص و یک نهاد و الخ به پای نظام نوشته نمی‌شود. آدم زورش می‌گیرد وقتی یکی یک غلطی می‌کند در جمهوری و جمهوری فکر می‌کند باید لال‌مانی بگیرد که اشتباه فلان جا به حساب او نوشته نشود.. گویی که خودش هم باورش شده که اشتباه و غلط اضافی همان بخش، اشتباه خودش است. چنان لال‌مانی می‌گیرد و برخورد نمی‌کند که آدم وا می‌ماند این وسط چه کند و فرصت سوء استفاده‌ای را که در اصل جمهوری به ضدانقلاب می‌دهد را کجای دلش بگذارد.

همین!

 

پ.ن: در راستا و در باره‌ی همین پست نوشته‌اند:

دست وبلاگ نویس طرفدار جمهوری اسلامی بسته است | خیزران

در حواشی مفهوم اخلاقی «ماله‌کشی» | محمد معماریان

تذکر خطا، پذیرش خطا | زهرا

همرسانی: