شما یک وبلاگنویس هستید و میخواهید بر روی یک دامنهی شخصی وبلاگتان را بالا بیاورید. یک آدرسی مثل همین آدرس وبلاگ بنده که ختم میشود به آیآر. http://Habil.ir. اینجاست که باید بروید و برای یک سال در اختیار داشتن یه دامنه، از وبسایت نیک.آیآر دامنه تهیه کنید. برای گرفتن دامنه هم باید کلی مشخصات بدهید. اسم و فامیل و آدرس و از این جور چیزها که بناست هویت ِ شما را مشخص کند! میروید و یک دامنه میگیرید و وبلاگ را راه میاندازید. از خوش ِ اتفاق یا از بد ِ اتفاق، یک نفری میآید و میخواهد با شما برخورد…
زن ِ همسایهی ما، هر چند وقت یکبار، یکهو، مجبور است زنگ بزند به اورژانس، تا بیایند و شوهرش را ببرند. زمان و اینها هم ندارد. یکدفعه و در یک آن اینطور میشود. زخم ِ شمشیر نیست و معلوم نیست کی خبر میکند و مرد ِ همسایه را زمینگیر میکند. همسایهی دیگر ِ ما، به خاطر همین، زبانش باد کرده و نمیتواند درست حرف بزند. باید دقت کرد تا فهمید چه میگوید. همبن همسایهای که سخت حرف میزند، به خاطر همان شیمیایی ِ لعنتی، که «مید این آلمان» بوده است، خیلی وقت است که از بچهدار شدن ناامید شده است….
راستش، این فیدخوانها و آراساسخوانها، نمیدانم چه مشکلی دارند که برای خیلیها مشکل درست میکنند. چندین بار در نظرات هابیل برای صفحهی آراساس حرف بود و اعتراض بود و اینها. هرچه، این وبنوشت ِ خُرد، دو فیدخوان دارد: یک: برای خود وبلاگ است و آدرسش این است: https://ramezanali.ir/feed دو: دیگری هم که برای فیدبرنر است و آدرسش این: http://feeds.feedburner.com/habil_blog همین!
سخت است میان ِ این همه وبگاه ِ مختلف، یکی را پیدا کنی که همه چیزش خوب باشد. چینش مطالب در صفحهی اول و صفحات ِ داخلیاش خوب باشد، رنگبندیاش خوب باشد، محتوایش خوب تولید شود و همه جانبه خوب باشد. جوری که هر وقت خواستی یک صفحهای در نت بروی بالا، معیارت برای خیلی چیزها، بشود آن وبگاه خوب. برای من اما، خامنهای.آیآر یک وبگاه ِ همه چیز تمام است. تیمشان هم همینطور که جز از پس ِ یک تیم ِ خوب، چنین نتیجهی خوبی بر نمیآید. دستبوس ِ همهشان هستم؛ که به حق، رسانهی خوبی برای رهبری ایجاد…
چهرهی وبلاگستان هشتاد و نه، یک کار خوب است. یک ایدهی عالیست. یک چیزی که جایش خالی بوده است در این روزهای وبلاگستان. همان روز اول بود شرکت کردم و راستش، درست و درمان یادم نیست به کدام وبلاگها رأی دادم. اما آهستان و زهرا اچبی و دانشطلبش را یادم هست. آهستان که استوانهی منطق و منش ِ انقلابی ِ وبلاگستان ؛ زهرا، وبلاگنویسی با ادبیات ساده و بیآلایش که روزمرهگیهاش و زندهگیاش را میشود از روی وبلاگش پیگیری کرد. دانشطلب را نیز بگذارید به حساب رفاقت چندین سالهمان و متنهای صریح و بیادا و اطوارش. این روزها را منتظرم…
همان حوالی هفتاد و هفت و هفتاد و هشت بود که اکبر گنجی سوار بر قلم، در روزنامههای زنجیرهای که مشابهتی با وبلاگها و وبلاتهای زنجیرهای فعلی دارد، ارابهی قلمش را تند و تیز میراند و کسی را یارای نگهداشتنش نبود. قلم ِ هار ِ اکبر گنجی، هاشمی را در تیررس گرفته بود و با عبارات و اصطلاحات فراوانی سعی در تخریب ِ چهرهی هاشمی میکرد. جریان دوم خرداد که پشتوانهی ضد انقلابیاش هنوز برای خیلیها عیان و روشن نشده بود، گاه سعی میکرد این عنصر نامعقول ِ متوهم و جری را نه در بدنهی اصلی که در بدنهی ژورنالیست…
نکته: متنی که میخوانید، به خاطر بیچارهگی و بدبختی نویسنده، به نحوی نوشته شده است که شما میتوانید خودش را محکوم کنید به همهی این ایرادهایی که در این متن لیست کرده است. اما شما به جای عیبجویی کمکش کنید که خود از این فرقه بیرون بیاید. بعدتر اینکه این متن یک متن کاملی نیست. نوشتهایست که حاصل یک نشست کوتاه من پشت کیبورد بوده است و چون ممکن بود اگر منتظر اصلاح و تکمیلش شوم، هیچگاه منتشر نمیشد، بهتر دیدم که با همین اوضاع در وبلاگ بگذارمش. *** یعنی یک مدتی میشود و شاید هم بیشتر از یک مدتی…