من نه خوشبینم، نه بدبینم
من شد و هست و شود بینم
«مهدی اخوان ثالث»
در حدود صد سال پیش، زمانی كه هنوز مراكز آموزشی مدرنی چون دانشگاه تاسیس نشده بود، حوزهها به عنوان تنها ملجاء دانشپژوهان بر پیشانی جامعه میدرخشیدند. البته همهی نخبگان با این نظر موافق نبودند. بلكه برخی از ایشان معتقد بودند كه حوزه دچار عقب افتادگی شدیدی شده است و نیاز به مراكز آموزشی نوینی داریم تا بتواند همپای مراكز آموزشی دنیا در سطوح مختلف علمی رشد كند. این چنین مباحثی مطرح بود تا اولین مركز آموزشی جدید با عنوان دارالفنون توسط مرد تاریخ ساز ایران؛ امیركبیر پای به عرصهی دانش و آموزش كشور نهاد. این نهاد آموزشی با وجود تحت فشار بودن توانست جای پای خود را پایدار كند تا بتواند جاده صافكن ورود نهادی مدرن (دانشگاهها) باشد. گذشت تا آن كه دانشگاهها به ترتیب و با سرعتی فزاینده محیط علمی كشور را تحت تاثیر قرار داده و به عنوان رقیبی جدی برای حوزه مطرح گردیدند.
تئوری وحدت حوزه و دانشگاه توسط روشنفكرانی چون دكتر شریعتی و شهید مطهری منجر به نزدیكی این دو نهاد سنتی و مدرن شد. این تئوری – وحدت حوزه و دانشگاه – چندی بعد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی سبب ظهور مراكزی چون مدرسه عالی شهیدمطهری، دانشگاه امام صادق(ع)، دانشگاه مفید قم، دانشگاه باقر العلوم قم و … گردید. این مؤسسات سعی بر آن داشتند (و دارند)تا همراه با پایبندی به اصول و منش نهاد آموزشی سنتی، دروس نهاد آموزشی مدرن را مورد توجه قرار داده و تركیبی جدید را بسازند و نهاد آموزشی جدیدی را بنیان گذار باشند كه نگارنده آن را نهاد آموزشی نیمه مدرن مینامد. موفقیت یا عدم موفقیت این تركیب را البته میتوان از فارق التحصیلانش متوجه شد.
در این مراكز گاه بوی سیستم مدرن بیشتر احساس میشود و گاه بوی سیستم سنتی. گاه نمایندهی این سیستم، دانشگاه امام صادق(ع) است كه وجه مدرن آن قویتر است و گاه نمایندهی آن مدرسه عالی شهید مطهری است كه وجه سنتیاش. و این شاید نشانه ایراد و بحرانی باشد در نحوه تركیب این دو نهاد كه متوجه سطوح بالای مدیریت این مراكز است. برخی از ایشان كه در تب و تاب ایجاد چنین مراكزی میسوختند چنان دچار آشفتگی شدند كه مخلوط كردن دروس این دو سیستم را تشكیل نهادی نوین پنداشتند. در حالی كه صرف ارائهی مخلوطی از دروس این دو نهاد را نمیتوان ایجاد نهاد نوینِ نیمه مدرن دانست. آری. برخی افراد ایشان در استفاده از سیستم سنتی و مدرن دچار افراط و تفریط شدند و نتیجهاش آن شد كه تفاوت در دروس و نحوه زیست در اعضای این نهاد شگفت انگیز و مختلف است.
اما نمیتوان منكر شد كه سیستم نیمه مدرن هرچه كه باشد واقعهای نو پاست كه نیاز به پیمودن مسیری دارد كه میتواند منجر به ایجاد سریعتر تمدن اسلامی گردد. تمدنی كه نهاد آموزشی آن، نهاد آموزشی نیمه مدرن است. نه سنتی و نه مدرن.
پینوشت: این را چند سال پیش نوشته بودم. چند روزی بود كه میخواستم تكمیلش كنم و بعد بگذارمش اینجا. اشكال و ايراد و نقص هم دارد. اما فرصت نبود و بهتر دیدم تا فعلن همین را بگذارم تا بعدتر سر ِ فرصت تكمیلش كنم. ان شاء الله.
| ۱۶ اسفند ۱۳۸۷ | انقلاب، حوزه و دانشگاه | بدون نظر