نه ِ دی، خالص‌ترین حضور ِ انقلابی ِ مردم را می‌شد در خیابان‌ها دید. مردمی که فتنه را پس‌ می‌زدند به مدد حضورشان. به مدد بصیرت و وقت‌شناسی‌شان. نه ِ دی، روز ِ انقلاب ِ اسلامی بود. برای منی که تجربه نکرده‌ی روزهای پنجاه و هفت بودم، نه ِ دی، زاویه‌ای بود تا از دریچه‌ی آن، سال‌های آغازین برایم تداعی کند. اگرچه معتقدم که حاضران ِ نه ِ دی از کسانی که سال‌های پنجاه و هفت را رقم زدند با بصیرت‌تر بودند و کار ِ ایشان گران‌قدرتر از پنجاه و هفتی‌هاست.
خیلی‌ها را نه دی دیدم. از مرحوم محمود گلابدره‌ای که گفت ببین این‌ها مردم انقلابی هستند تا همسایه‌ی تازمان که تنها چهره‌اش را می‌شناختم و اسم و رسم‌ش را نه. عین ِ فیلم‌ها و عین ِ گزارش‌های تلویزیونی که سوژه‌های ناب پیدا می‌کنند، پیرزنی که تا کمر خم شده بود و با ناتوانی حرکت می‌کرد را دیدم که عصا زنان تا نزدیکی ِ میدان انقلاب آمده بود.
تابلونوشته‌هایی که آقایان رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی را سران فتنه خطاب می‌کردند تا فریادهای صریح و واضح و شفافی که خواستار محاکمه‌ی ایشان بود.
مردمی که خسته شده‌ بودند از فتنه و از کسانی که نمک مردم خورده بودند و نمک‌دان را می‌شکستند. کسانی که بازی‌خورده یا عقده‌گشایی‌های‌شان را نظام و مردم باید تاوان می‌داد. کسانی که باندهای‌شان با جریان‌های ضدمردم و ضدانقلاب پیوند خورده بود و به مدد پول‌شویی‌ها و پول‌چاپیدن‌ها و ارزهای وارداتی‌، جانکاه ِ نظام شده بودند. مردمی که از بعضی دیگر نیز ناامید شده‌ بودند که بعد ِ هشت ماه، نتوانسته بودند اوضاع را به سامان کنند و خود به میدان آمده، و چون بسیاری مواقع دیگر، کار را به دست توانای خویش پایان دهند. مردمی که بر سر ِ پیمان خویش با مولای‌شان، اباعبدالله الحسین علیه السلام ورق را به نفع جریان ِ زنده‌ی عاشورایی برگرداندند.
ماه‌ها کور بودند سران فتنه. کورتر کسانی که چشم‌بسته، سکوت‌شان آب به آسیاب دشمن می‌ریخت. کسانی که هنوز توهم بصیرت دارند و اشتباه راهبردی‌شان را به «خطا» تعبیر می‌کنند و یا ادعا می‌کنند اگر بر سر کار بودند، دو سه هفته‌ای فتنه را جمع می‌کردند. یا آن دیگری که بعد از هزار بار دو دو تا چهار تا کردن تازه به حرف‌های کروبی رسیده و آن دو سه نفر را سران فتنه نمی‌داند. خوش‌حال‌اند این‌ها هنوز بعد از سه سال و من و تو است که گیر کرده‌ایم با این‌هایی که باز ممکن است سر اتفاقی دیگر خوش‌رقصی کنند و مردم و انقلاب این بین تاوان دهند.
آن‌که در بوق ِ تخیلات ِ خودش می‌پنداشت هم باید این روزها تأمل کند که «بصیرت» با «زور» فرق دارد و فتنه با «بصیرت» بیرون شد، و نه با «زور» و با هنرنمایی و حضور «مردم»، و نه با «مسئولین». نه که تقابلی در کار باشد؛ که در بسیاری، فهم ِ برخی از خواست انقلابی مردم، به فاهمه‌شان نمی‌رسد که امید به اقدام داشته باشیم. و هر اتفاقی که در هر عرصه‌ای حضور ِ مردمی ِ مردم را قوت بخشد، ضامن بهتری‌ست برای انقلاب از بسیاری از رسانه‌هایی که هزینه‌ی پیامک ِ یک روزشان، می‌تواند همان حضور ِ مردمی ِ مردم را قوت بخشد.
خاطرم نرود که مردی روزی انگشتری ِ حدید در دست کرد. چرا که من و هم‌چو من‌ها خوب نتوانستند میدان‌داری کنند. خدا بر ما ببخشاید که اگر نبود، این روزهای‌مان، به غرور و عزت نفس نمی‌گذشت.

همرسانی: