داشتم فایلهای قدیمیام را نگاه میکردم. خوردم به یک متنی که آن وقتها برای سایت آبادگران جوان نوشته بودم و خاطرم نیست که آیا منتشر شد یا خیر. مطلب بدی نبود؛ اگر چه شاید ارتباط مستقیمی با فضای فعلی نداشته باشد، اما بیربط به فضای رسانهای فعلی نیز نیست. بازنشر بخشی از یادداشت شاید بد نباشد: بازارِ تیتر تیترهای یک روزنامه در خود خیلی چیزها را دارد و خیلی جهتگیریهای روزنامهجات را نمایان میسازد. برای مثال تیترهایی که مربوط به روزنامههای امروز کشور(۲۷/۲/۸۶) میباشند: اعتماد: رهبر انقلاب: دلایل مذاکره با آمریکا آفتاب یزد: رهبرانقلاب: گفت و گو با آمریکا فقط…
به نام خدا سلام آرمیتا سلام خواهرکم برای من نوشتن کار سختیست. همیشه سخت بوده است. سختتر میشود وقتی قرار است برای تو بنویسم. شاید اگر اینطور بنویسم بهتر باشد که: یک: آدمها دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند. زندگی خوب هم یعنی مثلا آدم در خانوادهای مهربان زندگی کند. پدر و مادر خوبی داشته باشد. فامیلهای خوبی داشته باشد. همسایهها و دوستان مهربانی داشته باشد. وقتی میرود مسجد، با آدمهای خیلی خوبی آشنا بشود. بتواند دستورهایی را که خدا به ما داده تا بتوانیم راحتتر زندگی کنیم، انجام بدهد. خود خدا گفته هر کسی که شکر نعمتهایی را که…
فرق نکرده است. همان گروهکهایی که اول انقلاب و زمانی نه چندان دور، من و ماها را امل و دگم و دهاتی و پاپتی میخواندند، اکنون هم هفت هزار تومنی و متحجر و بی سواد و غیره میخوانند. هنوز هم تمسخر کردن عادتشان است و هتاکی کردن، منششان. همان مسئولینی هم که فکر میکردند ادارهی کشور تجربه میخواهد و کراوات، اکنون هم فکر میکنند، باید پوپر قورت داده باشی و معنویت ِ سنت گرایی داشته باشی و مثلا تسامح و تساهل ِ گاندیوار که بشود در مسیر «توسعه» گام برداشت. هیچ فرق نکرده است. همان زمان که غرغر میکردند و…
ـ گند زدهاند. حالا من مینویسم گند. وگرنه وضع خرابتر از اینهاست و شما به جای «گند زدهاند»، هر عبارت ِ سخیفتری میتوانید به کار ببرید. و هر چه این عبارت سنگینتر باشد، به حقیقت ِ کاری که اینها کردهاند، نزدیکتر. ـ آن مغزی که همچه چیزی را پیشنهاد داده را به نظرم باید بیاورند بیست و سی، تا ملت با این همه هوش ِ سرشار آشنا بشود. همه را هم ردیف کرده برای این مراسم. از نیروهای نظامی و امنیتی و غیره گرفته تا وزیر و وکیل و آخوند و غیره. همه هم مثل ِ ماست ِ نماسیده، در…