وامانده‌های از فضای سیاسی، در قالب یک ائتلاف پنچ نفره و با استفاده از هزینه‌های هنگفت و در یک ساز و کار «سیاسی‌کارانه»، شخصی را برگزید که بعدها رد صلاحیت شد و بر اساس همان روش سیاسی‌کارانه، نماینده‌های مجلس را توجیه کردند که درخواست بدهند مثلا که آن شخص از مجلس نرود و رئیس جمهور نشود! و در خدمت مجلس بماند
سابقون سیاست ـ که تا حدی به جز یکی، باقی در هشتاد و چهار در چهارچوب گفتمان سوم تیر نمی‌گنجند ـ در قالب ائتلاف پیشرفت، با حضور حداد و ولایتی برای کنترل قالیباف شکل گرفت تا اشتباه راست در هشتاد و چهار برای حضور چندوجهی در انتخابات تکرار نشود. بازی این بار با حمایت نه چندان پنهان و اعلام چندباره‌ی حداد و ولایتی از جلیلی، در صورت آمدن قالیباف به صحنه، به جرزنی سیاسی منجر و آن‌چه که قالیباف هیچ‌گاه نداشت نیز، به سابقه‌ی بدش در حضور در فضای سیاسی علاوه می‌شود
حزب پایداری با کوبیدن بر طبل نظریه‌ای «اخلص‌گزینی» و با استفاده از روش «تقلیدگرایی سیاسی» شخصی را برای ریاست جمهوری معرفی کرد که رد صلاحیت شد و در مسیر کوبیدن بر طبل گفتمان‌گرایی، پیش از اعلام نتایج بررسی صلاحیت‌ها، مثلا به نفع جلیلی کنار کشید.
جلیلی با عدم تمکین به «تقلیدگرایی سیاسی» و بی قبول منت مومنانه‌ای که می‌توانست حزب پایداری بر وی بگذارد و بی‌هیچ هزینه‌ی گزافی برای سفرهای استانی و تبلیغ و بی‌هیچ موج‌سازی و انتشار بیانیه‌های سیاسی در زمان ثبت نام و بی‌هیچ ادا و اطواری ثبت نام کرد و به شورای عالی امنیت ملی بازگشت تا پیگیر و عازم مذاکرات هسته‌ای شود. اگر احمدی‌نژاد ِ هشتاد و چهار، وامدار جریان‌های سیاسی غیر حزبی شد(مثل حمایت‌های تضمین‌گرایانه‌ی بی‌دریغ استاد مصباح و بدنه‌ی موسسه‌ی امام خمینی) و تا مدت‌ها انتظار می‌رفت که احمدی نژاد در اداره‌ی مملکت، شاگردی کند، از جلیلی چنین انتظاری نمی‌رود. نه که شاگردی استاد بد باشد که شاگردی در منش تقلیدگرایانه است که آفت است. اصرار بر تقلیدگرایی و تقلیل عملگرایی در حوزه‌ی سیاست به آن در حدی‌ست که حزب پایداری، «معرفی تشخیص اصلح» نامزد ریاست جمهوری را تا حد «تایید و تضمین حداکثری» بالا فرض گرفته است. چنان که سخنگوی حزب پایداری پس از اعلام انصراف‌نمایانه‌ی لنکرانی در اقدامی خنده‌دار خبر از عدم تضمین «توان اجرایی جلیلی» داد.
گویی همه منتظر تضمین حزب پایداری بوده‌اند.

[نا تمام]

همرسانی: