یک برنامه‌ای بوده است همین پنج‌شنبه شب(+) که حدود چهارصد نفر از فعالان فضای مجازی با خانواده‌شان در آن حضور پیدا کردند. از قم و تهران و اصفهان و غیره. یک سری از دوستان نیز انتقادات و گیرهایی نسبت به این برنامه، و یا به بیخ و بن ِ این برنامه داشته‌اند.(یعنی اردوی سیصد نفره‌ی وبلاگ‌نویسان به بهانه‌ی حجاب و عفاف، سفر کاروان صد و بیست نفره‌ی وبلاگ‌نویسان به کربلا و این همایش چهارصد نفره) این‌که این نقدها و حرف‌ها و گاه غرغرها یک جایی ثبت بشود به نظرم خیلی لازم است. البت گیرها و نقدها، تنها به این برنامه خلاصه نمی‌شود و شامل دیگر برنامه‌ها هم ممکن است بشود.

دیگر این‌که هر یک از این موارد نه توسط همه، که ممکن است حتا توسط یک نفر بیان شده باشد و بنده چون برایم لیست کردن همه‌ی گیرها مهم بوده است، آن‌ها را یک‌جا آورده‌ام. اگر چیز مهمی از قلم افتاد بعدتر اضافه می‌کنم. به طور کلی، این نقدها و گیرها، توسط عده‌ای و بیش‌تر در شبکه‌های اجتماعی و در ارتباط‌های خصوصی بیان شده است که اکثرا با زبانی تیز و همراه با تمسخر، توهین و جوّسازی همراه بوده است.(به عنوان مثال، اثر ِ بعض ِ حرف‌های ایشان را می‌توانید در وبلاگ آقای دژاکام بخوانید + )

یک: شهرداری تهران چه ربطی به قم و شهرستان‌های دیگر دارد که برای این آدم‌ها وسیله گذاشته است که برای این برنامه به تهران بیاییند؟

دو: بودجه‌ی شهرداری مخصوص مخارج شهری‌ست و اگر همایش و نشستی به عنوان کار فرهنگی از بودجه‌ی شهرداری برگزار شود، «شبهه‌ناک» است. وبلاگ‌نویسان و فعالان فضای مجازی تا نسبت به درستی خرج این هزینه مطمئن نیستند، نباید از عواید آن بهره‌مند شوند.

سه: درست نیست این‌ها هرجا برنامه‌ای داشته باشند، بخواهند این‌گونه هزینه کنند. «این همه هزینه کردن» برای برنامه‌های‌شان چه لزومی دارد؟!

چهار: «این آدم‌ها» برنامه‌ای ندارند و باید با این‌ها برخورد کرد.

پنج: چرا با «پول بیت المال»، باید یک سری وبلاگ‌نویس و فعال فضای مجازی بروند کربلا و مشهد و غیره؟ چه دلیلی دارد؟ مگر وبلاگ‌نویسان و وبلاگ‌نویسی «چه اهمیتی» دارد که باید این همه برنامه برای‌شان تنظیم گردد؟

شش: به بهانه‌ی اعلام همبستگی با گرسنه‌های سومالی، یک سری همایش گرفته‌اند و دور ِ همی، این همه «ریخت و پاش» کرده‌اند و بیت المال را نفله کرده‌اند. اگر نیت‌شان خالص بود، به جای این برنامه، پولش را به سومالی کمک می‌کردند.

هفت: خواستند در این همایش با احساسی کردن فضا، سر خیلی‌ها را شیره بمالند تا به سمت «یک جناح سیاسی» متمایل شوند. این افطار یک افطاری ِ سیاسی بوده است.

هشت: این‌که آن شب باران آمد و نتوانستند افطاری بدهند، یعنی کارشان «مشکل» داشته است؛ خداوند جزای این‌ها را داد.

نه: ما تا به حال از کلیت این دست برنامه‌ها، «هیچ فایده‌ای» ندیده‌ایم مگر «پر شدن جیب» یک عده‌ی خاص.

ده: فردی که «سر گروه» این ماجراست، به عنوان یک حزب اللهی، «هیچ کار مشخصی» ندارد و من با سرگروه شدن چنین آدمی به شدت مخالفم.

یازده: این که شهرداری بیاید بودجه‌اش را به «یک» آدم بدهد که «بدون هیچ برنامه‌ای» این بودجه را هزینه کند، به شدت اشتباه است و باید با آن برخورد کرد.

دوازده: ما به این افطاری رفتیم اما به خاطر «حرام بودن پول شهرداری» و «حرام بودن پول چنین برنامه‌هایی» از افطاری آن‌ها نخوردیم و بعضی از کسانی هم که خوردند باید «رد مظالم» بدهند. کسانی که از این افطاری خوردن، حرام‌خوری کرده‌اند.

سیزده: کسانی که در این مراسم به عنوان شرکت‌کننده بودند، به ظالم کمک کرده‌اند. کسانی که در این برنامه نه تنها حضور پیدا کرده‌اند که در اجرای آن نیز کمک کرده‌اند، خودشان حتما مشکلی داشته‌اند و در ظلم ِ ظالم شریک بوده‌اند و آدم‌های به شدت بی‌بصیرتی بوده‌اند.

چهارده: برنامه‌های حزب‌اللهی‌ها باید تک‌جنسیتی برگزار شود. کسانی که برنامه‌هایی با حضور خانم‌ها و آقایان برگزار می‌کنند و یا در این جلسات حضور پیدا می‌کنند، باید نسبت به ایمان‌شان مشکوک باشند.

پی‌نوشت یک: زمین بازی را و نقش‌های‌مان در این زمین بازی چه باید باشد، حرفی‌ست که کلی‌تر است و شاید در یک پست دیگر باید به آن پرداخت. پستی که دلیل‌های این‌که «چرا حزب‌اللهی‌ها نتوانسته‌اند جمع‌ها و تشکل‌های سایبری خود را سامان‌دهی کنند» را بیان کند و محدوده‌ی مخاطبان فعالان سایبری را تا حدی مشخص کند. و مهم‌تر این‌که با این نوع اتفاق‌ها در فضای مجازی باید چه‌طور برخورد کرد و آیا همراهی ما موثر است و چگونه باید باشد و یا اگر موثر نیست، در چه حد باید مخالفت کرد و چه‌قدر باید این مخالفت را ابراز کرد و الخ. به نوعی نیز، به رفتارشناسی برخوردهای این‌چنینی نیز پرداخته شود.

پی‌نوشت دو: البت می‌شد لیست تمام کسانی که در این مراسم شرکت کرده‌اند را نیز در این‌جا بیاورم و از ایشان بخواهم که اگر دوست دارند، نسبت به این پرسش‌ها پاسخ‌گو باشند. اما به قطع و یقی نرسیدم که این کار را بکنم.

همرسانی: