دولت، در همه‌ی ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی‌اش، بیش از آنکه خائن باشد، بی‌عرضه است. با تمام شبهه‌های امنیتی و‌ سیاسی و با تمام شوقِ متصف به غرب‌پرستی و‌ حس حقارت و پستی‌ای که برخی نسبت به غرب دارند اما، بی‌عرضگی شاخصه‌ی مهم‌تری‌ست در توصیف دولت. دولت بی‌عرضه‌ است و این بی‌عرضگی را می‌خواهد با فعالیت سیاسی و شانتاژ رسانه‌ای جبران کند.

.
عصبانیت دولت هم نسبت به منتقدین به همین دلیل است که ناتوان است از پاسخ‌گویی و برای مهارِ مخاطبان‌ش، چون عرضه‌ی اصلاح و بهبود اوضاع را ندارد، دست به دامان توهین می‌شود. عصبانیت، نشانه‌ی خوبی‌ست برای شناسایی کسی که عرضه‌ی پاسخ منطقی به مخاطب ندارد. بی‌عرضه است و می‌خواهد با حرف‌های جریان اصلاح‌طلب – که پشتوانه‌ی واقعی تئوریکِ دولت نیست – این بی‌عرضگی را بپوشاند. بی‌عرضه است و چون بدنه‌ی مذهبی و حزب‌اللهی را نمی‌تواند داشته باشد، دست به دامن گروه‌های سگ‌باز موسیقی و استفاده از شاذیات فقهی در احکام خوانندگی زنان است.

.
در امور اقتصادی نیز بی‌عرضه است. وضعیت نابسامان مسکن و تعطیل کردن بسیاری از پروژه‌های فعالِ دولت قبلی، رکود عجیب و غریب در بورس، وضعیت افتضاح کشاورزی به خصوص در اصلاح روندهای آب‌یاری که به بحران آب رسیده است، امحای حجم زیادی سیب‌زمینی که آخرین نمونه در مدیریت امور است، رکود در همه‌ی بخش‌های جدی و بزرگ دولت و چشم امید داشتن به بیرون از مرزها، همه و همه نه از روی خیانت که از روی بی‌عرضگی است.

.
دولت بیش از آنکه متصف به صفتِ خیانت باشد، بی‌عرضه است. اگر چه قبول مسؤولیت برای یک بی‌عرضه، خود یک خیانت است.

همرسانی: